eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
4_333285742727922310.mp3
4.36M
🌺🌺🌺🌺 🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانمون هر روز قرآڹ بخونيم😍😍😍😍 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
📖🌱 گاهےزݩدگے یڪ آدم‌مےشود معݩے‌یڪ آیہ، 🌴💥 گاهۍݩگاهش‌👀ڪہ مے‌ڪݩے اݩگار قرآݩ‌ٺفسیرمےشود🌱 لبخݩدڪہ‌مے‌زݩد مےشودخودِآیہ... :)😍 ••[ اَشِدٰا عَلَی الْڪُفٰـار رَحِمٰـاءِ بَیْـنَـ‌هُم ] 💕🖇 🕊 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌷 بـــِسمــ ربــّــــ الشُهدا🌷
🍀🍀🍀🍀 در هیئت عاشقان علم بودم کاش یک مصرع شعر محتشم بودم کاش در روضه عباس به خود می گفتم ای کاش مدافع حرم بودم کاش 🍀🍀🍀🍀 🌷@tashahadat313🌷
🍀🍀🍀🍀 ســـلامـــ بــر شـــهید مدافــع حــرمــ "آقا خلــیل تختی نژاد" 🍀🍀🍀🍀 🌷@tashahadat313🌷
🍀🍀🍀🍀 شهید خلیل تختی نژاد سومین فرزند خانواده محمد تختی نژاد 10 مرداد سال 72 در محله آیت الله غفاری بندرعباس(شهنازقدیم) به دنیا آمد و در محله کمربندی بزرگ شد تا به سن 24 سالگی رسید.  🍀🍀🍀🍀 🌷@tashahadat
🍀🍀🍀🍀 شهید خلیل وقتی یکساله بود به دلیل شغل پدرش که نظامی نیروی انتظامی بود به همراه خانواده به کردستان می روند و تا سال 74 در این استان زندگی را سپری می کند.  او تا پنجم دبستان را در مدرسه بلال درس خواند و مقطع راهنمایی را در محله سه راه برق در مدرسه امیرکبیر گذراند. دبیرستان تا پیش دانشگاهی را در رشته تجربی در مدرسه شهید ذاکری بندرعباس ادامه داد و بعد از آن وارد دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) شد.  🍀🍀🍀🍀 🌷@tashahadat313🌷
🍀🍀🍀🍀 شهید تختی نژاد مقطعی را در شهرستان های خمیر و قشم خدمت می کرد. وی یکی از جوان ‌ترین شهیدان مدافع حرم حضرت زینب(س) است که در سه مرحله به سوریه رفت عازم و آخرین مرحله ماه شعبان راهی سوریه شد و درحالی که 24 ساله بود، 14 خرداد همزمان با 19 ماه مبارک رمضان  در نبرد با تروریست ‌های تکفیری در منطقه درعا در سوریه به شهادت رسید.  🍀🍀🍀🍀 🌷@tashahadat313🌷
🍀🍀🍀🍀 دعا کنید شهید "باشیم" نه اینکه فقط شهید" بشویم"! اصلا تا شهید نباشیم، شهید نمی‌شویم... تا حالا فکر کرده‌اید پشت بعضی دعاهای شهادت، یک جور فرار از کار و تکلیف است. سریع شهید شویم تا راحت شویم! اما دعا کنید قبل از این‌که شهید بشویم، یک عمر شهید باشیم، مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می‌گوید تو خودت شهید زنده‌ای برای ما... مثلا هشتاد سال شهید باشیم. شهید که "باشیم" خودش مقدمه می‌شود تا شهید هم "بشویم"، "ان شاءالله"... " التماس دعای شهادت... " "یا علی ✋✋" 🍀🍀🍀🍀 🌷@tashahadat313🌷
]‌🌹…🌵[ بھـم‌میگـفـت ... شهـادت‌یعنـی‌↯ سـر‌بـریدن‌علایـق‌درراه‌عقـایـد🙂 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 ـاِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…✨🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به همین سادگۍ 🙂💕 التمـٰاس دعاۍ فراوان 🤲 •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
🌙 *شبتون شهدایی* *💞عشقتون زهرایی* *😌مرامتون حیدری* *❤️امرتون رهبری* *🤲راه هتون محمدی* *😇دلتون حسینی* *💔غمتون حسنی* *💪جسمتون عباسی* *✨عاقبتتون مهدوی* ~اݪݪهم عجݪ ݪۅݪیڪـ اݪفڔج❤️~_‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‹‌‌‌‌‌‌‌‌‌بِسْـمِ‌اللّٰھِ‌الرَحمٰـنِ‌الرَحِیـم...!🌿💚! اَلسَـلامُ‌عَلَیڪَ‌یـٰابقیَة‌اللّٰھِ‌فِۍ‌ارضِہ🖐🏻🌱› •؛•ᚔ‌ᚔ‌ᚓ⊰✾⊱ᚔᚔ‌ᚔ•؛• ...⇣•• ‹‌یـٰااَرحَـم‌َ‌الرّٰاحِمِیـن🍓📕'› ‹‌اے‌‌رحم‌ڪنندھ‌رحم‌ڪنندگـٰان✨❤️'›
❣سلام‌برعاشقان‌ولایت❣ ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ میلادی: Tuesday - 26 April 2022 قمری: الثلاثاء، 24 رمضان 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹مرگ ابولهب 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا عید سعید فطر ▪️12 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع ▪️20 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️30 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️36 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ.. چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂 ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
سر فدای قدمت، ای مه کنعانی من قدمی ‌رنجه‌کن،‌ای‌ دوست ‌به ‌مهمانی ‌من عمرمان رفت به تکرار نبودن هایت غیبتت ‌سخت ‌شد،ازدست‌ِ مسلمانی‌ من فرج مولا صلواتـــــــ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🔅امام علی علیه السلام: ♦️بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود. 📚بحارالانوار ج51 ص109 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱☘🌱☘ 🔺شرمنده‌ام از اینکه یک جان بیشتر ندارم‌که در راه ولی عصر(عج) و نایب بر حقش‌امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم... ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🔴 دعای روز بیست وچهارم ماه رمضان ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
4_333285742727922313.mp3
4.26M
🌺🌺🌺🌺 🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانمون هر روز قرآڹ بخونيم😍😍😍😍 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
4_310226054725763832.mp3
4.91M
نماز سکوی پرواز ۱۸☘ 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣زندگی مثل يه دريا،باموج های بلنده! اماصخره هايي هم، برای پناه گرفتن ما وجود داره؛ مراقب باش،این صخره ها روگم نکنی این,آغاز غرق شدن توست ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
خوش به حال اونی که.. از فرمان های خدا بدونِ اطاعت نمیگذره....!🌱 دونه دونه اش رو با جون و دل میخونه و میگه : آ خدا... چشم، هرچی تو بگی ؛)♥️ + اینه اوج نشون دادن غیرت و محبت به خالق🤍✨ - جُز چَشم؛ نباید گفت!😎🌿 ﹏﹏﹏﹏•|🔗🌻|•﹏﹏﹏﹏ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به وقت ☕️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
✍ رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_نوزده و مگر می‌شد نترسم که در همهمه مردم می‌شنیدم هر کسی را به ا
✍️ رمان 💠 آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز ، قبرستانی بود که داغش روی قلب‌مان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک نمی‌شد که تا فقط گریه کردیم. مصطفی آدرس را از ابوالفضل گرفته و مستقیم به خیابانی در نزدیکی حرم (علیهاالسلام) رفت. ابوالفضل مقابل در خانه‌ای قدیمی ایستاده و با نگاهش برایم پَرپَر می‌زد که تا از ماشین پیاده شدم، مثل اینکه گمشده‌اش را پیدا کرده باشد، در آغوشم کشید. 💠 در این سه روز بارها در دلم رؤیای دیدارش را به قیامت سپرده بودم و حالا در عطر ملیح لباسش گریه‌هایم را گم می‌کردم تا مصطفی و مادرش نبینند و به‌خوبی می‌دیدند که مصطفی از قدمی عقب‌تر رفت و مادرش عذر تقصیر خواست :«این چند روز خیلی ضعیف شده، می‌خواید ببریمش دکتر؟» و ابوالفضل از حرارت پیشانی‌ام تب تنهایی‌ام را حس می‌کرد که روی لبش لبخندی نشست و با لحنی دلنشین پاسخ داد :«دکترش حضرت زینبه (علیهاالسلام)!» 💠 خانه‌ای دو طبقه برایمان تهیه کرده بود و می‌دانست چه از این خانه نمایان است که در را به رویمان گشود و با همان شرین‌زبانی ادامه داد : «از پشت بام حرم پیداس! تا شما برید تو، من می‌برمش رو ببینه قلبش آروم شه!» نمی‌دانستم پشت این نسخه، رازی پنهان شده که دستم را گرفت و از راه پله باریک خانه، پا به پای قامت شکسته‌ام تا بام آمد. .. 🌷 @tashahadat313 🌷
✍️ رمان 💠 قدم به بام خانه نهادم و خورشید حرم در آسمان آبی طوری به دلم تابید که نگاهم از حال رفت. حس می‌کردم گنبد حرم به رویم می‌خندد و (علیهاالسلام) نگاهم می‌کند که در آغوش عشقش قلبم را رها کردم. از هر آنچه دیده بودم برای حضرت شکایت می‌کردم و به‌خدا حرف‌هایم را می‌شنید، اشک‌هایم را می‌خرید و ابوالفضل حال دیدنیِ دلم را می‌دید که آهسته زمزمه کرد :«آروم شدی زینب جان؟» 💠 به سمتش چرخیدم، پاسخ سوالش را از آرامش چشمانم گرفت و تیغی در گلویش مانده بود که رو به حرم چرخید تا سوز صدایش را پنهان کند : «این سه روز فقط (علیهاالسلام) می‌دونه من چی کشیدم!» و از همین یک جمله درددل خجالت کشید که دوباره نگاهم کرد و حرف را به هوایی دیگر بُرد : «اونا عکست رو دارن، اون روز تو بیمارستان کسی که اون زن رو پوشش می‌داده، تو رو دیده. همونجا عکست رو گرفتن.» 💠 محو نگاه سنگینش مانده بودم و او می‌دید این حرف‌ها دل کوچکم را چطور ترسانده که برای ادای هر کلمه جان می‌داد :«از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته!» و نام ابوجعده هم ردیف حماقت و بی‌غیرتی سعد بود که صدایش خش افتاد :«از همون روز دنبالته. نه به خاطر انتقام زنش که تو لو دادی و تا الان حتماً اعدام شده، به خاطر اینکه تو رو با یه ایرانی دیدن و فکر میکنن از همون شبی که سعد تو رو برد تو اون خونه، جاسوس سپاه بودی. حالا می‌خوان گیرت بندازن تا اطلاعات بقیه رو ازت دربیارن.» 💠 گیج این راز شش ماهه زبانم بند آمده بود و او نگاهش بین من و می‌چرخید تا لرزش چشمانم بند زبانش نشود و همچنان شمرده صحبت می‌کرد :«همون روز تو فرودگاه بچه‌ها به من خبر دادن، البته نه از دمشق، از ! ظاهراً آدمای تهران‌شون فعال‌تر بودن و منتظر بودن تا پات برسه تهران!» از تصور بلایی که تهران در انتظارم بود باز هم رنگش پرید و صدایش بیشتر گرفت :«البته ردّ تو رو فقط از و از همون بیمارستان و تو تهران داشتن، اما داریا براشون نقطه کور بود. برا همین حس کردم امن‌ترین جا برات همون داریاست.» .. 🌷 @tashahadat313 🌷
✍️ رمان از تصور بلایی که تهران در انتظارم بود باز هم رنگش پرید و صدایش بیشتر گرفت :«البته ردّ تو رو فقط از و از همون بیمارستان و تو تهران داشتن، اما داریا براشون نقطه کور بود. برا همین حس کردم امن‌ترین جا برات همون داریاست.» 💠 از وحشتی که این مدت به تنهایی تحمل کرده بود، دلم آتش گرفت و او می‌دید نگاهم از نفس افتاده که حال دلم را با حکایت مصطفی خوش کرد :«همون روز از فرودگاه تا بیمارستان آمار مصطفی رو از بچه‌های دمشق گرفتم و اونا تأییدش کردن. منم همه چی رو بهش گفتم و سفارش کردم چشم ازت برنداره. فکر می‌کردم شرایط زودتر از این حرفا عادی میشه و با هم برمی‌گردیم ، ولی نشد.» و سه روز پیش من در یک قدمی همین خطر بودم که خطوط صورتش همه در هم شکست و صدایش در گلو فرو رفت :«از وقتی مصطفی زنگ زد و گفت تو داریا شناسایی‌ات کردن تا امروز که دیدمت، هزار بار مردم و زنده شدم!» 💠 سپس از همان روی بام با چشمش دور حرم چرخید و در پناه (علیهاالسلام) حرف آخرش را زد :«تا امروز این راز بین من و مصطفی بود تا تو آروم باشی و از هیچی نترسی . برا اینکه مطمئن بودیم داریا تو اون خونه جات امنه، اما از امروز هیچ جا برات نیست! شاید از این به بعد حرم هم نتونی بری!»... .. 🌷 @tashahadat313 🌷
20.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹♥️🕊› شھدا . . . باهردردی‌جان‌می‌زدن ؛ میگفتن‌فدا‌سر‌ِحضرت‌ِزهرآ ! شھید‌زندگی‌کردن‌یعنی‌همہ‌سختیارو بھ‌جون‌خریدن‌برای‌فداشدن :)💔'! ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂