#نماز_اول_وقت
📢 حــــــــے علــــــــــے الصَّــــــــــــلاة 📢
چقدر دلم شور می زند آقا بی قرار است ...
آری بگو باز باران شده ام
بایک شاخه گل🌸
چه سخت است
منتظر قاصدک بودن در جاده ای که هیچ بادی نمی وزد
آقا ما دلمان سخت میگیرد
از نبودنت از تنها ماندنمان 😔
آقا بیا حال دنیا خوب نیست
بیا😔
چقدر دوستت دارم عزیز زهرا❤
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
در پایان نمازبه سه جا رو کنید
آوای سلام بر گوهریان شور کنید
اول به سوی خاک حسین شاه شهید
دوم حرم خاک رضا, در آغوش کنید
سوم به ادب رو سوی سردابه کنید
از بهر ظهورش سر و جان را فراموش کنید
🍃🌸 اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای فرج🤲
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃🌸
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🌹بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن🌹
🌷🌷شهید
نشانے ست ازیڪ راه ناتمامـ
یڪ فانوس ڪہ داردخاموش مےشود
و حالاتو مانده اے
و یڪ شہید و یڪ راه ناتمام
فانوس رابردار
و راه خونین شہید را ادامہ بده🌷🌷
🌷قرار عاشقی🌷
✨شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستند....
☁️ باز هم ساعت 🕖به وقت قرار تپش قلبهاست ❤️ ...برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان 🌷 خلق کردند...
امروز میزبان یکی از پرستوهای سبکبال این مرزو بوم هستیم....
#شهید_مهدی_خراسانی
🍃1⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
سلام علیکم بزرگواران😊
شهید مدافع حرم، مهدی خراسانی هستم✋
سپاسگزارم از دعوتتون به کانال شهدایی تاشهادت 😍✋
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
🍃2⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
متاهل بودم و دوتا دسته گل به یادگار دارم 😊❤️❤️
که زمان شهادتم امید ۸ ساله و محمد ۳ ساله بودند❤️❤️
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
درتاریخ ۱۳۶۰/۵/۵ در روستای خورزان از توابع شهرستان دامغان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشدم 😊
در زیر سایۀ پدر و مادر معتقد و متدین، با رزق و روزی حلال بزرگ شدم و آیین دلدادگی و راه و رسم بندگی و رضای حق را آموختم. در زمان جنگ تحمیلی متولد شدم ✋
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
🍃3⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
همپای درس و بحث و تحصیل در کنار خانه و خانواده و پدر کشاورزی هم میکردم. دیپلم که گرفتم به سربازی رفتم و پس از آن به استخدام سپاه پاسداران درآمدم😊
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
در دانشکدۀ افسری علوم و فنون رزمی، دورۀ سیوششم عرضی تی۲۷ را با موفقیت پشت سر گذاشتم✋
با ورزشهای رزمی جسمم را ورزیده و روحم را آبدیده کردم ،در رشتههای ورزشی جودو، تکواندو و شنا مهارت داشتم و در رشتۀ تکواندو صاحب کمربند مشکی بودم✋
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
🍃4⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
به روایت از همسر بزرگوارم :
آقا مهدی پسر دایی ام بود 😭 اگرچه 10 سال زندگی مشترک مون بسیار کوتاه و زودگذر بود اما زندگی بسیار پرباری را در کنار هم طی کردیم.👇👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
در این مدت آرامش را به معنای واقعی حس کردیم. ثمره زندگی مان دو فرزند است، مهدی علاقه خاصی به فرزندانش داشت. مهدی خانواده دوست، مهربان، شوخ طبع بود.👇👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
گاهی با خنده هاش دل من را می برد، گاهی دلم برای ذره ای از خنده هایش تنگ می شود. بسیار متین، آرام و مسئولیتپذیر بود. در اوقات بیکاری، من و بچهها را به تفریح و گشتوگذار میبرد.😭👇👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
زمانی که به خانه میآمد، در کارهای منزل کمکم میکرد، برای خانوادهاش احترام و اهمیت زیادی قائل بود. حرفها و درد دلهایش را با من در میان میگذاشت و هیچ حرف نگفته و پنهانی در زندگی ما وجود نداشت.👇👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
🍃5⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
شهید مهدی نه تنها یک همسر خوب بلکه یک رفیق و دوست خوب هم برای من بود. همیشه در تصمیمگیریها با من مشورت میکرد. پشتیبان ولی فقیه و ارادت خاصی به ولی فقیه داشت و همیشه گوش به حرف حضرت آقا بود.👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
اینکه از پدر و مادرش دور بود احساس ناراحتی میکرد و میگفت نمیتوانم آن طور که آنها بر گردن من حق دارند به آنها خدمت کنم، ولی با این حال از هیچ کمکی به پدر و مادرش کوتاهی نمی کرد.👇👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
اگر کوچکترین بحثی بین ما رخ میداد، من را به آرام می کرد و میگفت: هیچ چیز دنیوی ارزش ندارد،در حقیقت با آرامش مهدی من آرام میشدم و اختلاف نظرهای بسیار جزئی به صفا و صمیمیت تبدیل میشد.👇👇👇در این چند سال همیشه عشق به شهادت با همه وجودش گره خورده بود. میگفت: من لیاقت شهادت را ندارم و بزرگترین آرزویم دفاع از اسلام و دین و ایمانم سهمی به اندازه فداکردن جانم در این راه است👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
🍃6⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
فروردین 94، تازه از شهرستان برگشتیم، که با شادمانی یک روز از سر کار برگشت و گفت : یک خبر خوش، اگر آقا دعوت نامه مان را امضاء کرده باشد راهی آسمان هشتم هستیم.باشهید شنایی رفتیم👇👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
چند روزی هنوز نگذشته بود که یک روز شهید شنایی بعد از نماز مغرب و عشاء به مهدی گفت: به من اطلاع دادند برگردیم، باید به ماموریت برویم. با قطار برگشتیم.👇👇👇👇در کوپه قطار مهدی و شهید شنایی پچ پچ در گوش هم حرف می زدند و گاهی قهقه هایشان گوش کوپه را پر می کرد. تعجب کردم، گفتم : چه خبر است به ما هم بگویید با هم بخندیم👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
مهدی گفت :اگر من روزی شهید بشم چیکار می کنی؟ ته دلم لرزید، یه چیزهایی پیش خودم حدس زدم، برگشت ناگهانی از مشهد، شادی های بیش از حد معمول و پچ پچ های جلوی چشم ما...😭👇👇👇
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
🍃7⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•