۸ خرداد ۱۳۹۸
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
خدا را با عظمت بشناس تا همه چيز را كوچك بينى
#نهج_البلاغه
✨عِظَمُ الْخَالِقِ عِنْدَكَ يُصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فِي عَيْنِكَ.✨
🔹عظمت آفريدگار در نظر تو مخلوق را در چشمت كوچك مى كند.
#حکمت ۱۲۹
#ترک_گناه
⚫️ @tarkgonah1
۸ خرداد ۱۳۹۸
❣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
💠 صلوات خاصه حضرت #امام_رضا علیه السلام
🌹اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي
🌸الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقَ الاَرض
🌹و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد
🌸صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا
🌹كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك
🌹خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا علیه السلام، امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است
🌸و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام، با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم، چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
🇮🇷 کانال ترک گناه1
@tarkgonah1
۸ خرداد ۱۳۹۸
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله بهجت:
مومنین مضطرانه دعا کنند برای فرج....
🌷 استاد پناهیان
↶【به ما بپیوندید 】↷
........................................
#ترک_گناه
● @tarkgonah1
۸ خرداد ۱۳۹۸
۸ خرداد ۱۳۹۸
۸ خرداد ۱۳۹۸
°•✨| ترک گناه |✨•°
قسمت #129 رمان سجاده صبر🌼🍀 خودت بر میگردی یا بمونم برسونمت خونه؟ -نه، یه ذره توی مدرسه شون وای میست
قسمت #130رمان سجاده صبر🌸🍃
بعد ازاینکه به جلوی مدرسه رسیدند، سهیل از ماشین پیاده شد و علی رو در آغوش گرفت و گفت: میبینم که پسر
بابا انقدر بزرگ شده که داره میره مدرسه. به جمع مردا خوش اومدی پهلوون.
بعد هم دستش رو به سمت علی دراز کرد، علی دست پدرش رو گرفت و مقتدرانه لبخندی زد. سهیل هم دوباره علی
رو بوسید و در حالی که راهیش میکرد گفت: ببینم چیکار میکنی ها! پسر من قوی ترین پسر دنیاست.
علی که جلوتر از فاطمه راه میرفت دستی برای پدرش تکون داد و برخالف همه بچه هایی که دست مادراشون توی
دستشون بود تنهایی وارد مدرسه شد.
فاطمه لبخندی به سهیل زد و گفت: نکنه شامم نیایا.
-باشه میام، مواظب خودت باش.
بعد هم سوار ماشین شد و رفت.
-امسال دومین سالیه که میخوایم عید رو تنها توی این شهر دور از خانواده هامون جشن بگیریم.
سهیل در حالی که سعی داشت پرتقالی رو که روی باالترین شاخه درخت بود بکنه گفت: کو تا عید، هنوز دو ماه
مونده.
-آره، اما هر سال از همین موقعها مامان میومد کمکم تا گردگیری کنیم ... سهیل دلم واسه همه تنگ شده
-عزیز دل سهیل، همین مهر بود که مامانت یک هفته اومد اینجا و موند، سها و کامرانم که دو هفته پیش اینجا بودن،
مامان و بابای منم که هر روز زنگ میزنن، دلت واسه چی تنگ شده؟
فاطمه که تالش سهیل رو میدید گفت: نمیدونم دلم گرفته، تو که همش سر کاری، وقت سر خاروندنم نداری، منم که
اینجا به جز چند تا دوست کسیو ندارم ... اصال نمیدونم ... دلم میخواد غرغر کنم
سهیل با یک پرش بلند دستش به پرتقال رسید و محکم کندش و گفت: باالخره تونستم...
بعد هم در حالی که پوستش میکند گفت: غر غر کن، هر چقدر دوست داری غرغر کن، من سر تا پا گوشم ...
فاطمه چیزی نگفت و به حیاط خونشون نگاهی انداخت، سهیل که نصف پرتقال رو به سمت فاطمه دراز کرده بود
گفت: راستی بهت گفتم اینجام یک صخره داره مثل همون صخره ای که توی شهر خودمون داریم؟
فاطمه پرتقال رو گرفت و توی دهنش گذاشت و گفت: نه، نگفته بودی.
-چند روز پیش کشفش کردم، یک آدرس گرفته بودم از یک سری باغ که برم باهاشون صحبت کنم، توی مسیر
همچین جایی رو دیدم، بی نظیر بود، باید یک بار ببرمت.
#طرح_اختصاصی_کانال
هرروز ساعت #10باماهمراه باشید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
۹ خرداد ۱۳۹۸
۹ خرداد ۱۳۹۸
۹ خرداد ۱۳۹۸
۹ خرداد ۱۳۹۸
۹ خرداد ۱۳۹۸
﷽
وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ ، إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ
من کار خود را به "خدا" می سپارم...
که خداوند نسبت به بندگانش آگاه تر است.
🍃 تمام غصه های دنیا را می شود
با یک جمله تحمل کرد
خدایا می دانم که می بینی ..🍃
جزء 24
سوره غافر/44
↶【به ما بپیوندید 】↷
........................................
#ترک_گناه
● @tarkgonah1
۹ خرداد ۱۳۹۸