°•| ترک گناه |🏴•°
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_38 بعد از رفتن شیدا، سهیل به سمت بچه ها برگشت، تعجب بچه ها و چهره گرفته
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_39
نمی تونست تصمیم بگیره، عصبانی از جاش بلند شد و دوری توی آشپزخونه زد، نگاهی به جمع بچه ها و فاطمه انداخت،
فاصله اونها از آشپزخونه زیاد نبود، اما احساس می کرد هزاران کیلومتر باهاشون فاصله داره، دلش اون فاصله رو
نمی خواست، آهی کشید و بعد از چند لحظه به جمع بچه ها پیوست.
اون شب پدر و مادر هر دو سعی کردند شب تولد دخترشون خراب نشه، عکس میگرفتند، دست میزدند،
میخندیدند، با علی و ریحانه و بقیه بچه ها شمع فوت کردند، اما کی میدونست تو دلشون چی میگذره؟ مخصوصا توی
دل فاطمه، کی میدونست خندیدن با دل پرخون چقدر سخته...
بعد از تموم شدن کارها و خوابیدن علی و ریحانه سهیل به بهونه رسوندن سها از خونه زد بیرون، تصمیم داشت اول
سها رو برسونه و بعد بره سراغ شیدا، خیلی از دستش عصبانی بود، به طوری که مطمئن بود بلایی سرش میاره، فاطمه
چیزی نگفت، در واقع دلش میخواست برای اولین بار توی عمرش سهیل رو نا دیده بگیره، سهیلی که زیر قولش زده
بود. برای همین نه چیزی ازش پرسید و نه خواست چیزی بشنوه.
توی ماشین سها خیلی خونسرد در مورد شیدا که با نام خانم فدایی زاده میشناختش سوالاتی از سهیل پرسید، ولی
وقتی با سکوت همراه با اخم سهیل روبه رو شد فهمید که اوضاع خیلی خرابتر از اون چیزیه که فکرش رو میکرد،
دلش میخواست هر جور شده از این ماجرا سر در بیاره، اما الان فرصت مناسبی نبود، برای همین بدون هیچ حرفی از
ماشین پیاده شد و خداحافظی کرد و رفت.سهیل هم ماشین رو سر و ته کرد و به سمت خونه شیدا حرکت کرد.
***
دست سهیل محکم روی زنگ بود و برنمیداشت، شیدا که مطمئن بود سهیل پشت دره، دامن و تاپی که پوشیده بود
رو مرتب کرد و برای آخرین بار خودش رو توی آیینه نگاه کرد تا مطمئن بشه آرایش غلیظش به اون لباسش میاد و
بعد از دست کشیدن به موهاش در رو باز کرد. تا سهیل بیاد تو عطری به موهاش زد و آماده و لبخند به لب جلوی
در ایستاد.
سهیل با دیدن شیدا در اون وضع لحظه ای مکث کرد، دختر بزک دوزک کرده ای که به طرز باورنکردنی ای به
نظرش چندش آور شده بود، میترسید وارد خونه این زن افریته بشه، خودش هم میدونست که گیر چه مار مولکی
افتاده. اما عصبانیتش بر عقلش حاکم شده بود. وارد خونه شد و در رو محکم پشت سرش بست، بعدم تمام قد رو به
روی شیدا ایستاد و با حالتی که عصبانیت ازش موج میزد گفت:
-تو امشب، توی خونه من چه غلطی میکردی؟ هان؟
با هر کلمه یک قدم به شیدا نزدیک تر میشد، ابهتش که خیلی شیدا رو ترسونده بود باعث میشد با هر قدم اون،
شیدا هم یک قدم عقبتر بره، سهیل ادامه داد:
ادامه دارد...
#طرح_اختصاصی_کانال
هرروز #ساعت10باماهمراه باشید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
💯 @tarkgonah1
💗
زن طلاییست که عاشق شدنش اجبار است
همچو برگیست که گریان شدنش اخطار است
🌸
مثل ماه است که در پرده شب الماس است
همچو خورشید که زیبا شدنش تکرار است
💗
گاه در وقت سحر مثل هل چایی صبح
گاه چون لذت شیرینی یک افطار است
🌸
زن همان مادر من هست که پابوسی او
صد ثواب است که در سختی ما انصار است
💗
چون درختیست که در زیر پرش آرامم
بهترین منزل دور از گنه و آوارست
🌸
زن نشانیست که بر روی زمین آمده است
دیدنش لحظه ی ایمان به خدا,, اقرارست
💗
زن طلاییست که عاشق شدنش اجبارست
صد ثواب است که در سختی ما انصار است
🌸
🌹تقدیم به بانوان سرزمینمان ایران🌹
💯 @tarkgonah1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_اسماعیل_دولابی
مـادرت را ببوس،
پایش را ببوس،
تا به گریه بیفتد...
وقتی گریه افتاد
خودت هم به گریه میفتی،
اونوقته که کارت رو غلتک میفته و همه درهایی که به روی خودت بسته ای خـدا باز خواهد کرد.
🌸روز زن و روز مـ❤️ــادر مبارک🌸
#روز_زن
#روز_مادر
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
#عصر_زیباتون_بخیر 🍒🎂🍒
زندگیتون پُراز شادی ولبخند وبرکت 🌸
الهی وجودتون سبز و سلامت
زندگیتون غرق در خوشبختی
عصرتون پر از انرژی مثبت 😄
امیدوار امروز عیدی تون از دست خانم💚
فاطمه زهرا (س) بگیرید😍
عصرتون شیرین و دلچسب 🍰 😇🙏
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
✨🌹✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬اگه عزت و احترام میخوای خودت رو در خونه #اهل_بیت علیهم السلام و #پدر_ومادر خودت رو بزن زمین
✅بسیار زیبا حتما ببینید
#کوتاه_شنیدنی
#پیشنهاد_دانلود
#برای_دیگران_ارسال_کنید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
❣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
💠 صلوات خاصه حضرت #امام_رضا علیه السلام
🌹اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي
🌸الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقَ الاَرض
🌹و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد
🌸صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا
🌹كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك
🌹خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا علیه السلام، امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است
🌸و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام، با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم، چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
🇮🇷 کانال ترک گناه1
@tarkgonah1
❤ مادر ❤
کلمه ایست ناب که خود
گویای مهفموم زیبایش است ❤
ما ، در اون جان گرفتیم مهربانیت❤
سجده شکر دارد مادرم🙏😍
بیاید امشب برای کسی دعا کنیم 🙏
که هیچ وقت برای
خودش دعا نمیکندمثل مادر❤
#عیدتون_مبارک 🎉 🎊 🎉
امیدوارم خانم فاطمه زهرا (س)
شفاعت تون را بکنه🙏
هوای مادری گلتون را بیشتر داشته باشید 🙏
شب خوبی داشته باشید 😊
#شب_بخیر_همراهان_عزیز ✨ 🌙 ✨
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 @tarkgonah1
ذکر روز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌸 يا حيُّ ياقَيّوم 🌸
اى زنده ، اى پاينده
این ذکر موجب
عزت دائمی می شود
💛صبــــــح…
یعنی عشق🌼🍃
💛عشق
یعنی سلامتی شما🌼🍃
💛سلامتی شما
یعنی قشنگی این دنیا🌼🍃
💛من امروز
دنیای قشنگی برای🌼🍃
💛تک تک شما
آرزو دارم🌼🍃
#سلام_صبح_زیباتون_بخیر☕ 😊🌼🍃
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
❤️❤️🌼❤️❤️🌼❤️❤️🌼❤️❤️🌼
🌺🍃دعای چهارشنبه حضرت فاطمه(س)
🌺🍃خداوندا! باچشمانت که آنها راخوابی نیست و با رکن ستونت که آن را کژی و
سستی نیست وبا اسماء و نامهای عظیمت ما راحفظ فرما.
🌺🍃و بر محمد و آل محمددرود فرست
وآنرا برای ماحفظ فرماکه غیرتو اگربرحفظ آن قیام کند،تباهش می کند و آنرا از ما بپوشان که اگر غیر تو بخواهدمستورش کند افشایش می کند.
🌺🍃و تمام این امور را سبب فرمانبرداری
ما از خودت قرار ده که تو شنونده دعایی
و به ما نزدیکی و اجابت کننده دعائی.
الهی آمین..
@tarkgonah1🌹
💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼
°•| ترک گناه |🏴•°
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_39 نمی تونست تصمیم بگیره، عصبانی از جاش بلند شد و دوری توی آشپزخونه زد
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_40
-بهت میگمتو اینجا چه غلطی میکنی؟... اومده بودی چی رو بهم نشون بدی؟...اومده بودی زندگیمو خراب کنی؟ افریته عوضی...مگه بهت نگفته بودم حق نداری به زندگیومن کاری داشته باشی؟ هاااان؟...لال شدی... جواب بده
شیدا که دیگه به دیوار رسیده بود ایستاد. سهیل هیچ فاصله ای باهاش نداشت، دستش رو بلند کرد و به دیوار تکیه
داد، با دست دیگش صورت شیدا رو محکم نگه داشت، فشار دستش به حدی بود که شیدا صدای تلق تولوق
استخوناشو میشنید، اما می ترسید حرفی بزنه
سهیل گفت: دیدی به چار تا حرفت گوش دادم، زنجیر پاره کردیو وحش شدی؟ ... فکر کردی از پس تو ماده سگ
وحشی بر نمیام؟ ... بلایی به سرت بیارم که از اومدنت به اون خونه پشیمون بشی.
بعدم دستش رو از روی صورت شیدا برداشت و رفت توی اتاق و هر چیزی که دم دستش بود، از لب تاب شیدا
گرفته تا تمام سی دی هایی که اون جا بود، آیینه، گلدون، و هرچیز شکستنی دیگه رو شکست و برگشت توی هال.
رو به شیدا تهدید کنان با حالتی که شبیه فریاد بود گفت: دیگه دورو بر زندگی من پیدات نشه، والا این دفعه به جای
این خرت و پرتا استخوناتو میشکنم، فهمیدی؟
شیدا که به آرومی گریه میکرد داد زد گفت: فکر کردی عکسها و فیلمات توی اون لب تاب یا اون سی دی ها بود؟..
یعنی فکر کردی من انقدر احمقم
سهیل که پشتش به شیدا بود برگشت و نگاه ترسناکی به شیدا کرد و گفت: نخیر، میدونم تو خیلی شیطان صفت تر
از این حرفهایی... اما وای به اون روزی که منم مثل الان خودت وحش شم.
بعدم کفشش رو پوشید و از خونه زد بیرون.
شیدا در حالی که از گریه به هق هق کردن افتاده بود به سمت اتاق رفت، اتاق به هم ریخته ای که از همه جاش بوی
شکست به شمام میرسید حتی از تخت دو نفرش.
یاد دوران کوتاهی که صیغه سهیل شده بود افتاد، انگار همین چند روز پیش بود، چه روزهای جالبی بود، بعد از
جدایی از خانوادش و فرار کردن از اون روستای عقب افتاده، فقط تو اون مدت دو ماهه کوتاهی که با سهیل گذرونده
بود معنای واقعی زندگی رو فهمیده بود، درسته که سهیل هیچ وقت مال اون نبود و خودش هم این رو میدونست،
درسته که فقط هفته ای دو روز با هم بودند، اما همون هم به یک دنیا می ارزید...
آروم روی تخت نشست و سی دی های شکسته رو با دستش پس زد، ملافه مچاله شده رو کنار زد و روی تخت دراز
کشید و زار زار شروع کرد به گریه کردن، فکر میکرد می تونه سهیل رو مال خودش کنه، با اینکه می دونست چقدر
سهیل فاطمه رو دوست داره، اما همیشه به سادگی فاطمه می خندید و روزی که سهیل ازش خواست که با هم صیغه
کنند مطمئن بود می تونه هر جور شده سهیل رو برای همیشه از چنگ فاطمه در بیاره، اما تمام نقشه هاش نقش بر
آب شده بود و طبق قرار دادشون بعد از تموم شدن مهلت صیغه سهیل رفت که رفت ....
و حالا اون میخواست با تهدید هم که شده صاحب چیزی بشه که در واقع مال کس دیگه ای بود.
ادامه دارد...
#طرح_اختصاصی_کانال
هرروز ساعت #10باماهمراه باشید
🌹
@tarkgonah1
4_6030461085214049345.mp3
2.49M
🎧🎧
⏰ 5 دقیقه
#حتما_گوش_کنید👆
✅ هفت در جهنم
🔹در اخرت گذشتی در کار نیست
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎤 #حاج_اقا_ناصری
🔹 #نشر_دهید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
✅بودا به دهی سفر کرد ، زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد ،
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانهی او نروید! ، بودا به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت
آنگاه بودا گفت : حالا کف بزن!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت :
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمیتواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند ...
@tarkgonah1
❣
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
💠 صلوات خاصه حضرت #امام_رضا علیه السلام
🌹اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي
🌸الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقَ الاَرض
🌹و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد
🌸صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا
🌹كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك
🌹خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا علیه السلام، امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است
🌸و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام، با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم، چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
🇮🇷 کانال ترک گناه1
@tarkgonah1
خدایا 🙏
تو را سپاس بخاطر شروع روزی دیگر ☀️
تو را سپاس بخاطر نعمت دیدن وشنیدن
به خاطر نعمت زندگی 🌸🍃
💕💕💕 الهی💕💕💕
در این پنجشنبه اسفند ماه
زیباترین انرژی های مثبت را نصیب
دوستانم گردان تا تقدیرشان آنگونه
که تو می پسندی مهیا شود 🙏🌸🙏
آمیـــــــــــن ای فرمانروای حق و آشكار 🙏
#آخر_هفتهتون_بخیر 🌸🍃🌸
@tarkgonah1
°•| ترک گناه |🏴•°
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_40 -بهت میگمتو اینجا چه غلطی میکنی؟... اومده بودی چی رو بهم نشون بدی؟.
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_41
شیدا تصمیم نداشت دست از تلاش برداره، اون فقط یک بار عاشق شده بود، همین یک بار و عاشق مردی به اسم
سهیل...
ساعت 4 شب بود و سهیل بالای تپه ای ایستاده بود که تمام شهر مثل یک فرش زیر پاش چشمک میزد، به خونه ها
نگاه کرد و با خودش گفت: الان توی هر کدوم از این خونه ها یک سری آدم دارند زندگی میکنند، چه چار دیواری
کوچیک و قشنگی ...
اما چار دیواری خونه اون چی؟ کوچیک بود، اما قشنگ هم بود؟ ...
آروم به سمت تخته سنگی حرکت کرد که اون نزدیکی بود، تخته سنگی که برای اون و فاطمه یک خاطره بود، دوران
نامزدی هر وقت دعواشون میشد یا اینکه به هر دلیلی فاطمه از دستش ناراحت میشد کافی بود بیارتش این بالا، روی
همین تخته سنگ مینشستند و به شهر نگاه میکردند، به خونه ها، به راهها، حتی به کوههایی که پشت شهر بود. این
صحنه همیشه فاطمه رو سر ذوق می آورد و هر ناراحتی که داشت برطرف میشد.
روی تخته سنگ نشست، باد خنکی میوزید که کمی از گرمای وجودش رو کم میکرد، چشمش به ساختمون بلند چند
طبقه ای که وسط شهر بود افتاد، عین فاطمه دستش رو بالا برد و با انگشت شست و سبابه ارتفاع اون ساختمون رو
اندازه گرفت، هنوزم خیلی کوچیک بود.
فاطمه همیشه این کار رو میکرد و بعدش به سهیل میگفت: ببین این ساختمون که بلندترین ساختمون شهر ماست از
این بالا چقدر کوچیکه؟ بین دو تا انگشتمون هم جا میگیره. از این بالا که نگاه کنی، همه چیز دنیا کوچیکه، جز یک
چیز ... فقط خداست که این بالا هم همون قدر بزرگ و لا یتناهیه.
بعدش هم بوسه فاطمه به دستهای سهیل بهش می فهموند که دیگه همه دلخوری ها تموم شده و اون وقت بود که
فاطمه سرش رو روی پای سهیل میگذاشت و منتظر نوازشش میشد. با هم به شهر نگاه میکردند و عین روز اول
عاشق عاشق میشدند.
سهیل لبخندی زد و به دست خودش نگاه کرد، چقدر این دست دلتنگ بوسه فاطمست و چقدر بی تاب نوازش
سرش.
آره از این بالا همه چیز کوچیکه، جز همون خدا. چقدر خدای فاطمه بزرگه. خوش به حالش ... لحظه ای به خدای
فاطمه فکر کرد، اما می ترسید، هیچ وقت توی زندگی به خدا فکر نکرده بود، فقط مواقعی که بدجوری توی منگنه
قرار میگرفت و دستش از همه چیز کوتاه میشد، از خدا کمک می خواست. شاید حالا هم وقتش باشه خدا رو صدا بزنه،
آخه بدجوری توی منگنه قرار گرفته... اونم حالا که صبر فاطمه باعث شده بود تصمیم بگیره دیگه با هیچ زنی رابطه
نداشته باشه... اما حضور شیدا باعث شد فاطمه جور دیگه ای فکر کنه
فقط چند جمله گفت: خدایا تو که اینجا بزرگیت بیشتر تو چشم میاد، بزرگیتو به منم نشون بده و کمکم کن به فاطمه
ثابت کنم من به قولم وفا کردم، کمک کن که باورش بشه. حداقل تو که میدونی من توی این دو سال هیچ کار به قول
ادامه دارد....
#طرح_اختصاصی_کانال
هرروز ساعت #10باماهمراه باشید
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
پنج شنبه های دلتنگی💔
بعضیها
#پنـج شنـبه که میشود،
هوایی روزهای وداع میشوند..
به یاد
آخرین نگاه،
از آنها که رفتند تا بمانیم....
شادی ارواح طیبه #امام و #شهدا
و همه در گذشتگان
#صلوات_وفاتحه_ای نثار کنیم 🍃
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
پنجشنبه اسفند ماه و ياد درگذشتگان😔
🙏اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏
🙏التماس دعا🙏
پنجشنبہ است روزمان را بہ
فاتحہ اے و صلواتے معطر ڪنیم✨
بہ یاد آنان ڪـہ روزے در ڪنارمان
نفس هایشان گرما بخش محفل مان بود😔
و امروز یادشان دلگرم مان میڪند🌺🍃
#فاتحه و #صلوات
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
#ایهاالناس
به زلیخا بنویسید که یوسف بلد است
کِی به فریاد دل خانه خرابش برسد...
معروف است كه خداوند به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند!
موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد !
مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی علت را از خدا پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند, من چگونه به این قوم رحم نکنم؟
«به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه»
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🌹🌹#امام صادق عليه السلام:
🔹يَنْبَغى لِلْمُؤْمِنِ اَنْ يَكونَ فيهِ ثَمانى خِصالٍ:
🔻وَقوراً عِنْدَ الْهَزاهِزِ،
🔻صَبوراً عِندَ الْبَلاءِ،
🔻شَكوراً عِنْدَ الرَّخاءِ،
🔻قانِعا بِما رَزَقَهُ اللّه ُ،
🔻لايَظْلِمُ الاَْعْداءَ،
🔻وَ لايَتَحامَلُ لِلاَْصْدِقاءِ،
🔻بَدَنُهُ مِنْهُ فى تَعَبٍ
🔻وَ النّاسُ مِنْه فى راحَةٍ؛
🔹سزاوار است مؤمن، هشت خصلت داشته باشد:
🔻در سختى ها باوقار،
🔻در گرفتارى صبور،
🔻در آسايش شاكر
🔻و به روزى خداوند قانع باشد،
🔻به دشمنان ستم نكند،
🔻از دوستان كينه و دشمنى به دل نگيرد،
🔻بدنش از او در رنج
🔻و مردم از او در آسايش باشند.
📚كافى، ج 2، ص 47، ح 1
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹
پنج شنبه شد
✨ بیاد مسافران آسمونیمون ✨
💐پنجشنبه هست دسته گلي بفرستيم براي تموم آنهايي كه در بين ما نيستند ولي دعاهاشون هنوز كارگشاست،
يادشون هميشه با ماست و جاشون بين ما خاليه،
در آخرین روز هفته یادشان را گرامی میداریم و به روح همه پدران و مادران که دیگر در بینمان نیستند .
دلمون خيلي وقتها هواشونو می كنه, امادیدارشون میفته به قیامت, دسته گلي به زيبايي يك فاتحه..
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ✨
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين
اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
✨بسمِِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ✨
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
اللَّهُ الصَّمَدُ
لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ
وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ
✨3مرتبه ✨
✨دسته گلی به زیبایی حمد وسوره نثارشان میکنیم..
تاخوشحال بشن و در حق ما دعا کنند.
☀️🍃روحشان شاد 🍃☀️
✨💐✨ 💐✨ 💐✨
🌟بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ🌟
اَلسَّلامُ عَلی اَهْلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا أَهْلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مِنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ بِحَقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ وَحْشُرْنا فی زُمْرَهِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ علیٌّ وَلِیٌّ الله
✨ 💐✨ 💐✨ 💐✨
💫به یاد درگذشتگان
🌹 اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ.💐
💐 التماس دعای فراوان💐
🌹✨🌹✨🌹
@tarkgonah1
🌹✨🌹✨🌹