شهداء
به سبک شهداء... 🌷🌹
.
شهر اخلاص
۴شهریور
روز کارمند
يکی از کارمندان شهرداری ارومیه میگفت:
تازه ازدواج کرده بودم
و با مدرک دیپلم دنبال کار میگشتم.
از پله های شهرداری میرفتم بالا
که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم
و ازش پرسیدم:
آیا اینجا برای من کار هست؟
تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم✅
.
یه کاغذ از جیبش درآورد
و یه امضاء کرد📝
و داد دستم گفت:
بده فلانی، اتاق فلان🏢
.
رفتم و کاغذ را دادم دستش
و امضاء را که دید گفت:
چی می خوای؟
گفتم:
کار
گفت:
فردا بیا سرکار♻️
.
باورم نمیشد
فردا رفتم مشغول شدم✅
.
بعد از چند روز فهمیدم
اون آقایی که امضاء داد
شهردار بود💠
.
چند ماه کارآموز بودم
بعد یکی از کارمندان که بازنشست شده بود
من جای اون مشغول شدم.
.
شش ماه بعد رئیس شهرداری استعفاء کرد
و رفت جبهه🌷 ✅
.
بعد از اینکه
در جبهه شهید شد
یکی از همکاران گفت :
توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که
یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم،
حقوقت از حقوق شهردار کسر و پرداخت میشد.
یعنی از حقوق شهید مهدی باکری
.
این درخواست خود شهید بود🌹
#یا_معز_المومنین
#قلوب_ما_هئیت_است
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#مرگ_بر_شیطانپرستان
#بقيع_را_خواهیم_ساخت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹🇮
🌷 @tashadat 🌷
°•[#محرمانہ]•°
🥀🖤|
ده ساله هم كه باشى
مى توانى سپر بلاى امام زمانت بشوى...
ده ساله هم كه باشى
مى توانى لگدمال شوى تا حرمت امامت زير پا لگد نشود...
ده ساله هم كه باشى
مى توانى دستت را بدهى تا دست كثيفشان به امامت نزديک نشود...
.
ده ساله هم كه باشى...
و عبدالله تنها ده سال داشت!!
راستى من چند سال دارم؟؟
و چند سالش را براى تو بودهام؟؟
امام عصر علیه السلام...
.
[روز پنجم محرم]
روز حضرت عبدالله ابن الحسن❤
•
.
🌷 @taShadat 🌷
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۰۵ شهریور ۱۳۹۹
میلادی: Wednesday - 26 August 2020
قمری: الأربعاء، 6 محرم 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹دعوت حبیب بن مظاهر، بنی اسد را به یاری امام حسین علیه السلام، 61ه-ق
🔹تجمع لشکر یزید ملعون در کربلا، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا عاشورای حسینی
▪️19 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️29 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️44 روز تا اربعین حسینی
▪️52 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
🌷 @taShadat 🌷
آمـادهشهـادتبودن
با آرزوےشهـادتداشتـن
فـرقمےڪند!
#سلام ✋🏻
#صبحتون 💐
#شهدایی🌷😇
#امام_حسینی 💔
🌷 @taShadat 🌷
💚 اَحَبَّ اللهُ مَن اَحَبَّ حُسَینا
👈 یعنی خدا به مقداری ما را دوست دارد که ما امام حسین را دوست داریم
#چه_قدر_دوستش_داری؟
📚بحار،ج۴۳،ص۲۶۱
🌷 @taShadat 🌷
اگه این کار رو کنم👆
تو هیئت اشک 😭
چشمم کم میشه 📿
#ما_ملت_امام_حسینیم 🖤
#محرم 🖤
#شهید_امید_اکبری 🖤
@taShadat
°•[ #ببخشید_یه_لحظه ]•°
🖇👀|
🍃تو برای عطر زدن به کسی نگاه نمیکنی.
اصلا"برایت مهم نیست دیگران عطر میزنند یا نه.
🌸خوب شدن هم مثل عطر زدن است.
⁉️چه کار داری دیگران خوباند یا نه،خوبی میکنند یانه.
این حرف ونصیحت خداست که میگوید:👇
💚خود را باش،برشما باد خودتان!
.
[یاایهاالذینآمنواعلیکمأنفسکم...]
•
.
🌷 @taShadat 🌷
🔸تشکر رهبر معظم انقلاب از برگزارکنندگان مجالس عزاداری که پروتکل های بهداشتی را رعایت کردند.
🌷 @taShadat 🌷
4_6021496384660702550.mp3
5.12M
⭕️نوه یل خیبر اومد🥀
بانوای🎤
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شورطوفانی_حضرت_قاسم🖤
#هر_کانال_یک_هیئت 🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌷 @tashadat 🌷
#یاقاسم_ابن_الحسن
نعـــره زد : اِن تَنـکُرونـــی
ریخت لشــکــر را بهَـــــم
وارث جنــگ جمــــــل
شاگــرد سقا #قاســـم است
🌷 @taShadat 🌷
▪️▫️◾️◽️◼️◻️ ⬛️
#روضه 😭
✍🏻 راه راضیکردن عمو را بلد بود.
💔دل مهربانش را میشناخت. دستش را در دست گرفت و سر خم کرد. افتاد بهپای عمو. دستوپایش را بوسهباران کرد و یکریز التماس کرد عمو بگذارد در رکابش بجنگد.🙏🏻😭
دل اباعبدالله در سینه به هم فشرده شد. اجازه داد.
قاسم، به دل میدان زد. آنها که در لشکر عمر سعد ایستاده بودند، باورشان نمیشد این دلاوری که اینطور میخروشد و میجنگد و رجز میخواند که «بیتابی نکن که آدمی رفتنی است و امروز خدایی را که صاحب بهشتهاست، ملاقات میکنی» پسر حسن بن علی است؛✨✨✨✨✨
نوجوان سیزدهسالهای که سیوپنج مرد جنگی کاربلد را از پا انداخته. باورشان نمیشد تا خودش به صدای رسا گفت: «من قاسم بن الحسنم، فرزند سبط پیغمبر».🌿
«فضیل عضدی» بود.😡 همانکه فریاد زد: «خودم او را میکشم» و نشنید که اطرافیانش در سپاه عمر سعد، گفتند: «نرو! همینها که دور و برش را گرفته و محاصرهاش کردهاند، برای کشتنش کافیاند».😠
آمد جلوی سرباز نوجوانی که تنش از جنگ یکنفس خسته بود، شمشیرش را بالا برد و همینکه قاسم ✨از روی اسب به سمتش سرچرخاند، شمشیر را فرود آورد بر فرق سرش؛ نه آنطور که نوجوانی را ضربت بزنند؛ که انگار بخواهند سرداری مردافکن را زمین بزنند.😭
قاسم✨ با صورت از اسب روی زمین افتاد و فریادش بلند شد: «عموجان!»✨✨
#شهدای_کربلا
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت ابولفضل علیه السلام پای امام زمانش ایستاد اما ماچی؟؟؟؟😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔
@tashadat
متولد سال ۱۳۴۳ روستای چوبیندر قزوین بود.
۳۰ سال قبل در سال ۶۲ در کمین دشمن افتادوبعد از شهادت شماری از دوستانش مورد اصابت گلوله های متعدد وحتی تیر خلاص دشمن قرار گرفت وروح از بدنش جدا شد اما پس از گذشت چندین ساعت وبا وجود انتقال به سرد خانه علائمی از حیات در او دیده شد؛ وبا ترکش های فراوانی که در بدن او واز جمله در کنار قلبش داشت ۳۰ سال دیگر از خدا عمر گرفت.
🌷 @tashadat 🌷
روایت جانبازی وآزادگی به بیان شهید دکتر رفیعی:
در روز ۱۳ تیر سال ۶۲ یک هفته بعد که دوستم خبر شهادتم را داده بود، در منطقه آذربایجان غربی درگیری شد.
حدود ۱۲ نفر به این منطقه رفتیم ودراه به ما کمین زدند واز آسمان وزمین گلوله باریدبه قدری که دو سه نفر از همراهانم شهیدو بی سر شدندوبدنشان دست وپا می زد. من از ماشین پایین افتادم.
یکی از رزمندگان از ناحیه گلو تیر خوردوبر زمین افتادوبا هر نفسی از رگ های بریده خون می پاشید😭😭
به من اشاره کرد که به او آب بدهم ومن گریه کنان قمقمه را برداشتم وبالای سرش رفتم وخم شدم که به او آب بدهم که گلوله به دستم خوردوقمقمه افتاد😢😢
بعد گلوله به دست دیگر؛ پهلو وپاهایم خوردوافتادم .
مدتی به همان حال بودم که دشمن خود را به منطقه رساند وکسانی که زنده بودند تیر خلاص زد.
بالای سرم که رسیدند گفتند این یکی زنده است خلاصش کنید سرباز دشمن با پوتین هایش روی صورتم کوبید وبینی ودهانم پاره شدوگلوله ای به من زدن واز پشت سر نیز چند گلوله خوردم.
🌷 @tashadat 🌷
در ادامه:
" ما را زیر کامیون انداختند تا از روی بدنمان رد بشوند، تنها یک لحظه توانستم خودم را کنار بکشم که یک دفعه سبک بال شدم واز بالا جسم خودم را دیدم همچنین روح دوستان شهیدم که از کنار من می گذشتند وبه عرش می رفتند.
دنبال شهدا رفتم که ندایی به من گفت: تو باید برگردی!
گفتم : اجازه بدهید بیایم دیگر نمیخواهم برگردم .
گفت: تو خودت خواستی شهید نشوی برگرد تا وقتش برسد.
یک دفعه دیدم روی جسم خودم افتادم وسنگینی ودرد شدیدی احساس کردم."
🌷 @tashadat 🌷
این جمله ها روایت جانبازی محمود رفیعی است؛ استادی که به خوش رویی ومتانت در دانشگاه معروف بود.
محمود رفیعی عضو هیئت علمی دانشگاه ادبیات فارسی دانشگاه علامه طبا طبایی صبح روز عرفه حسینی سال ۱۳۹۲به لقاءالله پیوست ودر مزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
🌷 @tashadat 🌷