eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.7هزار ویدیو
119 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🍃🌺🍃🌺 قرار عاشقی ❤️ صفحه کریم ❤️ 🌸🍃🌸🍃🌸 @tarkgonah1 🌸🍃🌸🍃🌸
❣ 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 💠 صلوات خاصه حضرت علیه السلام 🌹اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي 🌸الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقَ الاَرض 🌹و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد 🌸صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا 🌹كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك 🌹خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا علیه السلام، امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است 🌸و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام، با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم، چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃 🇮🇷 کانال ترک گناه1 @tarkgonah1
❤ مادر ❤ کلمه ایست ناب که خود گویای مهفموم زیبایش است ❤ ما ، در اون جان گرفتیم مهربانیت❤ سجده شکر دارد مادرم🙏😍 بیاید امشب برای کسی دعا کنیم 🙏 که هیچ وقت برای خودش دعا نمیکندمثل مادر❤ #🎉 🎊 🎉 امیدوارم خانم فاطمه زهرا (س) شفاعت تون را بکنه🙏 هوای مادری گلتون را بیشتر داشته باشید 🙏 شب خوبی داشته باشید 😊 #✨ 🌙 ✨ 🌹✨🌹✨🌹 @tarkgonah1 🌹✨🌹✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 @tarkgonah1 ذکر روز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌸 يا حيُّ ياقَيّوم 🌸 اى زنده ، اى پاينده این ذکر موجب عزت دائمی می شود
💛صبــــــح… یعنی عشق🌼🍃 💛عشق یعنی سلامتی شما🌼🍃 💛سلامتی شما یعنی قشنگی این دنیا🌼🍃 💛من امروز دنیای قشنگی برای🌼🍃 💛تک تک شما آرزو دارم🌼🍃 # 😊🌼🍃 🌹✨🌹✨🌹 @tarkgonah1 🌹✨🌹✨🌹
❤️❤️🌼❤️❤️🌼❤️❤️🌼❤️❤️🌼 🌺🍃دعای چهارشنبه حضرت فاطمه(س) 🌺🍃خداوندا! باچشمانت که آنها راخوابی نیست و با رکن ستونت که آن را کژی و سستی نیست وبا اسماء و نامهای عظیمت ما راحفظ فرما. 🌺🍃و بر محمد و آل محمددرود فرست وآنرا برای ماحفظ فرماکه غیرتو اگربرحفظ آن قیام کند،تباهش می کند و آنرا از ما بپوشان که اگر غیر تو بخواهدمستورش کند افشایش می کند. 🌺🍃و تمام این امور را سبب فرمانبرداری ما از خودت قرار ده که تو شنونده دعایی و به ما نزدیکی و اجابت کننده دعائی. الهی آمین.. @tarkgonah1🌹 💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼
°•| ترک گناه |🏴•°
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_39 نمی تونست تصمیم بگیره، عصبانی از جاش بلند شد و دوری توی آشپزخونه زد
-بهت میگمتو اینجا چه غلطی میکنی؟... اومده بودی چی رو بهم نشون بدی؟...اومده بودی زندگیمو خراب کنی؟ افریته عوضی...مگه بهت نگفته بودم حق نداری به زندگیومن کاری داشته باشی؟ هاااان؟...لال شدی... جواب بده شیدا که دیگه به دیوار رسیده بود ایستاد. سهیل هیچ فاصله ای باهاش نداشت، دستش رو بلند کرد و به دیوار تکیه داد، با دست دیگش صورت شیدا رو محکم نگه داشت، فشار دستش به حدی بود که شیدا صدای تلق تولوق استخوناشو میشنید، اما می ترسید حرفی بزنه سهیل گفت: دیدی به چار تا حرفت گوش دادم، زنجیر پاره کردیو وحش شدی؟ ... فکر کردی از پس تو ماده سگ وحشی بر نمیام؟ ... بلایی به سرت بیارم که از اومدنت به اون خونه پشیمون بشی. بعدم دستش رو از روی صورت شیدا برداشت و رفت توی اتاق و هر چیزی که دم دستش بود، از لب تاب شیدا گرفته تا تمام سی دی هایی که اون جا بود، آیینه، گلدون، و هرچیز شکستنی دیگه رو شکست و برگشت توی هال. رو به شیدا تهدید کنان با حالتی که شبیه فریاد بود گفت: دیگه دورو بر زندگی من پیدات نشه، والا این دفعه به جای این خرت و پرتا استخوناتو میشکنم، فهمیدی؟ شیدا که به آرومی گریه میکرد داد زد گفت: فکر کردی عکسها و فیلمات توی اون لب تاب یا اون سی دی ها بود؟.. یعنی فکر کردی من انقدر احمقم سهیل که پشتش به شیدا بود برگشت و نگاه ترسناکی به شیدا کرد و گفت: نخیر، میدونم تو خیلی شیطان صفت تر از این حرفهایی... اما وای به اون روزی که منم مثل الان خودت وحش شم. بعدم کفشش رو پوشید و از خونه زد بیرون. شیدا در حالی که از گریه به هق هق کردن افتاده بود به سمت اتاق رفت، اتاق به هم ریخته ای که از همه جاش بوی شکست به شمام میرسید حتی از تخت دو نفرش. یاد دوران کوتاهی که صیغه سهیل شده بود افتاد، انگار همین چند روز پیش بود، چه روزهای جالبی بود، بعد از جدایی از خانوادش و فرار کردن از اون روستای عقب افتاده، فقط تو اون مدت دو ماهه کوتاهی که با سهیل گذرونده بود معنای واقعی زندگی رو فهمیده بود، درسته که سهیل هیچ وقت مال اون نبود و خودش هم این رو میدونست، درسته که فقط هفته ای دو روز با هم بودند، اما همون هم به یک دنیا می ارزید... آروم روی تخت نشست و سی دی های شکسته رو با دستش پس زد، ملافه مچاله شده رو کنار زد و روی تخت دراز کشید و زار زار شروع کرد به گریه کردن، فکر میکرد می تونه سهیل رو مال خودش کنه، با اینکه می دونست چقدر سهیل فاطمه رو دوست داره، اما همیشه به سادگی فاطمه می خندید و روزی که سهیل ازش خواست که با هم صیغه کنند مطمئن بود می تونه هر جور شده سهیل رو برای همیشه از چنگ فاطمه در بیاره، اما تمام نقشه هاش نقش بر آب شده بود و طبق قرار دادشون بعد از تموم شدن مهلت صیغه سهیل رفت که رفت .... و حالا اون میخواست با تهدید هم که شده صاحب چیزی بشه که در واقع مال کس دیگه ای بود. ادامه دارد... هرروز ساعت باشید 🌹 @tarkgonah1
🌸✨ #یا_امام_رضا_ع💛🍃 خداوند وفا را دوسٺ دارم شہِ مشگل گشا را دوسٺ دارم زنـم فـریاد در روز قیامٺ علے موسے الرضـا را دوسٺ دارم #السلطان_ابالحسن❤️ #دلم_هواے_حرم_دارد🕊🌸 #چهارشنبه_های_رضوی💛 🌹✨🌹✨🌹 @tarkgonah1 🌹✨🌹✨🌹
4_6030461085214049345.mp3
2.49M
🎧🎧 ⏰ 5 دقیقه 👆 ✅ هفت در جهنم 🔹در اخرت گذشتی در کار نیست ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🔹 🌹✨🌹✨🌹 @tarkgonah1 🌹✨🌹✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅بودا به دهی سفر کرد ، زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد ، بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید! ، بودا به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن! کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت : هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند ؟! بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمیتواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند ... @tarkgonah1