🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمــان طعـم سیب💗
قسمت سوم
متوجه پیاده شدن یکی از پسرا از روی موتور شدم.دیگه حس کردم آخر عمرم رسیده!
اومد طرفم چشمامو بستم...
گوشیم رو از روی زمین برداشت...
زیر لب گفتم یا ضامن آهو...عکسام!
یک دفعه صدای فریاد اومد سریع برگشتم و دیدم یکی از پسر ها روی زمین پرت شده و موتور هم یک طرف افتاده...
اون یکی هم که گوشی من دستش بود گوشی رو پرت کرد روی زمین و برگشت طرف موتور...
بیشتر که دقت کردم تا بتونم ببینم چه اتفاقی افتاده دیدم که علی گل آویز شده با اون پسرا!!!قلبم درد گرفت...
گوشیمو برداشتم و از روی زمین بلند شدم و ازشون دور شدم و از دور علی رو نگاه میکردم و فقط بلند بلند گریه میکردم...
از ترس پاهام میلرزید.
بی اراده جیغ میکشیدم علی با هرمشتی که میزد دوتا مشت میخورد...
اصلا حواسم به اطرافم نبود که کسی نیست و بلند فریاد میزدم کمک!!
انقدر دعوا عمیق بود که لباس سفید علی قرمز شده بود...
نفهمیدم چی شد!!!ولی بعد از چند ثانیه لنگ لنگ موتورو برداشتن و فرار کردن...
صدای موتور توی گوشم پیچید...
اونا رفتن و من قلبم از شدت تپش درد گرفته بود...
چند دقیقه ای بین منو علی سکوت بود اون خیره به دستای خونیش و منم خیره به صورتش...
کم کم برگشت و بهم نگاه کرد.
چادرم افتاده بود کنار نیمکت.نگاهی انداخت بهش و بعد رفت تا برش داره.با همون دست های خونیش چادرمو برداشت.و یه قدم اون نزدیک میشد به من و یه قدم من نزدیک میشدم به اون.جز صدای قدم هامون صدای دیگه ای به گوش نمیرسید...
به نیم متری هم رسیدیم یه نفس عمیق با لرزه کشیدم و چادرمو گرفت سمتم...
منم سریع ازش گرفتم و سرم کردم...
صدام میلرزید و بغض داشتم باهمون لحن بغض آلود گفتم:
-ممنونم...
نفس عمیق کشید و چشماشو بست بعد با عصبانیت گفت:
-شما نباید این موقع ظهر می اومدید اینجا اونم تنها!!مگه نمی دونید این پارک پر از خلاف کار و معتاده اگر بلایی سرتون می اومد چی به فکر خودتون نیستین به فکر مادر بزرگتون باشین....
حرفشو قطع کردم و با جدیت تمام گفتم:
-من اگر میدونستم اینجا پر از معتاده هیچ وقت نمی اومدم.من به فکر مادر بزرگ هستم شما نمی خواد به من امرو نهی کنید!!!
یک دفعه انگار یکی زد تو سرم و یادم افتاد که اون بود منو نجات داد و با لحن آروم گفتم:
-شرمنده...
یک دفعه متوجه شدم علی افتاد روی زمین...
بی اراده جیغ زدم گفتم چی شد؟؟؟
چشماشو روی هم فشار دادو گفت:
-هیچی نیست جای چاقو درد میکنه!
بی اراده فریاد زدم:
-چاقو!!!!
-سطحیه...
-بیایید بریم بیمارستان!
-گفتم که سطحیه...
ادامه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@tashahadat313
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ستارههای خدمت شهید🕊🌹
یادش گرامی وراهش پررهرو
#محمدجواد_تندگویان
22.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ شعر خوانی بسیار زیبا و تاثیرگذار آقای محمد رسولی در محضر مقام معظم رهبری با موضوع حاج قاسم، یمن، غزه، نابودی اسرائیل و ارتباط آنها با ظهور
🏷 #حاج_قاسم #غزه #یمن #ظهور
🩸 از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا
محور حق با یَمن همسو شدست
کربلا دریای سرخِ او شدست
صبح را تا مرز شب آورده ایم
کربلا را تا حلب آورده ایم
می کِشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
کربلا گاهی میان غزه است
سرگذشت کودکان غزه است
کربلا در قلب های مردم است
غزه آه! این کربلا چندم است
سیلی طوفان بر این کابوس باش
در میان شعله ها ققنوس باش
سنگ این آوار را سجیل کن
نقطه ی پایان اسراییل کن
زخم تو آغاز فتحی دیگر است
خون غزه از همه رنگین تر است
صبح آزادی هوایت عالی است
حیف، جای حاج قاسم خالی است
بعد او ما هم در آتش زنده ایم
هم چنان با خاطراتش زنده ایم
...
🌟 اَلسّلام ای محور هنگامه اش!
ای همه حرف وصیت نامه اش
دید آرامی، نشد آشفته او
ای ستون خیمه ای که گفته او
یارت ای یار خراسانی چه شد؟
ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟
...
✨ جان فدا! با عشق جان دادی به ما
راهِ رفتن را نشان دادی به ما
این حرم گفتی بهشت مردم است
دست مردم سرنوشت مردم است
فهم ما این است از فردای نور
قله باشد استعاره از ظهور
سرنوشت حق و باطل روشن است
قلهی انسان کامل روشن است
اوج مقصود رسالت دیدنی است
قله ی حق و عدالت دیدنی است
قله را دیدیم، آنجا می رویم
ما ز بالاییم و بالا میروم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚀 نظر حاج قاسم سلیمانی در مورد حمله موشکی سپاه به تروریست های داعش
🗓 ۱۷ تیر ۱۳۹۶
🏷 #حاج_قاسم #انتقام_سخت #پاسخ_سخت
«هرگاه تصمیم گرفتی بدون #حجاب و با ظاهر غیر اسلامی بیرون بروی
بدان که غرب را در تهاجم فرهنگیاش یاری میکنی و توجه جوانانی که سعی بر حفظ نگاهشان دارند را جلب میکنی‼️
مبادا حجابی که بر تو واجب شده تا تو را با نجابت فاطمی پاکدامن نگه دارد را تحریف کنی چراکه تو آبروی تمامی دختران محجبه و پاکدامن هستی. با این همه اگر همچنان به این مسئله بی توجه بودی، بدان که دیگر اسم شیعه بر روی تو نمیتوان گذاشت.»
#شهید_علاءحسن_نجمه🌷🍃
20.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 یادی از برادر احمد
💠 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید احمد کاظمی
درود و رضوان الهی بر شهیدان