هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ..
چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂
ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃
#صحیفہ_سجادیہ
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
#حدیث 🌸
پیامبر اکرم(ص):
دعای پدرومادر برای فرزند، مانند دعای پیامبر برای امت خویش است.
مشکات الانوار ،ص۲۸۲
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
هر روز یکجور خاص دلتنگ توام 💔
گاهی با لبخند...
گاهی با بغض...
گاهی با اشک...
گاهی با سکوت...
این دلتنگی...
به هیچ شکل
از بین نمی رود..!🥀
#ماه_دلم♥️
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌷بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم🌷
"أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی"
آنها کســانیاند که خدا قلبهاشان را برای تقـــوا امتحان کرده.
🌷@tashahadat313🌷
🥀🍃🥀🍃🥀
از هوا فضا که ماموریت گرفت، کلام شهید حاج احمد آقا کاظمی را می گفت و تکرار می کرد و تکیه کلامش شده بود و مثل حاج احمد می گفت: خدایا در نیروی هوایی ما نتوانستیم به شهادت برسیم، در نیروی زمینی این را رزق و روزی ما کن.
🌷@tashahadat313🌷
🥀🍃🥀🍃🥀
درمعرفی "شهید حیدر جلیلوند" اگر او را بزرگمردی بسیجی بنامیم و یا سپاهی و یا مستشار نظامی در خاک سوریه وعراق در جنگ با تکفیری ها باز ناشناس می ماند.
او که بعد از شهادتش نام حیدری اش بیشتر هویدا شد. عاشق و شیدای معبودی ازلی و ابدی که خاکیان را رها کرد و به افلاکیان پیوست.
حیدر فرزندی بود پای درددل مادر و بسیار اطمینان بخش برای پدر و تکیه گاه همسر و نامش ار زبان دخترکش ثنا نمی افتد
ولی حنانه چهار ماهه اش شاید تنها نسیمی از بوی پدر برایش قریب باشد....
همسرش در آخرین کلام به او گفت: «مراقب آرزوهایت باش من هوای اینجا را دارم». حالا ثنا کم کم دارد عادت می کند با عکس پدرش حرف بزند.
🌷@tashahadat313🌷
🥀🍃🥀🍃🥀
به نقل از پدر شهید :
بار اول در سال 94 به سوریه اعزام شد. به عنوان مدافع حرم اعزام شده بودند و به من گفت لبنان هستم. حتی یک عکس هم برای من فرستاده بود که در کشور لبنان است. هنوز مکالمات و عکسش را در گوشیام به یادگار دارم.
وقتی که به ایران برگشت، متوجه شدیم ایشان اصلاً لبنان نبوده است.
به خاطر اینکه ما نگرانش نشویم چیزی از مکانهای اعزامش به ما نمیگفت و به ما میگفت من در لبنان به عنوان مربی آموزش میدهم.
بعد از آن پی درپی به عراق و سوریه میرفت. من خیلی نگرانش میشدم. اما به خاطر اینکه بچهام در شهر غربت ناراحت نباشد در تماسهایش با هم خیلی شوخی میکردیم.
🌷@tashahadat313🌷
🥀🍃🥀🍃🥀
نحوه شهادتشان چطور بود؟
به نقل از فرماندهان و همرزمان شهید که در منطقه حضور داشتند، کار حیدر شناسایی مناطق جنگی بود و دادن گزارش منطقه و مقری که اینها مستقر بودند، دارای حساسیت خاصی بود. یک جادهای هم بود که گویا نگهداری این جاده خیلی برای آنها مهم بود. حدود ساعت 15:30 روز یکشنبه 21 خرداد ماه با توجه به شرایط خاص موجود در منطقه اثریا (بزرگراهی که حلب و حمار را به هم وصل میکند) پسرم حیدر به همراه یک نفر از همرزمانش به منظور شناسایی و کسب اطلاعات میدانی عازم خط مقدم میشوند. قسمتی از طول مسیر توسط موتور و مابقی را پیاده طی میکنند. پس از انجام عملیات شناسایی و حین بازگشت از مأموریت، با نیروهای داعش روبهرو میشوند و به دلیل سری بودن عملیات شناسایی، مجبور به عقبنشینی میشوند. در این لحظه شهید حیدر با بیسیم درخواست آتش سنگین توپخانه میکند. با انجام این کار تلفات زیادی از نیروهای دشمن گرفته میشود. حوالی ساعت 19 و با قطع موقت آتش پشتیبانی، شهید حیدر و همراه ایشان سعی میکنند تا منطقه را ترک کنند. آنها میخواستند با موتور منطقه را ترک کنند که متأسفانه حیدر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله مستقیم قرار میگیرد. این خبر توسط همراه شهید به نیروهای قرارگاه اطلاع داده میشود. سریعاً نیروهای عملیاتی برای کمکرسانی، راهی موقعیت میشوند. پیکر مطهر شهید بعد از 12 ساعت به عقب بازگردانده میشود. بر اثر ریختن آتش خودی روی داعش، دشمن نتوانسته بود به پیکر حیدر دسترسی داشته باشد. پسرم در ایام ضربت خوردن حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) از ناحیه سر به شهادت رسید. حیدر در سن 31 سالگی شهید شد و با لب تشنه در شهادت مولای متقیان به دیدار معبودش شتافت. وقتی خبر شهادتش آمد، من برای مأموریت کاری در شهرستان الیگودرز بودم. خبر شهادت را به برادر بزرگ حیدر میدهند. اول میگویند حیدر مجروح شده است. با شنیدن این خبر بچهها سرگردان مانده بودند که چهکار کنند تا اینکه دایی بچهها آمد دنبالم و با هم به تهران برگشتیم. در تهران دیگر مطمئن شدم که حیدرم شهید شده است. دو روز هم طول کشید تا جنازهاش از سوریه به ایران برگردد.
🌷@tashahadat313🌷
25.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🍃🥀🍃🥀
شهید حیدر جلیلوند
🌷@tashahadat313🌷
🥀🍃🥀🍃🥀
*اَللهُمَ الرزُقنا شَهادَتَ فی سَبیلِک.....
* التماس دعای شهادت🤲🤲
* یا علی🤚🤚
🌷@tashahadat313🌷