eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهدای_حسینی ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ..... ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ چشم هاش از گریه سرخ شده بود. گفتم چی شده سید؟ گفت حتما تو هم فکر می کنی, با این پای لنگم نمی تونم بیام تو عملیات... اما من با همین پا,توی تمام آموزش ها, پا به پای بچه ها اومدم که بگم با یه پای علیل هم می شه از کشور دفاع کرد و. ﻣﻂﻤﺌﻦم اگر شهید شدم, جدم امام حسین به خاطر این پا ردم نمیکنه! ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ فرمانده را راضی کرد.همون شب با ذکر #یاحسین ع شهید شد! #شهید_سید_ایاز_خردمندان 🌷 #شهدای_ﻏﺮﻳﺐ_فارس @tashadat
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ✨ 📚معرفی کتاب 🔸شیرین تر از عسل چهل حکایت از قاسم های انقلاب شهدای مظلوم و نوجوان🌺 کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیـــم هادی 🏴 @taShadat 🏴
‌ ‌ ‌ دعایِ ندبه را دوست دارم پُـر از سـؤال اسـت پُـر از أین َ... پُـر از "متی" و " إلی متی"... نمی گذارد سؤال های آدم کوچک شوند جواب هیچ کدام از سؤال های آدم را نمی دهد فقط آنها را بزرگ می کند. ناله و ضجه ی آدم را به پای سؤال هایش بلند می کند... سؤال هایی که عاشق ها؛ هر از خودشان و از خدای خودشان با می پرسند: أین بقیة الله ...؟ خدایا ؛ آن نافع بركتت که براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت ماست؛ كجاست...!؟ ...♡ @tashadat
تا وَقتۍ کَسۍ شَهید نَباشَد شَهید نِمۍ‌شَود شَرط شَهید شُدن شَهید بودَن است...🌸 #اےشهید_دراین_ماه_عزادعایمان_کن✨🌸 #شهید_احمد_مشلب @tashadat
🏴…🏴…🏴 °•{مدافع حرم #شهید_امیر_کاظم‌زاده🕊🌹}•° #خصوصیات_اخلاقی_شهید ◽️شهید کاظم‌زاده تک فرزند پسر خانواده و از همون کودکی در غیاب پدر با توجه به شرایط کاریشون به عنوان مرد خونه شناخته میشد. ◽️بسیار خویشتن‌دار و بخشنده بودند و بسیاری از کمکهای خیری که انجام داده بودند بعد از شهادتشون از طرف دوستان اعلام میشد، کم حرف بود، رازدار مادر و غمخوار خانواده بود. تقریبا همه روی امیر تو خانواده حساب ویژه‌ای باز میکردند. با وجود داشتن چهار تا خواهر، همه کاره و انیس مادر بود. 🔺《جاویدالاثر》 🔻 #نحوه_شهادت⇦انفجار مهیب تانک که چیزی از پیکر مطهر باقی نماند... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @tashadat ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴 #فرازی_از_وصیتنامه #شهید_احمدعلی_ازگلی🕊🌹 ◽️شهید با خون خود جامعه را به حرکت در می‌آورد و با خون خود جامعه ظلمانی و بی‌روح را چون روز، روشن و نورانی می‌کند و راه را بر دیگر بنده‌های خداوند باز و جاودانه می‌سازد. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ @tashadat ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴 °•{مدافع حرم #شهید_ایوب_رحیم‌پور🕊🌹}•°  ◽️موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی، گفت: "نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود، فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه‌ات را کامل بدهم" ◽️عکس‌های حضرت آقا و سیدحسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @tashadat ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
✨بســم الله الرحمــن الرحیــم ✨ شروع رمان 😍 همــراه مــا باشیـــد☺️ پسرک فلافل فروش زندگینامه وخاطرات طلبه ی جانباز شهید مدافع حرم محمدهادی ذوالفقاری😍 گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی🌹 @taShadat
▪️۲۶▪️ 🖌عرفان راوی:(دوست شهید) هادي يك انسان بسيار عادي بود. مثل بقيه تنها تفاوت او عمل دقيق به دستورات دين بود. براي همين در مسير خودسازي و عرفان قرار گرفت. اما مسير عرفاني زندگي او در نجف به چند بخش تقسيم مي شود. مانند آنچه كه بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند، مسير من الخلق الي الحق و ... به خوبي طي نمود. هادي زماني كه در نجف در محضر بزرگان تحصيل مي كرد، نيمي از روز را مشغول تحصيل و بقيه را مشغول كار بود. در ابتدا براي انجام كار حقوق مي گرفت، اما بعدها كارش را فقط براي رضاي خدا انجام مي داد. شهريه نمي گرفت براي كاري كه انجام مي داد مزد نمي گرفت. حتي اگر كسي مي خواست به او مزد بدهد ناراحت مي شد. منزل بسياري از طلبه ها و برخي مساجد نجف را لوله كشي كرد اما مزد نگرفت! توكل و اعتماد عجيبي به خدا داشت. يك بار به هادي گفتم: تو كه شهريه نمي گيري براي كار هم پول نمي گيري پس هزينه هاي خودت را چطور تأمين مي كني؟ هادي گفت: بايد براي خدا كار كرد، خدا خودش هواي ما را دارد. گفتم: اين درست، اما ... يادم هست آن روز منزل يكي از دوستانش بوديم. هادي بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زيادي را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح مي داني مصرف كن! به نوعي غير مستقيم به من فهماند كه مشكل مالي ندارد. ٭٭٭ خانه اي وسيع و قديمي در نجف به هادي سپرده شده بود تا از آن نگهداري کند. او در يکي از اتاق هاي کوچک و محقر آن سکونت داشت. بيشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحب خانه اجازه گرفته بود تا زائران تهي دستي که پولي ندارند را به آن خانه بياورد و در آنجا به آن ها اسکان دهد. براي زائران غذا درست مي کرد. در بيشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائري هم نبود، به تهي دستان اطراف خانه سکونت مي داد و در هيچ حالي از کمک دادن دريغ نمي کرد. آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسي جرئت نمي کرد در آن زندگي کند. بعد از شهادت هادي آن را به طلبه ي ديگري سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد! اربعين که نزديک مي شد هادي اتاق ها را به زائران و مهمانان مي داد و خودش يک گوشه مي خوابيد. گاهي پتوي خودش را هم به آنها مي بخشيد. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشي بخوابد. يک بار مريض شده بود خودش در سرما در راهروي خانه خوابيد اما اتاق را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايي اربعين قرار داد. او در اين مدت با پيرمرد نابينايي آشنا شده بود و کمک هاي زيادي به او کرده بود. حتي آن پيرمرد نابينا را براي زيارت به کربلا هم برده بود. هادي زماني كه مشغول كارهاي عرفاني و ذكر و خلوت شده بود، كمتر با ديگران حرف مي زد. اين هم از توصيه هاي بزرگان است كه انسان در ابتداي راه سكوت را بر هر كاري مقدم بدارد. هادي مي دانست بسياري از معاشرت ها تأثير منفي در رشد معنوي انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر دوستان در حد يك سلام و عليك پايين آورده بود. اين اواخر بسيار كتوم شده بود. يعني خيلي از مسائل معنوي را پنهان مي كرد. از طرفي تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا زحمت مي كشيد. هر زائري كه به نجف مي آمد، به خانه ي خودش مي برد و از آنها پذيرايي مي كرد. هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران فكر كنند كه آدم خوبي است. اين سال آخر روزه داري و ديگر مراقبت هاي معنوي را بيشتر كرده بود. تا اينكه ماجراي مبارزه با داعش پيش آمد، هادي آنجا بود كه از خلوت معنوي خود بيرون آمد. او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلاً اثبات كرد. حالا هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود. ▪️@taShadat▪️
▪️۲۷▪️ 🖌دوست راوی:(حاج باقر شیرازی) حدود پنجاه سال اختلاف سني داشتيم. اما رفاقت من با هادي حتي همين حالا كه شهيد شده بسيار زياد است! روزي نيست كه من و خانواده ام براي هادي فاتحه نخوانيم. از بس كه اين جوان در حق ما و بيشتر خانواده هاي اين محل احسان كرد. من كنار مسجد هندي مغازه دارم. رفاقت ما از آنجا آغاز شد كه مي ديدم يك جوان در انتهاي مسجد مشغول عبادت و سجده شده و چفيه اي روي سرش مي كشد! موقعي كه نماز آغاز مي شد، اين جوان بلند مي شد و به صف جماعت ملحق مي شد. نمازهاي اين جوان هم بسيار عارفانه بود. چند بار او را ديدم. فهميدم از طلبه هاي با اخلاص نجف است. يك بار موقعي كه مي خواست مُهر بردارد با هم مواجه شديم و من سلام كردم. اين جوان خيلي با ادب جواب داد. روز بعد دوباره سلام و عليك كرديم. يكي دو روز بعد ايشان را دوباره ديدم. فهميدم ايراني است. گفتم: چطوريد، اسم شما چيست؟ اينجا چه كار مي كنيد؟ نگاهي به چهره ي من انداخت و گفت: يك بنده ي خدا هستم كه مي خوام در كنار اميرالمؤمنين (علیه السلام) درس بخوانم. كمي به من برخورد. او جواب درستي به من نداد، گفتم: من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم از علماي اين شهر بوده، مي خواستم با شما كه هم وطن من هستي آشنا بشم. لبخندي زد و گفت: من رو ابراهيم صدا كنيد. تو اين شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت. اين اولين ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه آقا هادي رازهايش را به من مي گفت. مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش مي گفتند اين جوان طلبه ي سختكوشي است، اما شهريه نمي گيرد. يك بار گفتم: آخه براي چي شهريه نمي گيري؟ گفت: من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول امام زمان (عج) استفاده كنم. گفتم: خُب خرجي چي كار مي كني؟ خنديد و گفت: مي گذرونيم... يك روز هادي آمد و گفت: اگه كسي كار لوله كشي داشت بگو من انجام مي دم، بدون هزينه. فقط تو روزهاي آخر هفته. گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم، وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط پول لوله را بايد بپردازند. گفتم: خيلي خوبه، براي اولين كار بيا خونه ي ما! ساعتي بعد هادي با يك گاري آمد! وسايل لوله كشي را با خودش آورده بود. خوب يادم هست كه چهار شب در منزل ما كار كرد و كار لوله كشي براي آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. در اين مدت جز چند ليوان آب هيچ چيزي نخورد. هر چه به او اصرار كرديم بي فايده بود. البته بيشتر مواقع روزه بود. اما هادي يا همان كه ما او را به اسم ابراهيم مي شناختيم هيچ مزدي براي لوله كشي خانه ي مردم نجف نمي گرفت و هيچ چيزي هم در منزل آنها نمي خورد! رفاقت ما با ايشان بعد از ماجراي لوله كشي بيشتر شد ... ▪️@taShadat▪️
تقدیم به نگاه پرمهرتون
#عزادار_حسینی!!! هیچ کس تو مراسم عزاداری #عزیزش آرایش نمیکنه ،تیپ نمیزنه !!! @tashadat