🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت۲۵۳ و ۲۵۴
+:اتفاقی افتاده؟؟عمو....؟؟
:_نه نه،نگران نشید،وحید حالش خوبه
راست میگوید،عمو همین یک ساعت پیش آنلاین بود
:_من نمیدونم چی باید بگم؟ یعنی..چطور شروع کنم؟
پس او هم نمیداند چه بگوید؟
چقدر امروز شبیه هم شده ایم!
ادامه میدهد
:_راستش من از وحید اجازه گرفتم که با شما صحبت کنم...نمیدونم
وحید از حرفاي من چی به شما گفته...همین باعث شده،یه کم
اضطراب داشته باشم...اینکه صدام میلرزه براي همینه...
صدایش میلرزد؟ پس چرا به نظر من قشنگ ترین موسیقی دنیاست؟
فاطمه،کنارم مینشیند و گوشش را به تلفن میچسباند.
زیرلب میگوید:چی میگه؟؟چی میگه؟؟
صداي پشت خط،میگوید
:_امیدوارم جسارت من رو ببخشید ولی راستش...تو کل عمرم،واسه
هیچی این همه مصمم نبودم که واسه....(مکث میکند،صدایش پایین
میآید) واسه خواستنِ شما...میدونم این عجیبه ولی...میخوام ازتون
اجازه بگیرم که حاج خانمو...یعنی مادرمو بفرستم براي...یعنی براي
امرخیر،مزاحم بشیم...
از جایم بلند میشوم..ناخودآگاه،چند قدم جلو میروم
قروپ قروپ قلبم،نفس هاي عمیق و پی در پی سیاوش،و بال بال زدن
فاطمه....
:_الو....نیکی خانم؟ من...
آرام میگویم
+:صاحب اختیارین...
نفس راحت میکشد،میتوانم چهره اش را تصور کنم...
میگوید
:_میخواستم اگه ممکنه،یه چند وقت،بهم فرصت بدین..کاراي شرکت
رو سر و سامون بدم...
بیام ایران،خونه بخرم،کار دست و پا کنم...
ان شاءاللّه،با دست پر خدمت برسیم...اجازه میدین؟
زیر لب میگویم
+:به حاج خانم سلام برسونین
:_بزرگیتونو میرسونم،اتفاقا حاج خانم خیلی سلام رسوندن
خدمتتون،گفتن مشتاق دیدارتون هستن...
+:خداحافظ
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت۲۵۵
:_یاعلی
تلفن را قطع میکنم و روي سینه ام میگذارمش
فاطمه مشتاق نگاهم میکند،نفس عمیق میکشم و مینشینم.
فاطمه میگوید
:_چی شد؟نیکی چی گفت؟؟
سرم را بالا میآورم.
+:گفت بهش وقت بدم تا کاراش رو سامون بده...
:_خب....
دوباره سرم را پایین میاندازم
+:برا امرخیر خدمت برسن...
فاطمه از شوق جیغ میکشد و بغلم میکند..
:_وایییی دیدي گفتم...پس اینقدرا هم دست رو دست
نذاشته...واییییی،الهی قربون اون لپاي اناریت بشم،خجالتی من....
بغلش میکنم و میخندم.
نمیدانم چرا،میان این همه حس خوب،ناگهان خنده از لب هایم
میپرد....
حسی،درون مغزم جولان میدهد:
(نکند دیر شود)....
ادامه دارد....
نویسنده✍ : فاطمه نظری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷@tashahadat313 🌷
🍃🌸﷽🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
🔆اولین سلام روز🔆
🌸السلام علیک یا قائم آل محمد🌸
🔆السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🔆
-------------------------------------------------------------------
🩸السلام و علیک یا ثارالله🩸
🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🥀
-------------------------------------------------------------------
☘السلام علیک یا ضامن آهو☘
🌼ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌼
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
میلادی: Friday - 19 May 2023
قمری: الجمعة، 28 شوال 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️12 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️31 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️38 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️40 روز تا روز عرفه
سم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
شهیدحاج اسماعیل فرجوانی
فرزند: محمدجواد
تاریخ تولد :1341/7/6
تاریخ شهادت : 1365/10/3
محل تولد :اهواز
محل شهادت :جزیره سهیل
عملیات منجر به شهادت : کربلای 4
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
اسماعیل فرجوانی» ،فرمانده ی تیپ یکم لشکر7 ولی عصرعجل الله تعالی فرجه بود.
اودریکی ازعملیات ها مجروح گردید و یک دستش قطع شد.
ایشان [شهید ] درعملیات والفجر4به شهادت رسید و پیکرپاکش، مانند مولایش
ابا عبدالله صلوات الله علیه سردر بدن نداشت.
وقتی جنازه ی اورابه اهواز آوردند، مادرش هم آنجابود. به خاطراین که
پیکر،سردربدن نداشت،بچه هااجازه نمی دادندمادرش بالای سرش
بیاید،اما ایشان کوتاه نمی آمدومی گفت:
«هرطورشده من بایدبچه ام روببینم.» درنهایت،بچه ها کوتاه آمدند و
حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش راببیند.
همه منتظربودند، صحنه های دل خراش ومویه مادر و خراشیدن
صورتش راببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان دادکه تعجب همه رابرانگیخت.
حاج خانم وقتی بالای پیکربدون سرفرزندش آمدو با آن وضع مواجه شد،فقط سه باربلندگفت:
«مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا» بعدزینب وار،بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش
زدوبدون گریه و زاری محوطه راترک کرد.
😭😭😭😭
🌼شادی روح پاک همه شهیدان
و #شهیدحاج_اسماعیل_فرجوانی_صلوات🌼
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
__درکجا در جستجوی امام زمان"عج" باشیم..؟؟؟
پیشنهاد دانلود
استاد رائفی پور
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
به حق
#زینب_کبری_سلام_الله_علیها
🔹سید محمد شعاعی دانشجو بود، تازه از مجروحیت برگشته بود، تک فرزند بود، خودش بود و
مادرش، برای همین مانع می شدیم به خط برود. اما آن شب جمعه اصرار و اصرار که من باید امشب در خط باشم، می گفت حاج منصور توی خط هست و میخواهم برای دعای کمیل برم پیش حاج منصور. می گفت دعای کمیل منصور فرق دارد، روضه خوانی اش فرق دارد، وقتی روضه می خواند، انگار خودش در کربلا بوده و دیده...
می گفت یک بار حاج منصور دم یازهرا گرفته بود،که چراغ سنگر خاموش شد و نوری دیگر آمد...آنقدر التماس کرد که حاج نبی،فرمانده لشکر راضی شدو گفت برو...رفت،اما بیست دقیقه نشد پیکر غرقه به خونش را آوردند...
#شهید سید محمد شعاعی
#شهید حاج منصور خادم صادق
🌷@tashahadat313🌷