❖﷽❖
🌸آیت الله مجتهدے(ره) ؛
💠استغفار ڪردن زیاد ۴ خاصیت دارد :
🔹رهایے از غم و اندوه
🔸احساس امنیت
🔹نجات از تنگناها
🔸زیاد شدن رزق و روزے
#اَستَغفِراللهرَبےوَاتوبُالیهْ
@taShadat
°•|🌿🌹
#شاعر
#مبارز
#ورزشکار
#شهید_بهزاد_بهمنی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فرازی_از_وصیتنامه
◽️آیا نشستن و هر روز شاهد پاره پاره شدن پیکر مسلمانان در سرتاسر این کره خاکی بدون زندگی کردن است؟ آیا نوکری آمریکا را قبول کردن آرامش است؟ آیا خداوند با ما نبوده که فرموده است با آنها بجنگید تا فتنه بخوابد و همه به دین خدا در آیند اگر چه چنین است؛ پس ای برادر برخیز زیرا میترسم که فردا خیلی دیر شده باشد.
◽️ای برادر اینک اسلام، فرزندان راستین خود را خواهد شناخت برخیز و بار سفر بربند زیرا در دنیایی که دوستی فریب است و معیار ارزشها پول است، اعمال حیوانی تمدن است عشق و عاشقی شهوترانی است و انسانیت مسخ شده و به عبث رسیده است؛ در چنین دنیایی زندگی چه ارزشی دارد گیرم که چند صباحی در این خراب آباد زنده بودی چه سودی خواهی برد؟!!
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
@tashadat
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
⚠️ #تــلـݪنگـــرامـــروز
❓از شـــیطان پـــرسیدند❓
#گمــــراه ڪردن شیعیان چه سودی
دارد گفت: امام اینها که بیاید روزگار
من سیاه خواهد شد اینها که #گــناه میڪنند امامشان دیـــرتـــر می آید!!
🚫 #گـــــناه_نڪنیـــــم🙏😔
♡برای ظهور کار کنیم
🏴 @taShadat 🏴
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 گوش کنید :
خود شهید با شما حرف می زند !!!
صدا و تصاویر شهید مهدی رضاخانلو
#شهدا_شرمنده_ایم
🏴 @taShadat 🏴
🌾دست نوشته تکان دهنده شهید شیمیایی؛
۱۲ فروند هواپیما ساعت۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یک بمب در فاصله ده متری شهید نعمت الله ملیحی افتاد.
نعمت الله ماسکش را به یکی از رزمنده ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود.
در عمل دم، نایژک های ریه تاول میزد ودر بازدم تاول ها پاره میشد!
به همین علت برای گفتکو کردن روی کاغذ می نوشت و کمتر صحبت میکرد. در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله آب نوشیدن را برای او ممنوع کردند. او از شدت تشنگی و زجر کاغذی درخواست کرد و روی آن نوشت؛ (جگرم سوخت آب نیست!؟) و بعد از دقایقی به دلیل شدت جراحت به شهادت رسید.
🌷شادی روحش🌷
🕊اللهم صل علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم🕊
#شهید_نعمت_الله_ملیحی
🏴 @taShadat 🏴
شعری از زبان پسر شهید محسن حججی علی آقا
*
*
دلم میخواس منم که هَف سالم شد،اولِ مهر دستِ تو رو بگیرم
چیزه زیادی که آخه نخواستم،بابایِ سر بلندِ سر به زیرم
تو مثل شیشه ی،یه عطر
ِ خوش بو،شکستیو یه شهر معطر شده
عطرِ سَرت پیچیده تویِ شهرم،سرِ تو از همه سَرا سَر شده
هرجا میرم اِسمِ تو رو میارن،صدامو میشنوی بابایِ مَردم؟
از این به بعد سرم همیشه بالاس،الهی که دوره سرت بگردم
آهای اونایی که همش میگفتین،اینا فقط میرن که پول بگیرن!
پول اگه اندازه ی جون می ارزه،چرا باباهایِ شما نمیرن؟!
بابا دیگه با ما غریبه نیستن!همه دیگه خیلی مارو دوس دارن
به خاطرِ غرورِ تویِ چشمات،چه احترامی که به ما میذارن
عمو قسم خورده به حلقومِ تو،از همشون فقط نفَس بگیره
میخوام برمو التماسش کنم،فقط بره،سرِتو پس بگیره
به کی بگم؟حرفِ منو بفهمِ؟تو رو ندارم برایِ همیشه
تمومِ دنیارو به پام بریزن،شبِ عروسیم که بابا نمیشه!😔
راستی بابا حالِ مامان خرابه،همش میخواد چیزی به روش نیاره
فقط میره میشینه تو اتاقت،سرِشو رو عکسِ سرِت میذاره 😔😔
@tashadat
حتما بخوانید🌹🌹
مرد ديروقت ، خسته از كار به خانه برگشت . دم در پسر پنج ساله اش را ديد
كه در انتظار او بود:
‐ سلام بابا ! يك سئوال از شما بپرسم؟
‐ بله حتمأ. چه سئوالي؟
‐ بابا ! شما براي هرساعت كار چقدر پول مي گيريد؟
مرد با نا راحتي پاسخ دا د: اين به تو ارتباطي ندارد . چرا چنين سئوالي
مي كني؟
‐ فقط مي خواهم بدانم.
-اگر بايد بداني، بسيار خوب مي گويم: ۲۰ دلار!
پسر كوچك در حالي كه سرش پائين بود آه كشيد. بعد به مرد نگاه كرد و
گفت: مي شود ۱۰ دلار به من قرض بدهيد ؟
مرد عصباني شد و گفت : اگر دليلت براي پرسيدن اين سئوال ، فقط اين بود
كه پولي براي خريدن يك اسباب بازي مزخرف از من بگيري كاملأ در
اشتباهي. سريع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اينقدر خود خواه
هستي. من هر روز سخت كار مي كنم و براي چنين رفتارهاي كودكانه وقت
ندارم.
پسر كوچك، آرام به اتاقش رفت و در را بست.
مرد نشست و باز هم عصبان ي تر شد : چطور به خودش اجازه مي دهد فقط
براي گرفتن پول از من چنين سئوالاتي كند؟
بعد از حدود يك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شايد با پسر
كوچكش خيلي تند و خشن رفتار كرده است . شايد واقعآ چيزي بوده كه او
براي خريدنش به ۱۰ دلار نياز داشته است . به خصوص اينكه خيلي كم
پيش مي آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند.
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد.
‐ خوابي پسرم ؟
‐ نه پدر ، بيدارم.
‐ من فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولاني
بود و همه ناراحتي هايم را سر تو خالي كردم . بيا اين ۱۰ دلاري كه خواسته
بودي.
پسر كوچولو نشست ، خنديد و فرياد زد : متشكرم بابا ! بعد دستش را زير
بالشش برد و از آن زير چند اسكناس مچاله شده در آورد.
مرد وقتي د يد پسر كوچولو خودش هم پول داشته ، دوباره عصباني شد و
با ناراحتي گفت : با اين كه خودت پول داشتي ، چرا دوباره درخواست پول
كردي؟
پسر كوچولو پاسخ داد : براي اينكه پولم كافي نبود ، و لي من حالا ۲۰ دلار
دارم. آيا مي توانم يك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه
بياييد؟ من شام خوردن با شما را خيلي دوست دارم ... !!!
@tashadat