🌿🌸🌿
🔻 #بسیارزیبا 🔻
💭 فکرش را بکن❗️
💢کسی، گندم خودش را باد داده، غربال و تمیز کرده، بعد هم در انباری در بسته بگذارد.
بعد از مدتی به انبار سرکشی کند، ولی گندمش را آفت زده ببیند.
به ناچار گندم ها را بیرون بیاورد، دوباه باد می دهد و پاک می کند و به انبار بسپارد.
☑️ تصور کن باز هم وقت سرکشی گندمش را آفت گرفته ببیند
باز گندمش را بیرون می آورد، پاک کند و به انباربسپارد،ولی آفت، باز هم دامنگیر گندم او شود.
♨️دوباره باد دادن و غربال، دوباره سپردن به انبار؛ کاری که مدام تکرار می شود.
دست آخر از آن همه گندم جز مقداری کم باقی نمی ماند؛
مقداری که آفت، حریف آسیب زدن به آن ها نیست.
🔆امام اهل یقین، امیرالمومنین علی«علیه السلام» فرمود:
شما هم مثل همان بار گندمید. باید همان طور خالص شوید؛
آن قدر که از میانتان جز یک گروه باقی نماند؛گروهی که فتنه ها حریف آن ها نباشد.
🔅فرمود:
آرزویتان برای ظهور محقق نمی شود، مگر اینکه گروهی از شما به روی دیگری آب دهان بیندازد.
گروهی نیز گروه دیگر را دروغگو بخواند.
تا آنجا که از شما جز گروهی اندک استوار و محکم باقی نماند.
گروهی که در میانتان مثل سرمه ی در چشم، و نمک درون غذا هستند.
و چه اندک است، نسبت سرمه به چشم، و نمک به غذا
❀ اللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الۡفَرَج ❀
❣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
💠 صلوات خاصه حضرت #امام_رضا علیه السلام
🌹اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي
🌸الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقَ الاَرض
🌹و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد
🌸صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا
🌹كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك
🌹خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا علیه السلام، امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است
🌸و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام، با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم، چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
🇮🇷 کانال ترک گناه1
@tarkgonah1
عدیله.mp3
1.67M
🎙 برای خودت نماز وحشت بخون!!!
#عاقبت_بخیری
#استخاره
#شراب_خوری
#ما_کجا_آنها_کجا…❗️
✅ آیتالله بهجت قدسسره:
بزرگان ما از حلال اجتناب میکردند، ما حداقل از حرامش پرهیز کنیم.
°•✨| ترک گناه |✨•°
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_81 من اصلا شمارت یادم نمی اومد، کیف و وسایل دیگم هم که تو ماشین بود، و
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_82
با وجود تمام اتفاقاتی که افتاده بود اما هنوز هم شک و دو دلی بدی توی وجود فاطمه بود که آیا سهیل بهش دروغ
گفته بود که دیگه با هیچ زنی رابطه نداره؟ ...
اما مطمئن نبود و دوست نداشت برای چیزی که مطمئن نیست سهیل رو توبیخ کنه.
فرداش سها با دیدن شیدا فدایی زاده توی کارگاه چشماش رو ریز کرد و به فکر فرو رفت. رو به آقای اصغری کرد
و گفت: این خانوم رو میشناسید.
آقای اصغری که روی صندلیش نشسته بود نیم خیز شد و گفت: کی رو میگید؟ خانم فدایی زاده؟
-بله همونو میگم.
-آره میشناسمش، اون و برادرش یک کارگاه صنایع دستی دارند و مثل ما تو کار تابلو فرشن.
-خب؟ اینجا چیکار میکنن؟
-برادرش با آقای خانی دوستن، گاه گاهی میان اینجا، قراره با همکاری هم نمایشگاه بزنیم، شما مگه خبر ندارید؟
-همون نمایشگاه تابلو فرشی که توی جلسه یک ماه قبل صحبتش شده بود؟
-اره همون
-یعنی مسئول کارگاه چشمه خانوم فدائی زاده ست?
-چرا انقدر با تعجب سوال میپرسید، بله خانم فدایی زادست، لولو خورخوره که نیست
سها اخمی کرد و گفت: از کجا میدونید نیست؟
بعد هم مشغول کارش شد، آقای اصغری از بالای عینکش نگاهی به سها انداخت و متعجب نگاش کرد، اما چیزی
نگفت و مشغول کارش شد.
سها دیگه چیزی نگفت، اما حالا کاملا می تونست دلیل ناراحتی دیروز فاطمه رو درک کنه، چون دقیقا توی تولد
ریحانه هم فاطمه با دیدن شیدا حسابی بهم ریخته بود.خدا رو شکر میکرد که فاطمه امروز نیست، وگرنه با دیدن این
دختره بازم قاطی میکنه، گرچه دیگه کاملا مطمئن شده بود که سهیل و خانم فدایی زاده سر و سری با هم دارند که
فاطمه اینقدر بهش حساسیت داره، با خودش گفت: ای سهیل نامرد ...
بعد هم از جاش بلند شد و به بهونه ای الکی از اتاق رفت بیرون تا سر از کارشون در بیاره، البته تمام تلاشش رو کرد
که با شیدا رو به رو نشه، چون شیدا هم سها رو میشناخت و توی تولد دیده بودتش. نمیدونست شیدا از اینکه فاطمه توی این کارگاه کار میکنه خبر داره یا نه، با خودش گفت: آقای اصغری که گفت شیدا و داداشش خیلی وقته که با
دادمه دارد...
#طرح_اختصاصی_کانال
هرروز ساعت #10باماهمراه باشید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
4_5807529845642495618.mp3
3.87M
قطعه زیبا در مدح امیرالموئمنین فارسی، عربی
#حسن کاتب الکربلایی
حس خوب این مولودی زیبا را با دیگران تقسیم کنید