🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
گفتگوی کبوتر بقیع با کبوتر امام رضا:
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
هر کجا پر میزنی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم
جای گنبد سرم به روی خاکا میزارم
اونجا هر کی میپره طائر افلاکی میشه
اینجا هر کی میپره بال و پرش خاکی میشه
اونجا خادما با زائرا مهربونن
اینجا زائرا رو از کنار قبرا میرونن
تو که هر شب میسوزه صدتا چراغ دور و برت
به امام رضا بگو تویی غریب یا مادرت؟؟؟؟؟؟
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س_تسلیت_باد
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
❣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
💠 صلوات خاصه حضرت #امام_رضا علیه السلام
🌹اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي
🌸الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقَ الاَرض
🌹و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد
🌸صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا
🌹كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك
🌹خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا علیه السلام، امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است
🌸و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام، با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم، چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
🇮🇷 کانال ترک گناه1
@tarkgonah1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💞💞
✍️ خدایا...
امشب دستان دعایمان را
به عرش الهیت برسان ،
دلمان را به حلاوت دوستیت
و چشمان باران زده مان را
به دیدار جمالت نورانی گردان...
🌹آمین یارب العالمین🌹
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سلام
روزتون پراز خیر و برکت
امروز یکشنبه
٢١ بهمن ١٣٩٧ ه. ش
۴ جمادی الثانی ١٤۴٠ ه.ق
١٠ فوریه ٢٠١٩ ميلادى
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
سـ☺️✋️ـلام
#صبح_یکشنبهتون_معطر_به_عطر_خدا 💕😊🌺🍃
روزتون رو:
با امیدی از ته دل به خدا❤️😇
با یه اراده ی قوی برای پیروزی😉💪
با یه لبخند بر روی لب 😊
وگفتن خدایاشکرت آغازکنین🌹
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
💖🌺🌼💖🌺🌼💖🌺🌸❤️🌺🌸❤️🌺
🌺🍃دعای حضرت فاطمه (س) روز یکشنبه :
🌺اََللّهُمَّ إِجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمی هَذا فَلاحا ًوَ آخِرَهُ نَجاحَاً وَ أَوْسَطَهُ صَلاحَاً،اََللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،وَاجْعَلْنا مِمَّنْ أَنابَ إِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ،
َوتَوَکَّلَ عَلَیْکَ فَکَفَیتَهُ،وَ تَضَرَّعَ إِلَیْکَ فَرَحِمْتَهُ .
🌺«خداوندا! ابتدای این روزم را رستگاری و آخرش را پیروزی و میانه اش را صلاح مقرّر فرما!خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست،
🌺و ما را در زمره آنان قرار ده که به سوی تو، انابه میکنند وتو آنراپذیرفته ای و به تو توکل می کنند و تو آنان را کفایتی و به سوی تو تضرع می کنند و تو آنان را بخشیده ای .» الهی آمین
@tarkgonah1🌹
💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖❤️🌼
°•✨| ترک گناه |✨•°
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_بیستودوم صدای بوق قطعی تلفن که اومد فاطمه فهمید باید امشب بره پیش سه
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_بیستوسوم
حرف دهنتونو بفهمید، هرچی بهتون نمیگم پررو تر میشید...
-سهیل
صدای فاطمه بود، با ساک توی دستش روی راه پله ایستاده بود، علی و ریحانه هم متعجب کنارش بودند و چادر
مادرشون رو توی دستشون گرفته بودند. فاطمه ادامه داد:
-آروم باش.
بعدم رو کرد به سمانه خانم و با حالتی شاکی و عصبی گفت: ببین سمانه خانم، اگر یک بار دیگه زنگ در این خونه رو
بزنید، به هر بهونه ای، به بهونه احوال پرسی، آش آوردن و به طور خلاصه فضولی کردن، انتظار نداشته باشید
باهاتون عین یک همسایه متشخص برخورد بشه، هر چی دیدی از چشم خودت دیدی ... حالاهم راهتو بکش برو
جمله آخرش رو با چنان دادی بیان کرد که تن سمانه خانم لرزید، تصورش رو نمیکرد که فاطمه حرفهاشو شنیده
باشه و اینجوری باهاش برخورد کنه، برای همین بدون هیچ حرفی بلوزش رو مرتب کرد و از پله ها رفت پایین.
بعد از رفتن سمانه خانم، فاطمه نگاهی به سهیل کرد، درموندگی و خشم رو توی چشماش میشد به وضوح دید، اما
بدتر از اون سایه ای بود که از راه پله های طبقه بالت به آرامی رد شد،
ذهنش درگیر شد: نکنه واقعا سمانه خانم چیزی دیده که این طور با سهیل حرف زده، نکنه اون سایه طبقه بالا واقعا
توی خونه اون بوده، نکنه این دختره، همسایه طبفه بالا تا چند لحظه قبل توی خونه من بود؟
همسایه طبقه بالا دختری 14 ساله بود که تازه چند ماه بود به این ساختمون کوچ کرده بود، دختری ساکت و مرموز،
با نگاهی ترسناک، خانم فدایی زاده یکی از کسانی بود که فاطمه آرزو میکرد حتی یک لحظه هم باهاش چشم تو
چشم نشه، اما حالا با دیدن اون سایه و اون حرفها شک و دو دلی بدی توی دلش افتاده بود.
نگاه خسته ای به سهیلی که درموندگی از سر و روش میبارید کرد، آهی از ته دل کشید و وارد خونه شد.
علی و ریحانه هم که تا به اون لحظه ساکت بودند با دیدن پدرشون فریادی از شادی کشیدند و به آغوشش پناه
بردند.
خونه حسابی تمیز بود، فاطمه نگاهی به دور و برش انداخت، انگار دنبال نشونه ای میگشت که شاید بهش ثابت کنه
واقعا اون دختر توی خونش بوده، یا شایدم نه، خوشحال بود که همچین چیزی بهش ثابت نمیشد، چیزی پیدا نکرد،
همه چیز سرجاش بود و تمیز و مرتب.
سهیل که در حال بازی با علی و ریحانه بود و زیر چشمی فاطمه رو زیر نظر داشت، منظور فاطمه رو فهمید، دلش
سنگین شد، به اندازه هزاران کیلو بار روی دلش نشست... لعنت به این همسایه فضول... لعنت به من، لعنت به این ه
و س... لعنت به این عادت.... لعنت به این اعتیاد... لعنت به این ...
ادامه دارد....
#طرح_اختصاصی_کانال
هرروز ساعت #10باماهمراه باشید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
4_5978937545134703788.mp3
1.8M
🎧🎧
⏰ 3 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ از ویژگی های شیعیان
🔹امانت داری،خضوع و خشوع
🔹این چشم و دین و پدر و مادر امانت هستن
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_مومنی
🔹 #نشر_دهید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
#یڪ_داستان_یڪ_پند
🔸با پیـرمــردِ مـــؤمنـی، درمسجــد نــشسته بـودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست ڪمڪ داخل خانهی خـدا شد.
🔹پــیرمــــــردِ مــــؤمـن٬ دســــت در جیب ڪرد و اسڪناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نڪردند و سڪهای دادند.
🔸جــــوانـی از او پـرسیــد: پــــول شیــرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سڪه ای می دادی ڪافی بود!!
پیرمرد تبسمی ڪرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع میڪند.
🔹 از پـــول شیـــرینتـــر، جــــــــان و سلامتی من است ڪه اگر اینجا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشڪان بروم و آنجا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان ڪه از پول شیرینتر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است.
🔸 به فـــرمـایــش حضـــرت علـی (ع) چه زیاد است عبرت و چه ڪم است عبرتگیرنده.
وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
📔بقره آیهی 195
و (از مال خود) در راه خدا انفاق ڪنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلڪه و خطر در نیفڪنید و نیڪویی ڪنید ڪه خدا نیڪوڪاران را دوست میدارد.
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1