🚩 {ترک گناه1} 🏴
آفتابشبیلداےهمہ . . .💔
یا صاحب الزمان!
کی میرسد صبح یلداۍ انتظار . . .؟
#ظہور💚
خوشـٰابہحالخیالۍڪھدرحرمماند🌿!
#چهارشنبہهایامامرضایی💛
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
9.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#سخنرانی..
سه گروه دزدن ۰۰۰!
‹@TARKGONAH1›
•.🍁
.
بعضۍازآیاتهستندڪهوقتۍ
اونارومیخـونمشـرمندهۍ #خدا
میشممـثلهمـینآیه:
" أَلَیْــسَ اللَّهُ بِڪَافٍ "
.
#آیاخدا براۍبندهاشڪافۍنیست؟:)
#اندڪیحالخوب ✨
❣﷽❣
1⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
🔻خالص برای خدا🔻
✍ #اخلاص یعنی خالص برای #خدا.
✅️ بنابراین #اخلاص فقط در #عبادت نیست، بلکه همهی وجودمون باید خالص برای #خدا باشه:
👈 حتّی مرگ⚰ و زندگیمون🚶 هم برای #خدا باشه.
⚡️ قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. (انعام/۱۶۲)
💢 ﺑﮕﻮ: #نماز ﻭ ﺗﻤﺎمِ #عباداتِ ﻣﻦ..
💢 ﻭ #زندگی ﻭ #مرگِ ﻣﻦ..
💢 ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
یعنی:
❣↶ برای #خدا زندگی کنیم..
❣↶ برای #خدا بخوابیم..
❣↶ برای #خدا نفس بکشیم..
❣↶ برای #خدا صبر کنیم..
❣↶ برای #خدا درس بخونیم..
❣↶ برای #خدا آشپزی کنیم..
❣↶ برای #خدا..
❣↶ و آخر سر هم برای #خدا بمیریم..
⭕️🔴 این ایدئولوژی، کاملاً دیدِ ما رو به زندگی عوض میکنه.😊
👈 اینطوری تمام زندگیمون رو جهتدار میکنیم، و همهی کارهای ما میشه #عبادت، اون هم عبادتِ خالصانه👉
💯این رو میگن #سبکزندگیقرآنی.💯
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست✨
🚩 {ترک گناه1} 🏴
:) 💔...! #یلدای_فاطمی
#یلدایعنی:
#یگانه دلبر هستی؛
#لابلای ازدحام بی فکری وبی خبری ما؛
#دل به خدا سپرده وچشم به راه دوخته تا ما؛
#الفبایعاشقی را حفظ شویم
و به راه بیاییم...
#بهخودمونبیایم...
#یلداۍمھدوۍ💚
امام زمانم.....
🔵 گردش سال فقط یک «شب یلدا» دارد
🔴 من «بدون تو» هزاران «شب یلدا» دارم
─┅═༅✿@TARKGONAH1✿༅═┅─
#یلدا یعنی یادمان باشد..
زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر
با هم بودن را باید جشن گرفت..
پس قدر بدانیم!
#یلداتون_مبارک🍉
🚩 {ترک گناه1} 🏴
#من_میترا_نیستم #قسمت_چهل_و_نهم شهلا و شهرام زدن زیر خنده، من با صدای بغض کرده گفتم اون روز خیلی
#من_میترا_نیستم
#قسمت_پنجاه
من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحان میرود بارها برای من و مادربزرگش از مجروحان تعریف کرده بود ولی هیچ وقت بدون اجازه به اصفهان می رفت.
خانه ما در شاهین شهر بود که ۲۰ کیلومتر با اصفهان فاصله داشت. با اینکه میدانستم زینب چنین کاری نکرده اما سر زدن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود.
من و خانوادهام آن شب آرام و قرار نداشتیم حرف وجیهه را قبول کردیم. وجیهه قبل از رفتن به اصفهان با شهلا به خانه خانم دارابی رفت و به مادرش اطلاع داد که با ما به اصفهان می آید.
هر چه می رفتیم جاده شاهین شهر به اصفهان تمام نمیشد. بیابان های تاریک بین راه وحشت من را چند برابر کرده بود فکرهای آزاردهندهای به سراغم میآمد فکرهایی که بند بند تنم را میلرزاند.
مرتب امام حسین و حضرت زینب را صدا می زدم تا خودشان مراقب زینب باشند.
به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابانهای اطراف و تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم بریم.
زینب چند روز پیش با یکی از مجروهان این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای اون رو با کاست ضبط کرد و نوار رو سر صف برای بچه ها گذاشت.
مجروح درباره نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبههها صحبت کرده بود همه ما سر صف به حرفایش گوش کردیم تازه زینب بعضی از حرفهای مجروح رو توی روزنامه دیواری نوشت تا بچهها بخونن.
وجیهه راست میگفت مجروحی به اسم «عطا الله نریمانی» یک مقاله درباره خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح ها راهم برای همکلاسی هایش گذاشته بود.