eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلام رهبر:😍 🔔این حدیث تنم را لرزاند! امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یک نماز صبحت قضا شود، کل دنیا طلا شود و در راه خدا بدهی جبران نمیشود
📸 #عکس_و_مکث در عشق اگر چه منزل آخر شهادت است تڪلیف اول است شهیدانہ زیستن ... آن ڪس ڪه شود شهید او را لیاقت است اهل عمل و صدق و امانت است .
مرتضی سقا بود، کافی بود بفهمد یکی تشنه است سریع برایش آب می آورد.👌 مرتضی همه جا و تو همه مراسمات عشق این رو داشت به مردم آب برساند. سقایی رو دوست داشت و عاشق اقا ابوالفضل بود.❤️ مرتضی حیدری 🌹 ✌️
خیلی صبور و مهربان بود . هیچ وقت منتظر نمی موند که کسی کاری به او محول کنه☝️، هر گاه میدید کاری هست خودش انجام میداد و منتظر تشکر از هیچ کسی نبود 🙂. هیچ کاری را بد نمیدانست و برایش فقط لقمه حلال مهم بود👌. عاشق خانه و خانواده مخصوصا فرزندش . مهمترین کار دنیا را نمـــاز🌺 میدونست. عشق به ائمه اطهار مخصوصا امام حسین داشت و ماه رمضان و محرم را واقعا دوست داشت و وقتی به آخر ماه میرسید خیلی ناراحت بود و افسوس میخورد.🌱 🌹
رفـت و حتـی ... کسی از جبهه نیآورد به شـهر؛ چفیه و قمقمه‌اش، کوله و پوتینش را! #رزمنده #دفاع_مقدس
🌹 🌹 هیچ وقت در حرم حضرت معصومہ (س) با ڪفش دیده نشد ، از وقتی خادم حرم بی بی شد .👌 مےگفت : بہ من مهدی نگویید ، بگویید غلام ڪریمہ ... امضاهاش هم با نام مهدی ایمانی ، غلام ڪریمہ نقش میبست .💗 شادی روح پر فتوح همہ ی شهدا و شهید مدافع حرم
🌸🍂 "چقدر از منش این شهــــدا دور شدیم" "آنقدر خیره به دنیـا شده و کور شدیم" "معذرت از همه خوبان وهمه همرزمان" "ما برای شهــــدا وصله‌ی ناجور شدیم" "شهـــــدا در همه‌جا فاتـح اصلی بودن" "عجــــب‌ اینجاست‌ که‌ مـا‌ این‌ همــــه‌" ""مغــــــــــرور شدیم""
مـــا ڪہ رفتیم این شما و این انقلابی ڪہ خـــــون ما خون بهایش شد... #بسیجی_عارف #یل_دلاور_میدانهای_نبرد #دلسوخته_واله #عاشق_شیدا #مجنون_مولاعلی_مرتضی_ع #شهید_غلام_رزاق🌷
🍂 شروع غذای علیرضا همیشه با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم بود👌،میگفت در غیر اینصورت شیطان با انسان هم غذا میشود😈و برکت از آن سفره و غذا برداشته میشود. و سفارش میکرد در صورت فراموشی، اگر در وسط غذا خوردن متوجه شدی ذکر «بِسمِ الله عَلی اَوَّلِهِ وَ آخِرِهِ» را بگو☝️. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🔻از پیغمبر اسلام (ص ) پرسیده شد: آیا شیطان با انسان چیزى مى خورد⁉️ در پاسخ فرمودند: آرى ، بر سر هر سفره اى که بسم الله الرحمن الرحیم گفته نشود، شیطان با آنان غذا مى خورد😞، و به این جهت ، خداوند برکت را از آن سفره بر مى دارد... 📚بحارالانوار، ج 92، ص 258 علیرضا نوری 🌺
🌸🍂 °•{ســـــردار رشید اسلام 🍃🌹}•° 📄 🔹《ترکش به سینه‌اش اصابت کرده بود پزشکان باید آخرین عمل جراحی رو انجام می‌دادند اما بلند شد تا برود گفتند آقای کشوری بمان تا آخرین عمل انجام شود گفت وقتی اسلام در خطر است این سینه رو نمیخوام...》 ‌
🌸🍂 °•{ســـــردار رشید اسلام 🍃🌹}•° 📄 🔹《ترکش به سینه‌اش اصابت کرده بود پزشکان باید آخرین عمل جراحی رو انجام می‌دادند اما بلند شد تا برود گفتند آقای کشوری بمان تا آخرین عمل انجام شود گفت وقتی اسلام در خطر است این سینه رو نمیخوام...》 ‌
💌 #پیامکی_از_بهشت 🌷 سلام رفیق مجازی من ☺️ احوالتون چطوره... امیدوارم حال دلاتون همیشہ روبراه باشہ 💖 ✍ بچہ ها برای اینڪه ڪه راحت از دنیا و خواسته های دلتون دل بڪنید این جملہ من همیشہ توی ذهنتون باشہ ... « بعضی وقتا دل ڪندن از چیزای خوب ، باعث میشہ چیزای بهتری بدست بیاری .»😊❤️ این جملہ را همیشہ با خودت مرور ڪن و در موردش فڪر ڪن☝️ دمتون گرم یاعلی مدد ✋
تو خواب دیدم که یه پارچه سفید رو سرم انداختند درحالیکه گریه نمی کردم ولی اشکامو از صورتم پاک کردن❗️، دوباره پارچه را انداختن رو صورتم تمام بدنم لرزه گرفت یه دفعه ازخواب بلندشدم و نمازصبح راخوندم دیگه خوابم نبرد تا صبح رو پله نشستم، دم در رفتم، توحیاط گشتم، باخودم به طور خود به خود زمزمه می کردم: "خدایا برای محمد داره اتفاقی می افته که من اینطوری شدم😞؟"  به خودم میگفتم که این چه حرفیه که من میزنم. دیگر نتوانستم بخوابم، تا صبح منتظر بودم انگار یه جوری دلم خبرمیداد که پسرم شهید میشه💔 و صبح همون روز بهمون خبر دادن که پسرم زخمی شده ولی دلم گفت که شهید شده ...🕊 محمد جعفر خانی🌹 شهادت در ارتفاعات جاسوسان
🔴 🔻 دیندار آن است ڪه در ڪشاڪش بلا دیندار بماند ، و گرنہ ... در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم ، چہ بسیارند اهل دین ...! ✍ : ڪتاب فتح خون - ص ۹۳
🌸✨ ✨ 💌 💠 فرمانـــــده از بلنداے آسماڹ پرستاره شهادت درایڹ روزگار تار و تاریڪ دعایماڹ ڪڹ و برایماڹ آرزوے شهادت ڪڹ تلخ است ازشهدا گُفتڹ و با شهدا نَبودڹ °•{هـــــادی دلهـــا 🍃🌹}•°
رهبری:😍 ▫ امروز شما جوانان عناصر مؤثريد ولى فردا ستونهاى انقلاب هستيد، توجه كنيد انقلاب را با ريشه ها و مبانى فكرى و منطقيش، بدرستى بشناسيد‌. 🔸حقيقتاً جوانان موتور يك جامعه هستند. محبوبترين انسانهاى جامعه در نزد پروردگار، جوانهاى پارسا و پرهيزگار و مؤمن هستند. 🔹مهمترين مظهر قدردانى از جوانى همين است كه از اين صفا و نورانيت و از اين نا آلودگى و پيراستگىِ طبيعىِ انسان جوان استفاده كنيد و خود را در زمينه هاى تزكيه و اخلاق پيش ببريد؛ اين ان شاءاللَّه ذخيره ى همه ى زندگى شما خواهد شد. ✔هرجا جوانهاى ما خواستند و همت گماشتند، به هدف رسيدند و رسيديم.
📚معرفی کتاب: کتاب حاضر، روایتی جذاب و خواندنی از حر زمانه ما، جوان دهه هفتادی، شهید مدافع حرم مجید قربانخانی است. بخش اول زندگی او، بخش تاریک و خاکستری آن است. او در یافت آباد تهران قهوه خانه دار بوده، و زندگی او سرشار از مواردی است که این جور آدم ها با آن درگیر هستند. از درگیری و دعواهای هر روزه تا به رخ کشیدن آمار قلیانهای قهوه خانه اش. اما بخش دوم زندگی او، عنایتی است که به او می شود و مسیر زندگی اش عوض می شود و مهر حر مدافعان حرم بر پیشانی او نقش می بندد و او گر چه تک پسر خانواده
🌷🇮🇷🌷🇮🇷 🔶واکنش حاج احمد متوسلیان به کلمه مرسی : «پاوه که بودیم، حاج احمد صبح‌ها بعد از نماز ما را به ارتفاعات شهر می‌برد و توی آن برف و یخبندان باید از کوه بالا می‌رفتیم. بالا رفتن از کوه خیلی سخت بود، آن هم صبح زود. اما پایین آمدن راحت بود؛ روی برف‌ها سُر می‌خوردیم و ده دقیقه‌ای برمی‌گشتیم. حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می‌ایستاد و به بچه‌ها خسته نباشید می‌گفت و از آنها پذیرایی می‌کرد. یک‌بار که در حال برداشتن خرما بودم، گفتم «مرسی برادر» گفت: «چی گفتی؟»، فهمیدم چه اشتباهی کردم، گفتم: «هیچی گفتم دست شما درد نکنه.» گفت: «گفتم چی گفتی؟» گفتم: «برادر گفتم خیلی ممنون» دوباره گفت: «نه اون اول چی گفتی؟» من که دیگر راه برگشتی نمی‌دیدم، گفتم: «خرما را که تعارف کردین گفتم مرسی» گفت: «بخیز». سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت 8 صبح، واقعاً کار دشواری بود. اما چاره‌ای نبود باید اطاعت امر می‌کردم. بیست متری که رفتم، دیگر نتوانستم ادامه بدهم. انرژی‌ام تحلیل رفته بود. روی زمین ولو شدم و گفتم: «دیگه نمی‌تونم»؛ حاج احمد گفت: «باید بری»، گفتم: «نمی‌تونم»، والله نمی‌تونم»، بعد با ضربه‌ای به پشتم زد که نفهمیدم از کجا خوردم! ظهر که همدیگر را دوباره دیدیم، گفتم: «حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟»، گفت: «ما یک رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم. ما خودمون فرهنگ داریم. زبان داریم. شما نباید نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید. به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه🌷🇮🇷🌷🇮🇷
🌸خاطره شهیده📚 آمد وگفت:به من یک روز مرخصی بده.رفت و شب دیدم سخت راه میرود😢 پرسیدم:تصادف کردی؟ جواب نداد پاپیچش شدم و گفت:روی لوله‌های نفت که خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند پابرهنه راه رفته😔 پرسیدم:چرا؟😳 گفت:غافل شده بودم،این کار رو باید میکردم تا یادم بیاید چه آتشی درآخرت منتظرم است😭 گفت:بعضی اشاره‌ها،بعضی سکوتهای نابجا؛همه‌ گناهای کوچیکیه که تکرار میکنیم و برامون عادی میشن😔 شهیده مریم فرهانیان🌹
🔸بهش گفتن: آقا ابراهیم! چرا جبهه رو ول نمی‌کنی بیای دیدار ؟ گفت:ما امام رو برای اطاعت می‌خوایم،نه برا تماشا
کلام رهبری:😍 🔴زورگویی هرجا جواب دهد، در جمهوری اسلامی جواب نخواهد داد و این نظام، راست ‌قامت و مقتدر ایستاده است. 💖 --
من مادران شهدایے را زیارت ڪردم ڪہ بہ جِد و با صِدق دل میگفتند: اگر ما ده تا فرزند دیگر هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم...!
گفتم : دگر قلبم شوق شهادت ندارد ! گفت : مراقب ِنگاهت باش ... اَلعَین بَریدُ القَلب ؛ چشم پیغام رسان دل است . 🕊 🌷
🌸امام خامنه ای: گاهی اوقات مشکلات خواب شب را از چشمانم می برد...