#نماز_اول_وقت 📿
نماز اول وقت مثل...
میوه ای که وقت چیدنش شده،
اگه میوه رو نچینی خراب میشه...
مزه اولشو نداره
همیشه سعی کن نمازهایت
در هر شرایطی اول وقت باشه...
خداهم تو گرفتاری های زندگی
قبل از اینکه حرفی بزنی کارت رو ردیف میکنه✨
#شهید_ابراهیم_هادی
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🌷قرار عاشقی🌷
✨شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستند....
☁️ باز هم ساعت 🕖به وقت قرار تپش قلبهاست ❤️ ...برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان 🌷 خلق کردند...
امروز میزبان یکی از پرستوهای سبکبال این مرزو بوم هستیم....
#شهید_سیدمصطفی_موسوی
🍃1⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🌸نوشتم غیرت ایرانیاتو🌸
🌸ندیدم عشق پاکستانیاتو🌸
🌸میون جون فداهای تو بی بی!🌸
🌸بمیرم غربت افغانیاتو🌸
🍃2⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
سلام رفقا✋
سید مصطفی موسوی هستم
با نام جهادی(مسلم) دوم فروردین ۱۳۷۴ درشهر مقدس قم به دنیا اومدم
خوشحالم امشب قراره مهمون دلای شهدایی باشم
🍃3⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
اهل افغانستان بودم پدرم از زمان قبل از انقلاب به ایران مهاجرت کرده بود
دوازده خواهر و برادر دارم
منم فرزند دهم بودم
تمام سختی های بزرگ کردن فرزندان یک تنه به دوش مادرم بود چون پدرم اغلب دور از ما بود مادرم هیچ وقت گله نمیکردو امیدش به خدا بود
🍃4⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
دوران مدرسه که گذشت مشغول خوندن دروس طلبگی شدم📚صبح های جمعه دعای ندبه ام ترک نمیشد و پای ثابت هیئت بود ماه رمضان همکلاس های قران شرکت میکردم و جز شاگردهای زرنگ کلاس بودموهمیشه از خانوادمم میخواستم که شرکت کنن.
خیلی اتفاقی یکی از دوستان کتاب دیدمکه جانم میرود روبهم هدیه کرد که در مورد شهید سید مصطفی کاظم زاده بود کتابو خوندم و عاشقش شدم و شد بهترین رفیقم واغلب پنجشنبها میرفتم گلزارشهدای تهران و بهشون سر میزدم و انگیزه اصلیم برای رفتن بود
🍃5⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ارزومبود علیه صهیونیست ها در فلسطین بجنگم وقتی گفتممیخوام برم مامانم به شوخی میگفت غزه رو رفتی حالا میخوای سوریه بری اجازه خواستم نه نگفت برو نگفت نرو🌺
داداش بزرگم مخفیانه برای دفاع راهی سوریه شد منم بعد مدتی عزم رفتن کردم اونممخفیانه تا مامانم متوجه نشه خلاصه رفتمو بعد سه ماه تماس گرفتم البته داداشم میدونستو گفته بود اما مامانمباور نمیکرد خیلی حساس بود حتی اجازه نمیداد تنها از شهر خارج بشم چه برسه برم یه کشور دیگه
🍃6⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
اولین بار سال ۹۲ رفتم سوریه۱۸سالم بود و تو بهداری مشغول شدم دوسداشتم تو میدون نبرد باشم اما بهم اجازه ندادن وقتی برگشتم مادرم کاملا رضایت داد و دایما میرفتم بعد مدتی هم شدم فرمانده
منطقه و بچها خیلی رومتاثیر گذاشتن اخراش خیلی عوض شده بودم
تا حدی که همه اقوام و خانوادم متوجه شده بودن دایما هم یکی از مداحی های اقای هلالی گوش میدادم و هر بار بعد مرخصی بیشتر وقتم هیئت بودم سال اخری که ایران بودم محرم با اینکه مداح نبودم تو حسینه مداحی کردم
🍃7⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•
سرانجام بعد از دوسال جهاد و مبارزه با کفار و دفاع از حریم کبریایی عمه سادات حضرت زینب (س) در تاریخ 31 فروردین 1394در عملیات بصری الحریر یکی از مناطق درعا به شهادت رسیدم🌺
بعد از شهادتم ، پیکرم به همراه چندین تن از شهدای مدافع حرم به دست تکفیری های آل سعود افتاد که در پی مذاکراتی به همراه 70 پیکر شهید در قبال 11 اسیر زنده تکفیری ها مبادله شد و با گذشت چندین ماه از شهادتم ، از طریق تست دی ان ای ، پیکرم شناسایی شد.
🍃8⃣🍃
•♡ټاشَہـادَټ♡•