فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚دوشنبه های امام حسنی💚
«بسم الله الرحمن الرحیم»
ختم سوره توحید هدیه به امام
حسن مجتبی علیه السلام 💐
🌺عزیزانی که تمایل دارن هدیه های معنویشونو اعلام کنن به ایدی زیربفرستن 🌺
🌸@Msa133
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🌷قرار عاشقی🌷
✨شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستند....
☁️ باز هم ساعت 🕖به وقت قرار تپش قلبهاست ❤️ ...برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان 🌷 خلق کردند...
امروز میزبان یکی از پرستوهای سبکبال این مرزو بوم هستیم....
#شهید_علی_یزدانی
1⃣
سلام رفقا✋
#شهید_علی_یزدانی هستم😊
خوشحالم مهمون شما شدم😍
2شهریور57 مصادف با20رمضان درمحله ابوذر تهران ، در خانواده متدین و محب اهل بیت بدنیا اومدم.
در دوران دانشگاه علاوه بر تحصیل در فعالیت های فرهنگی شرکت داشتم.
🍃2⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
بعد از گرفتن دیپلم سال 76 وارد خدمت سربازی شدم ..
در حین خدمت به درس خواندن مشغول شدم..
وبا پشتكاري كه داشتم 💪در كنكورموفق به قبولي در رشته مهندسي صنايع دانشگاه زاهدان شدم☺️✌
🍃3⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
دوران دانشگاه با تمام فراز و نشیبش سال81 تموم شد
سال 83 در سپاه جذب شدم😍 و داوطلبانه در نیروی قدس سپاه حضور یافتم که یکی از پر مخاطره ترین رده هاست😎
تو تخصصيترين فعاليتها مشغول شدم
طی ده سال خدمت به اسلام و انقلاب هر چه درتوان💪داشتم دراه نظام اسلامي صرف کردم.
🍃4⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
آرزو داشتم که داماد حضرت زهرا(س) بشم😉سال 85روز ولادتش تو کربلا از خودش خواستم که دامادش بشم😍 بعد چند ماه آرزوم براورده شد و 😍بایه سیده خانم ازدواج کردم که حاصل ازدواجمون دوتا دخترگل بنامهای زهراو زینب شد
🍃5⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
اواخر سال 91 بود که در سوریه جنگ شروع شد و زمزمه های رفتنم آغاز شدو خرداد 92 بمدت 50روز به سوریه رفتم☺️
سال 93 ، زماني كه حرمين عسگريين از سوي مزدوران داعش بشدت تهديد ميشد ، سه بار برای دفاع از حرم راهي عراق شدم .👊💪
3فروردين94مصادف با شب شهادت حضرت زهرا(س)در تکریت باآتش پهپادهاي آمريكايي شهید شدم 😍 وازپيكرم جز تكه هايي چند باز نگشت.
🍃6⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#نحوه_شهادت_شهیدان_هادی_جعفری و #علی_یزدانی :
🌷شهید یزدانی و همکارانشان در عراق کارگاهی داشتند. پهباد آمریکایی این کارگاه را شناسایی کرده و آنها متوجه شده بودند و داشتند کارگاه را تخلیه می کردند تا به جای دیگر بروند.
روز سوم فرودین بود مشغول کار بودند که پهباد موشک را زده بود و شهید یزدانی و دوستانش درجا شهید می شوند و کل پیکرشان سوخته و پودر می شود، چون موشک به او خورده بود و آقا هادی هم پاهایش قطع می شود و بدنشان پرت می شود.همکارشان که بالای سرشان رسیده بود می گوید او در حالت اغما بود و چون وضعیت جسمی او خیلی بد بود، نمی توانستند او را بلند کنند و می روند تا پتو بیاورند می بینند بمب های دیگر هم دارند فعال می شوند و همه قرارگاه را تخلیه می کنند.
چون شدت انفجار زیاد بود محل کارگاهشان در چند کیلومتری عراق چند ساعت در آتش سوخت.😭
🍃7⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•