آثار و فواید انار
✨ اولین فایده انار این هست که در بدن به هر جا برسه اونجا رو خوب میکنه و هر جایی فاسد باشه رو درمان میکنه
در روایتی از امام صادق علیه السلام
دو چیز صالح هستند و نفع دارند ( شیئان صالحان )
🔻وارد درون انسان نشوند و آنجا فاسد باشد مگر آنکه آن را اصلاح می کند ( لم یدخلا جوفا قط فاسد الا اصلحاه)
فصالحان الرمان و الماء الفاتر ( آن رو چیز سالم یکی انار است و دیگری آب ولرم
#قرآن #احادیث #حدیث
اسـلام به مو میرسه؛ولی پاره نمیشه!
اسلام به من و شما هم بند نیسـت،
اگه میخواهید اینجا بمـونید،
خودتون رو به خـدا بند کنید..!
#شهید_مصطفی_کلهری
#جهاد_مقاومت_دیروز_امروز
@tashahadat313
@ostad_shojaeروانشناسی قلب 54.mp3
زمان:
حجم:
9.58M
#فایل_صوتی_روانشناسی_قلب 54
🎧آنچه خواهید شنید؛
❣️ يه قلب سالم و آروم؛
باآتیش های دیگران،نمی سوزه!
وراحت میتونه،از اشتباهات دیگران، نور جذب کنه.
🔻چجوری ميشه، اينقدر قوی شد؟
@tashahadat313
3.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵🔴 پیام متفاوت خانمی از لبنان به رهبر انقلاب: همه ما فدای گوشه عبایتان؛ ناراحتِ ما نباشید
🔺 در جریان سفر میثم مطیعی به لبنان، خانمی از اعضای خانوادههای شهدا در «روضة الحوراء زینب»، مزار شهدای حزبالله، از طریق او پیامی صوتی برای رهبر انقلاب ارسال کرد.
🔺 در این پیام خطاب به رهبر انقلاب میگوید: ناراحتِ ما نباشید؛ حالمان خوب است. همه ما فدای دو چشم شما و خودمان و عزیزانمان فدای گوشه عبای شما. میثم مطیعی نیز در پاسخ سلام رهبر انقلاب را به آنها ابلاغ کرد.
🔺 میثم مطیعی در جریان پویش #ایران_همدل به لبنان سفر کرده است و نهضت حمایت از مردم غزه و لبنان ادامه دارد...
@tashahadat313
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 183
چشمان مئیر باز بودند؛ ولی تکان نمیخوردند. عملاً فرقی با بنسایِ کنار تختش نداشت. تقریبا و با کمک دستگاههایی که اطرافش بودند، میتوانست چرخههای خواب و بیداری، درجه حرارت، تنفس، دفع، جریان خون و بلعاش را کنترل کند؛ ولی تواناییهای شناختی و کنترل رفتاریاش را از دست داده بود. نوعی کما بود این هم، ولی با چشمان باز و واکنشهای حرکتی ابتدایی و بیهدف؛ که باعث میشد در نگاه اول فکر کنی میفهمد و بیدار است.
-میدونید رئیس، واقعا ناراحتکننده ست که اینطوری ببینمتون. شما همیشه به من لطف داشتید. من رشد سریع سازمانیم رو یه جورایی مدیون شمام. کاش میتونستم جلوی به وجود اومدن این وضعیت رو بگیرم. کاش زودتر میرسوندمتون بیمارستان... هرچند... نمیدونم فایده داشت یا نه.
آه کشیدم.
-دکترا میگن آسیبی که به مغزتون رسیده دائمیه و نمیشه کاریش کرد. اونا میگن در بهترین حالت، شاید بتونید یه مدت توی همین وضعیت زنده بمونید...
و باز هم یک آه دیگر از اعماق دیافراگم، همراه با تلخند. انگشتان مئیر تکان میخوردند و زیر پلکش میپرید؛ ولی متاسفانه نمیتوانستم امیدوار باشم اینها واکنش به حرفهای من است. آب بینیام را طوری بالا کشیدم که به نظر برسد دارم گریه میکنم.
-زدن این حرفا چه فایدهای داره؟ اینطور که دکترا میگن شما حرفامو نمیشنوید...
تلفن همراهم را درآوردم و با نرمافزاری که خودم نوشته بودمش، میکروفون و دوربینی که توی اتاق گذاشته بودند را موقتا از کار انداختم. دوتا دوربین و یک میکروفون. نمیدانم گذاشته بودندشان برای چه؟ هیچ احمقی جز من پیدا نمیشد که بخواهد به مئیر سر بزند. مئیر قبل از این که سکته کند هم، پوسیده و زهوار دررفته و بیخاصیت بود؛ مانند مترسکی سر جالیز موساد.
فکر کنم تنها کسی که به مئیر اهمیت میداد من بودم؛ مئیر بخاطر آشنایی با پدرم، برایم پارتیبازی میکرد و من هربار که یادش میرفت چطور با رایانهاش کار کند، به دادش میرسیدم. گاهی هم حواسپرتیاش برایم توفیق اجباریای میشد که فرصت فهمیدن خیلی چیزها و کش رفتن بعضی دادهها را پیدا کنم. یک همزیستی مسالمتآمیز.
وقتی مطمئن شدم هیچ دستگاه شنودی در اتاق کار نمیکند، تنهام را جلو کشیدم و خودم را به مئیر نزدیکتر کردم. آرام گفتم: خیلی ناراحتم که نمیتونی بفهمی و بشنوی. واقعا ناعادلانه ست.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 184
نگاهی به دستگاه ونتیلاتور کردم که داشت برای نفس کشیدن کمکش میکرد. اینطور نبود که مئیر نتواند بدون آن نفس بکشد؛ میتوانست ولی به کمک نیاز داشت؛ همانطور که برای کار کردن با رایانهاش لازم بود کمکش کنم.
-میدونی چقدر فسفر سوزوندم بخاطر تو؟ کلی فکر کردم که چطور اون مغز پوسیدهت رو برای همیشه از کار بندازم.
مردمک چشمان مئیر بالا و پایین میشد، دستش را مشت میکرد و زور میزد تکان بخورد. دستم را بردم به سمت ونتیلاتور و روی مانیتورش دست کشیدم.
-امیدوارم این تکون خوردنت به این معنی باشه که میفهمی دارم چی میگم. چون خیلی زورم میاد درحالی بکشمت که هیچی نمیفهمی. همیشه آرزو داشتم وقتی دارم میکشمت کاملا هوشیار باشی و بفهمی این بلا واسه چی داره سرت میاد.
دست دیگرم را روی دست مئیر گذاشتم. مئیر سعی کرد با دستان بیجانش چیزی را در هوا چنگ بزند. پنجهاش را باز و بسته میکرد. دکتر میگفت واکنشهای مئیر هرچند معنادار به نظر میرسند، ولی درواقع غیرارادیاند و او درکی از پیرامونش ندارد.
-امیدوارم فقط همین یه بار دکترها اشتباه کرده باشن. مئیر، تو واقعا حق مُردن توی آرامش رو نداری. تو باید ذرهذره زجرکش بشی.
یک نفس عمیق کشیدم و چشم از ونتیلاتور برداشتم.
-داشتم میگفتم... خیلی برای پیدا کردن یه راه تمیز فسفر حروم کردم. به لطف تو، مجبور شدم کلی تحقیق کنم تا از نحوه کار این سر دربیارم.
آرام به صفحه مانیتور ونتیلاتور ضربه زدم.
-اوه... میدونی چقدر فهمیدنش سخت بود؟ باید از کلی چیز سردرمیآوردم... نرخ تنفس، حجم تنفس، نرخ جریان، ظرفیت دمی، حجم ذخیره بازدمی، ظرفیت حیاتی، قدرت انطباق ریه... اوف... من اگه میخواستم اینا رو یاد بگیرم میرفتم پزشکی میخوندم.
انگشتم را آرام زیر پنجه مئیر گذاشتم. مئیر مثل یک نوزاد انگشتم را گرفت؛ محکم. ادامه دادم: ولی خب الان یه چیزایی سرم میشه. مثلا فکر کنم این دستگاه تو، از مد NIPSV باشه... نه؟ سرعت و حجم و زمانش به دم و بازدم تو بستگی داره...
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 185
ادامه دادم: ولی خب الان یه چیزایی سرم میشه. مثلا فکر کنم این دستگاه تو، از مد NIPSV باشه... نه؟ سرعت و حجم و زمانش به دم و بازدم تو بستگی داره...
دستی روی صورتش کشیدم. ریش زبرش داشت بلند میشد.
-نظرت چیه یکم با آلارمهای دستگاه ور برم؟ اینطور که فهمیدم، اگه تنظیم آلارمها رو بهم بزنم، ممکنه فشار مجرای تنفسیت انقدر زیاد بشه که دچار چیز بشی... چی... ام...
یادم نیامد اسمش چه بود. به ذهنم فشار آوردم تا یادم بیاید نام آسیب ناشی از بالا رفتن فشار راه هوایی چیست؛ یادم نیامد. فشار انگشتان مئیر داشت روی دستم کم میشد. گفتم: مطمئنم توی اسمش یه تروما داشت، ولی یادم نیست چیچی تروما... ولش کن. مهم نیست. خلاصه اولش نقشهم این بود، ولی مشکل اینجاست که فهمیدم این چیچی تروما نمیتونه به طور قطعی بکشدت. درضمن بهم خوردن آلارمهای دستگاه ممکنه لو بره. متوجهی که؟
لب ورچیدم و با تاسفی ساختگی گفتم: هرچند بعید میدونم مردنت برای کسی مهم باشه، ولی خب. باید حواسم به آدمای فضول باشه. مخصوصا آدم دهنلقی مثل من که اگه گیر بیفتم سریع لو میدم اینا نقشه گالیا بوده.
مئیر دستم را رها کرد.
از جا بلند شدم و دور تختش قدم زدم. دستانم را به دو سمت بدنم کشیدم تا صدای ترق استخوانهایم را بشنوم.
-کلی فکر کردم تا یه راه مطمئن برای از کار انداختن مغزت پیدا کنم. باید یه چیزی میبود که توی کالبدشکافی مشخص نشه، محض احتیاط. یه چیزی که سریع اثر بذاره و درضمن گیر آوردنش راحت باشه و کسی رو مشکوک نکنه. و بعد میدونی چی شد؟
بیصدا خندیدم.
-یادم افتاد که راه حل همیشه بغل گوشم بوده؛ چیزی که توی کار کردن باهاش استادم و خیلی راحت میتونم تهیهش کنم...
خندهام شدیدتر شد. دستم را روی صورت گرفتم و از شدت خنده خم شدم. با دست دیگر، به حصار پایین تخت تکیه کردم که نیفتم.
-بابابزرگم دیابت داشت و بابامم داره. برای همین من با این که اطلاعات پزشکیم داغونه، خوب میدونم هیپوگلیسمی چیه. تزریق انسولینم هم حرف نداره.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@tashahadat313
♦️حزبالله پایگاه فنی حیفا را هدف قرار داد
🔹حزبالله اعلام کرد که برای اولین بار پایگاه فنی حیفا را بعد از ظهر امروز با موشکهای منحصر به فرد هدف قرار داده است.
🔹این پایگاه متعلق به نیروی هوایی رژیم اسرائیل بوده و دانشکده آموزشی و تربیت تکنسینهای نیروی هوایی اسرائیل در این پایگاه حضور دارند.
@tashahadat313
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۴ آبان ۱۴۰۳
میلادی: Monday - 04 November 2024
قمری: الإثنين، 2 جماد أول 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
🌺3 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️11 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️31 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️41 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🌺48 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
@tashahadat313