10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیخواد عاشق بشی....معشوق که هستی!
🌷@tashadat🌷
بازباݩࢪۅزهشہدشیࢪین😶
شہادتࢪاچشیدۍ...❤️
افطاࢪخۅنیݩتوࢪا🌷
خࢪیداࢪماۍشہید...🎁
#پروفایل
#اللهمالحقناباالشهدا
#اسئلڪخَیࢪَماتَسئَل
@taShadat
ٺـٰاشھـادت!'
وَهُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم:
✨وقتی به منزلمان میآمد اجازه نمیداد بلند شویم میگفت شما سر جای خود بنشینید من به خدمت شما میآیم، اول روسریام را کنار میزد و سه بار گلویم را میبوسید و بعد شروع به احوالپرسی میکرد.
✨فرزندم بسیار پاک بود از کلاس دوم ابتدایی همیشه با وضو بود، خدا او را به راه راست هدایت کرد و به راه پاکی رفت.
✨پسرم همیشه به فکر ایتام بود بهویژه در ایام عید به هر یتیمی میشناخت کمک میکرد میگفت این بچهها پدر ندارند و ممکن است سرپرست آنها نتواند چیزی برای آنها بخرد؛ اگر میفهمید کسی نیازمند است هر چیزی که نیاز بود میخرید و به من میداد تا برای آنها ببرم و تأکید میکرد کسی از این کمکها اطلاع پیدا نکند.
✍️ راوی: مادر شهید
@taShadat
خانوادهی شهید عماد مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقهی الغبیری بود در نزدیکی «روضه الشهیدین»، در منزل پدر همسر شهید مغنیه. همهی بچهها و نوهها به مناسبت ولادت حضرت رسول دور هم جمع بودند.
از همهی نوهها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامهای دارند. همهی نوهها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به جهاد مغنیه.. جهاد فقط گفت: «طرحم برای سال بعد را هفتهی آینده میگویم.» همهی نوهها و اعضای خانواده شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضیها میگفتند کارش را آماده نکرده است. وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفتهی بعد به همه میگوید.
درست یک هفتهی بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار در بین خیل گسترده کسانی که برای تسلیت آمده بودند. طرح جهاد، شهادت بود...
@taShadat
سید عبدالحسین ولی پور ،اولین فرزند سید خلیفه و سیدی بود . در دوازدهم مهر ماه 1342 در روستای ده بر آفتاب شهرستان بویراحمد در خانواده ای مستضعف و مذهبی به دنیا آمد . در هفت سالگی همراه و کمک کار پدرش بود . با سن کم در جاهای مختلف به کار مشغول شد و نتوانست به موقع به مدرسه برود . در سال 1352 وارد مدرسه ی عشایری بلیو شد . تا سال 1356 (اول راهنمایی) ادامه داد و شاگرد اول مدرسه بود .
با مادرش بسیار مهربان بود و احترام زیادی برایش قائل بود . با همه خوب و صمیمی بود و به همه احترام می گذاشت . در همه ی مراسمات دینی و مذهبی شرکت می کرد . پیرو ولایت فقیه بود . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ،در حوزه های مختلف اجتماعی ،فرهنگی و آموزشی ،حضوری فعال داشت .
1⃣
🌷 @tashadat 🌷
عبدالحسین برای مقابله با ضد انقلاب به سنندج رفت و به عنوان بسیجی با برادران ارتشی برای پاکسازی کردستان فعالیت می کرد . شانزده ساله بود که اولین بار در پی دستور امام خمینی ،برای شکست حصر آبادان از طریق سپاه عازم جبهه شد . او آموزش فشرده ی فرماندهی گردان های خط شکن را به مدت شش ماه گذراند و سپس سپاه نوح ،وی را برای آموزش بسیجیان به پادگان آموزشی کازرون فرستاد. انگیزه ی او از رفتن به جبهه ، دفاع از اسلام ، انقلاب و جمهوری اسلامی بود . همیشه می گفت : یا جنگ یا پیروزی .
در اغلب عملیاتها معاون گردان بود و در چندین عملیات فرماندهی گردان را بر عهده داشت. مدتی هم فرمانده گردان رزمی دریایی بود . هر وقت از جبهه می آمد ، از رشادت و پایمردی رزمندگان صحبت می کرد .در سال 1361 ازدواج کرد و حاصل سه سال و شش ماه زندگی مشترک یک فرزند پسر است .
2⃣
🌷 @tashadat 🌷