📚 *تدبر قرآنی با محوریت مهدویت*
🌸 جزء ششم (آیه ۵۴ سوره مائده)
💥بسم الله الرحمن الرحیم
🔹يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ واسِعٌ عَليم
🔸اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هركس از شما، از آيين خود بازگردد، [به خدا زيانى نمىرساند]؛ خداوند گروهى را مىآورد كه آنها را دوست دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند؛ در راه خدا جهاد مىكنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه آن را به هركس بخواهد [و شايسته ببيند] مىدهد؛ و فضل و احسان خداوند، گسترده و [او به همه چيز] داناست.
💥 روایت ذیل آیه:
🔹علیبنإبراهیم (رحمه الله علیه )- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ قَالَ هُوَ مُخَاطَبَهًٌْ لِأَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الَّذِینَ غَصَبُوا آلَ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) حَقَّهُمْ وَ ارْتَدُّوا عَنْ دِینِ اللَّهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ نَزَلَ فِی الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وَ أَصْحَابِهِ الَّذِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَلا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ.
🔸علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- *یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی الله بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ الله؛ این آیه خطاب به آن عدّه از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است که حقّ آل محمّد (علیهم السلام) را غصب کردند و از دین خدا برگشتند،
فَسَوْفَ یَأْتِی الله بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ(پس خداوند گروهی را میآورد که آنها را دوست دارد وآنها- هم- او را دوست دارند)،
در مورد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاران او نازل شده است ،کسانی که در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند.*[بحارالأنوار، ج۳۱، ص۵۷۷]
🔅📣در ثواب انتشار شریک باشید.
روی پای خدا 10.mp3
8.28M
#روی_پای_خدا ۱۰
توکل یعنی؛
برای رسیدن ... منتظر اسباب و علل نمیمونی!
به خدایی که مسبب الأسباب هست،
و همه جا نفس به نفس کنارته،
بیش از اسباب و علل اعتماد داری.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرمت نگهدار
مقابل خدا گردنکلفتی نکن
بی ادبی کنی چوبشو میخوری!
🎙#استادقرائتی
✨#ماه_رمضان
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : آنها که در ماه رمضان بخشیده نمیشوند!
_#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی_
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
♦️بهترین عمل در ماه #مبارک_رمضان
🔺آیت الله جوادی آملی:
رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: به اینکه در ماه مبارك رمضان، درهای بهشت باز است؛ بکوشید که به روی شما نبندند! درهای جهنم بسته است، بکوشید که بازنکنند؛ این رحمت خیلی است!!
🔹آن گاه وجود مبارک علی (علیه السلام) به حضرت عرض کرد:
به نظرشریف شما بهترین و بافضیلت ترین عمل در ماه مبارک رمضان چیست؟
فرمود:
پرهیز از کار حرام، قول حرام، فکرحرام، از حرام انسان جدا بشود بهترین راه است؛ چون بقیه راه باز است، این حرام است که راه را می بندد.
📚درس خارج فقه سال ۱۳۸۸
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
📖کتاب رمان یادت باشد...
#پارت_هفتادونهم🔗
چیزی بگم می ترسم ناراحت بشی)).
هری دلم ریخت. تکه کیکی که داخل دهانم گذاشته بودم را نتوانستم قورت بدهم. فکرم هزار جا رفت. با دست اشاره کردم که راحت باشد خیلی جدی به من گفت:(( فرزانه تو اون چیزی که من فکر می کردم نیستی!))
این حرف را که شنیدم انگار خانه خراب شده باشم.نمی دانستم با خودم چند چندم. گفتم شاید به خاطر برخورد های اول محرم شدنمان دل زده شده. به شوخی چند باری به من گفته بود تو کوه یخی ولی الان خیلی جدی بود. گفتم:(( چطور حمید؟ من همه سعیم رو می کنم همسر خوبی باشم))
چند دقیقه ای در عالم خودش فرو رفته بود و حرفی نمی زد. لب به کیک هم نزد.
بعد از اینکه دید من مثل مرغ پر کنده دارم بال بال می زنم از آن حالت جدی خارج شد. پقی زد زیر خنده و گفت:(( مشخصه که تو اون چیزی که من فکر می کردم نیستی. تو بالاتر از اون چیزی هستی که من دنبالش بودم! تو فوق العاده ای!)) شانس آورده بود محضر شهدا بودیم و جلوی خلق الله، والا پوست سرش را می کندم!
خیلی خوب بلد بود چطور دلم را ببرد. روز به روز بیشتر وابسته می شدم. نبودنش اذیتم می کرد، حتی همان چند ساعتی که سر کار می رفت خودم را با درس و دانشگاه و کلاس قرآن مشغول می کردم تا نبودنش را حس نکنم.
نیمه دوم اردیبهشت باید برای حضور در یک دوره سه ماهه پزشک یاری به مشهد می رفت. هیچ وقت مانع پیشرفتش نشدم. هر دوره ای که می گذاشتندتشویقش می کردم که شرکت کند، ولی سه ماه دوری هم برای من و هم برای حمیدواقعا سخت بود.
📖کتاب رمان یادت باشد...
#پارت_هشتاد🔗
شانزدهم اردیبهشت به جشن تولد ریحانه برادرزاده حمید رفته بودیم.فردای روز تولد با اینکه دیر شده بود ولی تا خانه ما آمد،از زیر قرآن رد شد بعد هم خداحافظی کرد و رفت.
همینکه پشت سر حمید آب ریختم و در حیاط را بستم دلتنگی هایم شروع شد.
همان حالی را داشتم که حمید موقع سفر راهیان نور به من میگفت.
انگار قلب من را با خودش برده بود.دوسه بار در طول مسیر تماس گرفتیم چون داخل اتوبوس بود نمیتوانست زیاد صحبت کند.
فردای روزی که حرکت کرده بود هنوز از روی سجاده نمازم بلند نشده بودم که تماس گرفت.گفت:اینجا یه بوته گل یاس توی محوطه اردوگاه آموزشی هست.
اومدم کنار اون زنگ زدم.این گل بوی سجاده تورو میده.
گل یاس خشکیده داخل سجاده ام را برداشتم بو کردم و گفتم:خوبه پس قرارمون توی این سه ماه هرشب کنار همون بوته یاس!.
تقریبا هرشب باهم صحبت میکردیم.از کفش پوشیدن صبح و به دانشگاه رفتنم برایش تعریف میکردم تا لحظه ای که به خانه بر میگشتم.
حمید هم از دوره و آموزش هایی که دیده بود میگفت از هفته دوم به بعد خیلی دلتنگ من و پدر و مادرش شده بود.
هربار تماس میگرفت میپرسید:دیدن بابا مامان رفتی؟
از عمه یا پدرش که میگفتم پشت گوشی صدای پراز دلتنگی اش را حس میکردم.
یک ماه و نیم در نهایت سختی گذشت.
برای چند روزی استراحت میان دوره داده بودن.دوست داشتم زودتر حمید را ببینم.صبر هردوی ما تمام شده بود.
از مشهد که سوار اتوبوس شد لحظه به لحظه زنگ میزدم و گزارش میگرفتم که کجاست؟چیکار میکند و کی میرسد؟
احساس میکردم اتوبوس راه نمیرود...
دعای روزششم #ماه_رمضان 🌱✨
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1