eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
5.4هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 181 ایلیا کتش را درمی‌آورد و با وسواس، روی جالباسیِ کنار دیوار آویزان می‌کند. یکی دیگر از دلایلی که ازش لجم می‌گیرد، همین زیادی مرتب بودنش است. حال آدم را بهم می‌زند پسری که انقدر مرتب باشد! دستانش را می‌شوید، آستین‌هایش را بالا می‌زند و می‌آید روی کاناپه می‌نشیند. به حالتی نمایشی، زبانش را روی لبانش می‌کشد و می‌گوید: به‌به... شام پیروزی... اونم چی؟ پیتزا... جعبه پیتزای من را دستم می‌دهد و مال خودش را هم برمی‌دارد. مثل یک پسربچه برای پیتزا ذوق می‌کند و هنوز برش اول را به دهان نزدیک نکرده که می‌پرسم: اون رقیب که گفتی، گالیا لیبرمنه؟ دستِ پیتزا به دستش در هوا می‌خشکد و به من که هنوز حتی نگاه به جعبه پیتزا نکرده‌ام نگاه می‌کند. چند لحظه نگاه گیج و سردرگمش روی من می‌ماند و بعد وانمود می‌کند سوالم شوکه‌اش نکرده. لقمه را به دهان می‌برد و دستش را روی دهانش می‌گذارد، که یعنی نمی‌خواهد با دهان پر حرف بزند. پسرک لوس ننر. با خیال آسوده از جوابی که گرفته‌ام، جعبه پیتزا را باز می‌کنم. -پس گالیا لیبرمنه! لقمه در دهانش می‌پرد و به سرفه می‌افتد. در یکی از نوشابه‌هایی که همراه غذا خریده را برایش باز می‌کنم و آن را می‌دهم دستش. جعبه پیتزا را کنارش می‌گذارد و سرفه‌کنان نوشابه را می‌گیرد. خنده‌ام می‌گیرد و چند ضربه میان کتف‌هایش می‌زنم. - خب حالا، خفه نکن خودتو. بالاخره لقمه را به ضرب نوشابه پایین می‌دهد. می‌گویم: من موندم تو رو به چه امیدی استخدام کردن. بدون چک و لگد هم همه‌چیو لو می‌دی. ایلیا که هنوز دارد نفس می‌زند، چند جرعه دیگر نوشابه می‌نوشد و دکمه بالای پیراهنش را باز می‌کند. -اونقدرام که فکر می‌کنی دست و پا چلفتی نیستم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 182 -اونقدرام که فکر می‌کنی دست و پا چلفتی نیستم. -بعله دیدم، تونستی یه دخترِ چاقو به دست رو خلع سلاح کنی. می‌خندد. -خوشحالم که دوره‌های ضمن خدمت دفاع شخصی رو نپیچوندم... نزدیک بود واقعا بمیرم. -نترس، تا وقتی حرف نمی‌زدی نمی‌کشتمت. اگه هم واقعا بخوام بکشمت، تمیزتر انجامش می‌دم. سرش را تکان می‌دهد و با لحن طعنه‌آمیزی می‌گوید: ممنون! سر جایم تکیه می‌دهم و یک برش از پیتزا را گاز می‌زنم. -خب... پس لیبرمن می‌خواد هرطور شده رئیس موساد بشه... خیلی عالیه! ایلیا کامل به سمتم می‌چرخد و ملتمسانه می‌گوید: خواهش می‌کنم بی‌خیال لیبرمن شو. سربه‌سرش نذار، آدم خطرناکیه. خنده‌ام می‌گیرد و بدون این که نگاهش کنم می‌گویم: یه طوری می‌گی خطرناکه، انگار کارای قبلی‌مون خطرناک نبوده! -اون فرق داره... لیبرمن الان تنها کسیه که می‌تونه از ما دفاع کنه. -یعنی چی؟ -یعنی لیبرمن بهم قول داده اگه حرف گوش کنیم نذاره آدمای ایسر بکشنمون. سرم را تکان می‌دهم و رضایتمندانه می‌گویم: خوبه... خوبه... البته بعدش خودش حسابمونو می‌رسه. صدای ایلیا می‌لرزد. -خب باید چکار کنیم؟ خونسرد و غرق در لذت پیتزا می‌گویم: حرفشو گوش می‌کنیم! *** حالت نباتی پایدار. این خلاصه‌ی وضعیت مئیر در این چند هفته است؛ تمام چیزی که از صحبت‌های پزشکش فهمیدم: تنها کار مغزش این است که امواج آلفا را با فرکانس هشت هرتز تولید کند؛ انگار در آستانه‌ی یک خواب سبک متوقف شده باشد. برای مئیر یک اتاق وی‌آی‌پی با محافظت شدید امنیتی گرفته بودند تا در آرامش به زندگیِ فلاکت‌بارِ نباتی‌اش ادامه دهد. یک اتاق بزرگ با تهویه مناسب و دستگاه‌هایی برای کمک به تنفس مئیر و کنترل علائم حیاتی‌اش؛ اتاقی لوکس که از کف‌پوشش تا کاغذ دیواری و سقف کاذب و چراغ‌های ال‌ای‌دی‌اش، کلی خرج روی دست سازنده گذاشته بود و هر بخش‌اش به اندازه کل زندگی من می‌ارزید؛ و مئیر داشت وسط این‌همه چیز گران‌قیمت می‌مرد. برای عیادتش، یک گلدان شیک و گران گرفته بودم؛ بن‌سای. ناسلامتی طرف یک زمانی رئیس موساد بود؛ باید یک چیزی می‌بردم که در شأنش باشد. این البته توصیه اکید گالیا بود و خود گالیا هم پول گلدان بن‌سای را داد. گلدان را روی پاتختی‌اش گذاشتم. نمی‌دانم جنسش چی بود، ولی مطمئنم این هم مثل سایر قسمت‌های اتاق به اندازه زندگی من می‌ارزید. گفتم: سلام رئیس. متاسفم که نشد زودتر خدمتتون برسم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
رهبر انقلاب: به دروغ میگویند که «اختلاف ایران و آمریکا از روز سیزده آبان 58 شروع شد»/ آمریکایی‌ها از انقلاب با ملت ایران درافتادند / ساواک را چه کسی درست کرد؟ 🔹️ رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار هزاران نفر از دانش‌آموزان و دانشجویان: ✏️مبارزه‌ی ملّت ایران با استکبار آمریکایی ناشی از سلطه‌گیری ظالمانه‌ی وقیحانه‌ی دولت آمریکا بر ملّت عزیز ما و کشور ایران عزیز ما بود. سعی تاریخ‌نویسان منحرف‌کننده‌ی حقایق این است که بگویند اختلاف بین ایران و آمریکا از روز سیزده آبان 58 شروع شد. این دروغ است. آمریکایی‌ها از اول انقلاب و از پیش از انقلاب و از سالها قبل از انقلاب با ملّت ایران درافتادند، هر چه توانستند علیه ملّت ایران تلاش کردند. ✏️حالا قبل از 28 مرداد سال 32 هم حضور آمریکایی‌ها و تلاش آمریکایی‌ها داستان مفصّلی است؛ لکن آن چه که جلوی چشم همه وجود داشته است بیست و هشت مرداد است. یک حکومت ملّی مردمی در ایران بر سر کار بود آمریکایی‌ها آمدند با خیانت به حسن اعتماد به آن دولتی که ساده‌لوحانه به آمریکا اعتماد کرده بود وارد میدان شدند آن دولت را سرنگون کردند حکومت ظالمانه‌ی شاه را به وجود آوردند. ملت ایران سالهای متمادی لمس کرد دشمنی آمریکا را. ✏️آمریکاییها در ایران کودتا کردند، در دهه‌ی 30 ساواک را به وجود آوردند، مرکز شکنجه و فشار بر مبارزان و بر آزادیخواهان. چه قدر جوان، چه قدر انسان مؤمن، چه قدر انسان آزادیخواه در شکنجه‌های عوامل و کارگزاران جنایتکار ساواک شاه، مرکز اطلاعاتی شاه یا مردند یا ناقص‌العضو شدند یا شکنجه شدند. ✏️ساواک را کی درست کرد؟ ساواک را عوامل آمریکایی درست کردند. شیوه‌های شکنجه را آنها یاد دادند. دهها هزار مستشار را‌ آوردند داخل ایران که هم مفتخوری کنند، هم دخالت کنند در امور ارتش و اطلاعات و دولت و همه چیز، هم جاسوسی کنند، هم نفوذ کنند، هم فرهنگ ملت را تغییر بدهند، سلطه‌ی خودشان را روز به روز، سلطه‌ی آمریکا را بر کشور زیاد کنند. 1403/8/12 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
،📖 تقویم شیعه ☀️ امروز یکشنبه: شمسی: یکشنبه - ۱۳ آبان ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 03 November 2024 قمری: الأحد، ۱ جماد أول ۱۴۴۶ 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: 🌺4 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️12 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️32 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️42 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺49 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها @tashahadat313
آثار و فواید انار ✨ اولین فایده انار این هست که در بدن به هر جا برسه اونجا رو خوب می‌کنه و هر جایی فاسد باشه رو درمان می‌کنه در روایتی از امام صادق علیه السلام دو چیز صالح هستند و نفع دارند ( شیئان صالحان ) 🔻وارد درون انسان نشوند و آنجا فاسد باشد مگر آنکه آن را اصلاح می کند ( لم یدخلا جوفا قط فاسد الا اصلحاه) فصالحان الرمان و الماء الفاتر ( آن رو چیز سالم یکی انار است و دیگری آب ولرم
اسـلام به مو می‌رسه؛ولی پاره نمیشه! اسلام به من و شما هم بند نیسـت، اگه می‌خواهید اینجا بمـونید، خودتون رو به خـدا بند کنید..! @tashahadat313
روانشناسی قلب 54.mp3
9.58M
54 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️ يه قلب سالم و آروم؛ باآتیش های دیگران،نمی سوزه! وراحت میتونه،از اشتباهات دیگران، نور جذب کنه. 🔻چجوری ميشه، اينقدر قوی شد؟ @tashahadat313
🌸 🌱همیشه سخت ترین مسیر ها به زیبا ترین مقصد ها می رسن ....🦋 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵🔴 پیام متفاوت خانمی از لبنان به رهبر انقلاب: همه ما فدای گوشه عبایتان؛ ناراحتِ ما نباشید 🔺 در جریان سفر میثم مطیعی به لبنان، خانمی از اعضای خانواده‌های شهدا در «روضة الحوراء زینب»، مزار شهدای حزب‌الله، از طریق او پیامی صوتی برای رهبر انقلاب ارسال کرد. 🔺 در این پیام خطاب به رهبر انقلاب می‌گوید: ناراحتِ ما نباشید؛ حال‌مان خوب است. همه ما فدای دو چشم شما و خودمان و عزیزانمان فدای گوشه عبای شما. میثم مطیعی نیز در پاسخ سلام رهبر انقلاب را به آن‌ها ابلاغ کرد. 🔺 میثم مطیعی در جریان پویش به لبنان سفر کرده است و نهضت حمایت از مردم غزه و لبنان ادامه دارد... @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 183 چشمان مئیر باز بودند؛ ولی تکان نمی‌خوردند. عملاً فرقی با بن‌سایِ کنار تختش نداشت. تقریبا و با کمک دستگاه‌هایی که اطرافش بودند، می‌توانست چرخه‌های خواب و بیداری، درجه حرارت، تنفس، دفع، جریان خون و بلع‌اش را کنترل کند؛ ولی توانایی‌های شناختی و کنترل رفتاری‌اش را از دست داده بود. نوعی کما بود این هم، ولی با چشمان باز و واکنش‌های حرکتی ابتدایی و بی‌هدف؛ که باعث می‌شد در نگاه اول فکر کنی می‌فهمد و بیدار است. -می‌دونید رئیس، واقعا ناراحت‌کننده ست که اینطوری ببینم‌تون. شما همیشه به من لطف داشتید. من رشد سریع سازمانیم رو یه جورایی مدیون شمام. کاش می‌تونستم جلوی به وجود اومدن این وضعیت رو بگیرم. کاش زودتر می‌رسوندم‌تون بیمارستان... هرچند... نمی‌دونم فایده داشت یا نه. آه کشیدم. -دکترا می‌گن آسیبی که به مغزتون رسیده دائمیه و نمی‌شه کاریش کرد. اونا می‌گن در بهترین حالت، شاید بتونید یه مدت توی همین وضعیت زنده بمونید... و باز هم یک آه دیگر از اعماق دیافراگم، همراه با تلخند. انگشتان مئیر تکان می‌خوردند و زیر پلکش می‌پرید؛ ولی متاسفانه نمی‌توانستم امیدوار باشم این‌ها واکنش به حرف‌های من است. آب بینی‌ام را طوری بالا کشیدم که به نظر برسد دارم گریه می‌کنم. -زدن این حرفا چه فایده‌ای داره؟ اینطور که دکترا می‌گن شما حرفامو نمی‌شنوید... تلفن همراهم را درآوردم و با نرم‌افزاری که خودم نوشته بودمش، میکروفون و دوربینی که توی اتاق گذاشته بودند را موقتا از کار انداختم. دوتا دوربین و یک میکروفون. نمی‌دانم گذاشته بودندشان برای چه؟ هیچ احمقی جز من پیدا نمی‌شد که بخواهد به مئیر سر بزند. مئیر قبل از این که سکته کند هم، پوسیده و زهوار دررفته و بی‌خاصیت بود؛ مانند مترسکی سر جالیز موساد. فکر کنم تنها کسی که به مئیر اهمیت می‌داد من بودم؛ مئیر بخاطر آشنایی با پدرم، برایم پارتی‌بازی می‌کرد و من هربار که یادش می‌رفت چطور با رایانه‌اش کار کند، به دادش می‌رسیدم. گاهی هم حواس‌پرتی‌اش برایم توفیق اجباری‌ای می‌شد که فرصت فهمیدن خیلی چیزها و کش رفتن بعضی داده‌ها را پیدا کنم. یک همزیستی مسالمت‌آمیز. وقتی مطمئن شدم هیچ دستگاه شنودی در اتاق کار نمی‌کند، تنه‌ام را جلو کشیدم و خودم را به مئیر نزدیک‌تر کردم. آرام گفتم: خیلی ناراحتم که نمی‌تونی بفهمی و بشنوی. واقعا ناعادلانه ست. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸