eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به همراهان هیشگی کانال تاشهادت✨ شبتون بخیر تو ناشناس منتظر پیامهاتون در مورد کانال درد و دلاتون و یا هرچیز دیگه هستم 🌹 http://harfeto.timefriend.net/16663665120560
https://eitaa.com/maha_128/3145 حالتونو خوب می‌کنه خیلی قشنگه؛ حتما ببینید:))) -ممنون🌸
سلام وقتتون بخیر؛ ببخشید امکانش هست کمی از ممبراتون و به جمعمون مشترک کنید:))) https://eitaa.com/alaams/4567 کانالمونه: @alaams خوشحال میشم یه سر به چنلمون بزنید🥲🍧🎀 -چشم گذاشتم رفقا یه سر به کانالشون بزنید✨
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز چهارشنبه: شمسی: چهارشنبه - ۲۳ آبان ۱۴۰۳ میلادی: Wednesday - 13 November 2024 قمری: الأربعاء، 11 جماد أول 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️22 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️32 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺39 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️48 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام @tashahadat313
💎 امیرالمؤمنین عـلــے عليه السلامـ لَن تُعرَفَ حَلاوَةُ السَّعادَةِ حتّى تُذاقَ مَرارَةُ النَّحْسِ. شيرينىِ خوشبختى درك نشود، مگر آن گاه كه تلخىِ بدبختى چشيده شود. 🦋 📚 غرر الحکم، حدیث ٧۴٢۵ 🌸 @tashahadat313
🔸 می خواستی رعد صدای ما... تو گوش دنیا تا ابد باشه... 🔸از ابرهه چیزی نمی‌مونه... وقتی که سجیل از زمین پاشه... 💢 سالروز عروج بزرگ‌مردی است که امنیت امروز ما مرهون تلاش های بی وقفه‌ی اوست؛ او که گفت بر سنگ مزارم بنویسید: « اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند.». ✨به امید اینکه بزودی آرزوی او را محقق سازیم... ⚘ایام سالروز شهادت ، سردار مقدم را با ذکر صلوات و هدیه به این شهید عزیز گرامی می‌داریم.⚘ @tashahadat313
ٺـٰاشھـادت!'
سلام به همراهان هیشگی کانال تاشهادت✨ شبتون بخیر تو ناشناس منتظر پیامهاتون در مورد کانال درد و دلاتو
https://eitaa.com/Antibiootic/3958 این پیام رو که توی این کانال دیدم خیلی خوشم اومد از ایدشون که با هزینه تبلیغات میخوان برای لبنان کمک کنن؛ یه تیر و دو نشون ما که کانال نداریم ولی میتونم همین پیامو رو تبلیغ کنم که مشارکت کنن مبلغ بره بالا مگه نه؟! :) -چه خوب
https://eitaa.com/array_400/7555 ماجرا های آیه سادات و دوستاش😂😂😂 -حتما جالبه😅
سلام وقت بخیر متاسفانه یکی از دوستانم تصادف شدیدی کردن و آسیب دیدن و هنوز بیهوش هستن...لطفا به اعضای کانال بگید براش هر چقدر می تونن دعا کنن و الهی به رقیه بگن -امن یجیب مضطر اذا دعاه و یکشف السوء برای سلامتی رفیق ایشون همگی هر چقدر که در توان دارید الهی به رقیه بخونید براشون ان شاءالله به زودی خبر سلامتی شون رو بشنویم 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خدا😍😂❤️ وِی ارادت خاصی به امام جعفر صادق داشت😂 @tashahadat313
روانشناسی قلب 64.mp3
12.39M
64 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️ اشهد ان لااله الا الله؛ شهود دلبری خداست...چشیدن است! 💓تا قلب تو؛ طعم عشق رانچشد؛ هیچ عبادتی، راه آسمان رابرایت باز نمیکند... @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 210 ***
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت ۲۱۱ *** ذوق‌زده گفتم: نه... تو منو ببخش که زود از جا در رفتم! بلند و سرخوش خندیدم. -من یکم زیادی لوسم... ببخشید. لبخند نزد حتی. فقط سرش را تکان داد. -اشکالی نداره. از این به بعد باید با دقت روی کارمون تمرکز کنیم. من فردا اون اثر انگشت رو آماده می‌کنم. تو هم روی پدرت کار کن. کامل از ماشین پیاده شدم. -باشه... حتما. دیگه برو، مواظب خودت باش. دیروقته. در ماشین را بستم. -درها رو قفل کـ... تلما پایش را روی گاز گذاشته و رفته بود. من اما خشنود و با یک لبخند گشاد تا بناگوش، در کوچه ایستاده بودم. سرخوش و لی‌لی کنان خودم را تا خانه رساندم؛ انگارنه‌انگار که یک زلزله پنیک را از سر گذرانده بودم. شاد و خندان و خرامان قدم برمی‌داشتم و سعی می‌کردم تمام رفتارها و حرف‌های تلما را به شکلی مثبت برداشت کنم. مثلا این که گفت بوی گند لباسم داشت خفه‌اش می‌کرد یک کنایه بود... شاید بخاطر همان بوی عطر دلش برایم تنگ شده بود. شنیده بودم عطر وابستگی می‌آورد... وای خدای من! باید چندتا شیشه از همان عطر بخرم... حتی اگر منظورش این نباشد، همین که عطر من یادش مانده، همین که سلیقه‌ی انتخاب عطرم برایش مهم بوده... این‌ها معنی‌اش این است که بیش از یک ابزار مهمم. وگرنه چرا عذرخواهی کرد؟ اصلا چرا دنبالم آمد؟ وای خدایا... تلما دنبالم آمد! نزدیک بود پرواز کنم. مثل یک پسربچه توی کوچه می‌پریدم و می‌دویدم و خوب شد کسی نبود که در آن حال ببیندم. میان این‌همه خوشحالی، ناگاه صدایی مرا در همان حال خشکاند. صدای قهقهه؛ قهقهه‌ی یک زن، یک قهقه‌ی آشنا و لعنتی و شیطانی. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 212 میان این‌همه خوشحالی، ناگاه صدایی مرا در همان حال خشکاند. صدای قهقهه؛ قهقهه‌ی یک زن، یک قهقه‌ی آشنا و لعنتی و شیطانی. سر جایم ایستادم و دور و برم را نگاه کردم. کسی در کوچه نبود، باد برگ درخت‌ها را تکان می‌داد و آخرین خودرویی که از کوچه‌ی اعیان‌نشین ما رد شده بود ماشین خودم بود. صدای قهقهه از خانه خودمان می‌آمد، همراه با صدای خنده‌ای مردانه و گفت‌وگویی شیطنت‌آمیز. با قدم‌های آرام و محتاط به خانه نزدیک شدم و از میان نرده‌های بلند سیاه و بوته‌های گل که حیاط را محصور می‌کردند، داخل را دیدم. خودش بود؛ صاحب آن قهقهه‌ی شیطانی. گالیا. چشمانم دوبرابر اندازه طبیعی‌شان باز شدند و هرچه سرخوشی از بودن با تلما بود از سرم پرید. -چی؟ گالیا؟ گالیا هم آره؟ با بابا؟ مگه می‌شه؟ امکان نداره! مثل دیوانه‌ها این جملات را زیر لب تکرار می‌کردم و سر جایم خشکم زده بود. پدر و گالیا توی حیاط درندشت خانه و در پناه بوته‌هایی که تقریباً مستورشان کرده بود با هم خلوت کرده بودند و چندش‌آورترین حرکات ممکن را انجام می‌دادند. بارها صدای خنده‌ها و معاشقه پدر با زن‌ها را شنیده بودم و به چشم دیده بودم حتی. می‌دانستم با خیلی‌ها رابطه دارد، روابط کوتاه مدت با زن‌های جوان، از هر مدلی که فکرش را بکنید. از زنان هرجایی گرفته تا زنان و دختران مقامات، مجرد یا متاهل یا مطلقه... پدر یک زن‌باره‌ی تمام‌عیار بود که اگر زنی چشمش را می‌گرفت به این راحتی بی‌خیالش نمی‌شد. گاه می‌بردشان هتل، ولی ترجیح می‌داد برای حفظ وجهه‌اش آن‌ها را به خانه بیاورد، جایی که هیچ‌کس جز محافظانش چیزی نمی‌فهمیدند و پسر معتاد به کارش هم کاری به او نداشت. لکه‌های رژ لب و تارهای مو را یکی دوبار توی اتاقش و روی لباس‌هایش دیده بودم. خیلی هم برایم مهم نبود. به هرحال دنیای پیرمردهایی مثل او در مثلث پول، قدرت و شهوت خلاصه می‌شد. من هم ترجیح می‌دادم خودم را به ندیدن بزنم و بگذارم در دنیای رقت‌انگیزش خوش باشد. ولی آخر گالیا؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 213 خدای من... دوست داشتم همان لحظه بروم دست پدر را بگیرم و بگویم هیچ اشکالی ندارد با زن‌ها رابطه داری، ولی خداوکیلی این مادر فولادزرهِ نفرت‌انگیز را با چه استانداردی به عنوان دوست‌دخترت انتخاب کردی؟ گالیا هم البته با این که می‌توانست استاد راهنمای شیطان برای رساله دکترایش باشد، ولی بهش نمی‌آمد کارهایش را با این کثافت‌کاری‌ها پیش ببرد. نه قیافه آنچنانی داشت و نه خیلی به خودش می‌رسید. اخلاقش هم هیچ‌وقت نمی‌‌توانست خواسته یا ناخواسته مردی را اغوا کند و دل ببرد. بخاطر همین‌ها بود که داشتم به عقل پدر شک می‌کردم و این رابطه برایم نامفهوم و گنگ می‌شد. خب البته توی دنیای سیاست روابط بر مبنای عشق و زیبایی و تفاهم تعریف نمی‌شوند. تشخیصش سخت است که گالیا پدر را اغوا کرده بود یا پدر گالیا را؛ و به عبارتی، کار کدام پیش دیگری گیر بود که چنین رابطه‌ی تهوع‌آوری شکل گرفت؟ اگر چند دقیقه دیگر سر جایم می‌ایستادم و حرکاتشان را می‌دیدم، ممکن بود واقعا دل و روده‌ام را همان‌جا بالا بیاورم. نرده‌های حیاط را دور زدم تا از در پشتی بروم داخل. مثل اینکه امشب کلا شانس به من رو کرده بود. خانه خالی بود؛ مثل این که پدر محافظ‌هایش را هم مرخص کرده بود تا با گالیا تنها باشد. معلوم نبود دقیقا می‌خواستند چکار کنند؛ ولی انقدر بچه نبودم که فکر کنم فقط یک قرار عاشقانه‌ی ساده است. هرچه بود اهداف سیاسی پشتش بود. عجب شب خوبی را برای سر زدن به خانه انتخاب کرده بودم! روی میز غذاخوری چند ظرف و دیس خالی غذا بود که نشان می‌داد گالیا خانم امشب خیلی صمیمانه با پدر شام خورده‌اند، و از بطریِ خالی و بزرگ شراب که وسط میز بود هم فهمیدم هردو حسابی مست شده‌اند. نمی‌دانستم کارشان تا کی توی حیاط طول می‌کشد، این راه هم نمی‌دانستم که می‌خواهند برگردند داخل خانه یا نه. به هرحال پدر مست بود؛ پس بدون نگرانی خاصی از پله‌ها بالا رفتم و مستقیم رفتم به اتاق خواب پدر. به لطف دوربین‌هایی که توی اتاق خواب و اتاق کارش گذاشته بودم، دستم حسابی از پدر پر بود. نمی‌دانستم می‌خواهم با آن‌ها چکار کنم؛ ولی مطمئن بودم به وقتش به دردم می‌خورند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
✨ مهدی‌فاطمه‌پس‌کی‌به‌جهان‌می‌تابی؟ نورِ‌زیبای‌تو‌یک‌جلوه‌ای‌از‌محراب‌است❤ @tashahadat313
🖤 و علی‌‌ عليه‌السلام' زهـرایش‌ را‌ این‌ گونه‌ ، خطاب‌ می‌کرد .. آرام‌ و قرار دل‌ ِ علی :)))))) @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز پنج‌شنبه: شمسی: پنجشنبه - ۲۴ آبان ۱۴۰۳ میلادی: Thursday - 14 November 2024 قمری: الخميس، 12 جماد أول 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهم السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️21 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️31 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺38 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️47 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام @tashahadat313
امام علی علیه‌السلام: 🔹انسان بزرگ زمانی که به دانایی برسد، متواضع و فروتن می شود. 📚عیون الحکم،ح3075 @tashahadat313
روانشناسی قلب 65.mp3
10.64M
65 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️تا، کسی رو نشناسی، وقشنگي هاشو نبینی؛ محاااله عاشقش بشی! 🔻پاشو؛ به شناخت دیگران اکتفانکن؛ 💝وقتشه که خودت بشناسیش،تا عاشقش بشی. @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔ایام هست این صحبت‌های آقای در مورد توسل به سلام الله علیها را حتماً ببینید @tashahadat313