#شهدا
#محرم
#شهید_جواد_محمدی
نزدیڪ ایام محرم ڪہ میشد
دیگہ دل تو دلش نبود؛ جواد بود و پیراهن مشڪی ڪہ ڪل ایام ماه محرم و صفر تنش بود..
خیلی مقید بود هر شب حتما در هیئت حضور داشتہ باشہ، اڪثر وقتها هم تو آشپزخانہ مسجد بود و مشغول آماده ڪردن شام هیئت...
جواد ثابت ڪرد بچہ هیئتی آخرش #شهید میشہ...
راوی :
#همسر_شهید
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@taShadat
❤️🌺🍀🌺❤️
#خاطرات
#شهید_احمد_کاظمی
بعــد از پیروزی انقـلـاب با #شــهید محمدمنتظــری راهی لبنان شــد تا جنگ هــای چریکــی را بیامــوزد. فکــر کنم بار دومــش بــود می رفت. ایــن دفعــه هم مــدت زیادی از خانــواده دور بــود. بعــد هم کــه برگشــت #قائله کردســتان شروع شد که ســریع خودش را به آنجا رساند و ماند تا زمانی کــه زخمــی شــد و از ناحیــه ران پا آســیب جــدی دیــد. بعد از مجروحیت چون توان ماندن نداشت، برگشت و مدتی را در خانه اســتراحت کرد تا حالش کمی بهتر شــود و برگردد. ولی خب به جایی نکشید که #عراق به ایران حمله کرد و با شنیدن این خبــر از داخل رختخــواب و با عصــا خــودش را به #جنوب رساند. آن موقع هیچ کس نتوانست مانع رفتنش بشود.
#راوی:
حسن کاظمی(برادر شهید)
@taShadat
┗━🌺🍂🕊🍃🌺━┛
🌹شهید عبد الصمد پور مرادی
این جمله را به یـاد داشته باشید:
اگر در #راهخــدا رنــج را تــحمل
نڪـنید!!
مجبور خواهید شد درراه شیطان
رنــــج را تـحمل ڪنید.
#ڪــلامشهــــید
↬ @taShadat
💠تبلور سيره اولياءالله در زندگی شهید ابراهيم هادی1⃣
بسم الله الرحمن الرحيم
خسته و درمانده از شهر شام خودش را به مدينه رسانده بود. با سينه اي مملو از بغض علي (عليه السلام) و آل علي. در مدينه حسن بن علي(ع) را ديد. تا حضرت را ديد بي درنگ هرچه در سينه از بغض و كينه پنهان كرده بود به حضرت نثار كرد؛ به جرم آنكه فرزند علي (ع) است.
🔆حضرت در خلال صحبتهايش هيچ نگفت!!
مرد شامي آرام كه شد؛
حضرت سلام كرد!
لبخند زد!
سپس فرمود: تو اينجا غريبي! كمك ميخواهي در خدمتيم.
ميخواهي بارت را به مقصد برسانيم؟
گرسنه اي؟ سيرت كنيم!
برهنه اي؟ لباسي فراهم كنيم!
🌀به منزل ما بيا مهمان ما باش..
مرد شامي در حيرت آن همه كظم غيظ و بردباري ماند، گريه كرد...
📚اخلاق معاشرت/جواد محدثی
(با اندکی دخل و تصرف)
🍃سلام و تحیت خدا بر ابراهیم🍃
💫با موتور به سمت میدان آزادی می رفتیم.
یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد. خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت. نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد.
ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش! من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد اشاره کردم بزن بغل، با خودم گفتم ابراهیم این دفعه حتما دعوا میکنه.
⭕️اتومبیل کنار خیابان ایستاد.منتظر برخورد ابراهیم بودم. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد!
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی را نداشت. بعد از جواب سلام، ابراهیم گفت: من خیلی معذرت میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریشدارها داد. میخوام بدونم که...
🔸راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد!
ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط میخوام بدونم آیا حقی از ایشان گردن بنده هست؟ یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟!
🔻راننده اصلا فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم. از ماشین پیاده شده. صورت ابراهیم را بوسید و گفت: نه دوست عزیز، شما هیچ خطایی نکردی. ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده ایم. بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
📌ابراهیم همیشه میگفت: در زندگی، آدمی موفقتر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد و کار بی منطق انجام ندهد.
📚سلام بر ابراهیم1
@taShadat
شهدایی که با شکنجه زنده به گور شدند
در حوالی دریاچه ماهی 25 شهید پیدا کردیم که با شکنجه زنده به گور شده بودند. این شهدا را 5 تا 5 تا با سیم خاردار به هم بسته بودند و آنها را زنده زنده دفن کرده بودند. 5 نفر دیگر از شهدا را مثل دوستانشان نبسته بودند، در گودالی دیگر که زنده به گور کرده بودند، پیدا کردیم. این شهدا بند انگشت نداشتند.
زمانی که خاک به روی آنها ریخته میشد برای اینکه بتوانند از گودال بیرون بیایند آنقدر چنگ به گودال انداخته بودند که ناخنهایشان جدا شده بود.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🏴 @taShadat 🏴
May 11
🍃هر که شد گمنام تر
زهرا (س) خریدارش شود
🍃بر در این خانه از
نام و نشان باید گذشت...
گمنامی و اخلاص ، انسان
را ماندگار میکند.
🌹|🌹
@taShadat