eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸مادر شهید: سال 91، برای خرید به بازار رفتم. وقتی می دیدم خیلی ها به راحتی در ملا عام روزه خواری می کنند، بسیار ناراحت و عصبانی شدم😔😠، تا جایی که حتی قدرت خرید نداشتم و دست خالی به خانه برگشتم... مصطفی وقتی مرا دید با تعجب گفت: «به این سرعت خرید کردید😳؟» گفتم: «اصلا دست و دلم به خرید کردن نرفت.» و جریان را برایش تعریف کردم. مصطفی سری تکان داد و گفت: «کسی که روزه خواری می کند در واقع دارد با خدا علنی می جنگد☝️، چون خداوند برای کسانی که روزه خواری در ملا عام میکند حد معین کرده است. حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امام زمان به درد می آید. قربون دل آقا بشم.» 😔💔💔 من آن روز ناراحتیم به خاطر نادیده گرفته شدن قانون بود و مصطفی دلش به خاطر رنجش امام زمان لرزیده بود💔. شهيد مصطفی صدرزاده شهید مدافع حرم 🍃🌸
💠کارگر ساده‌ای که شهید مدافع حرم شد آقا سید ۱۳ سالش بود که جهت جنگ با کفار بعثی عازم جبهه شد. پس از دفاع مقدس و ازدواج ، به همراه همسر خود بر روی زمین های کشاورزی مردم گلستان کارگری می کرد. با شروع حمله تکفیری ها احساس وظیفه کرد و با پیگیری های فراوان عازم سوریه شد تا در پیشگاه عمه سادات شرمنده نشود. تا اینکه در ۲۷ ماه مبارک رمضان سال گذشته پاداش زحمات خود را از سلام الله علیها دریافت کرد و آسمانی شد. 🌷
درخواست حاج اسماعیل از 🍃خانه ساده حاج اسماعیل دولابی در حوالی میدان خراسان سال‌ها محل آمد و رفت اهالی محل و طلبه‌ها بود، می‌آمدند و از کلام ساده اما پر مغز او درس اخلاق و عرفان می‌گرفتند. یکی از این افراد، شهید جاویدالاثر «ابراهیم هادی» بود. وی پهلوان کشتی ایران و از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب بود. امیر منجر همرزم شهید هادی در کتاب «سلام بر ابراهیم» خاطره دیدار وی با مرحوم حاج اسماعیل دولابی را چنین نقل کرده است: 📍سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود. از خیابانی رد شدیم. ابراهیم ناگهان زد به پشتم و گفت: امیر نگهدار. من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم: چی شده؟! گفت:اگر وقت داری برویم دیدن یک بنده خدا!‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم. با ابراهیم وارد یک خانه شدیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوان‌ها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره‌ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی؟ چه عجب از این طرف‌ها! ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی‌کنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت می‌کردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب می‌شناسد. حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما را یک کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید، خواهش می‌کنم اینطوری حرف نزنید! بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. ان‌شاء‌الله در جلسه هفتگی خدمت می‌رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و از اتاق بیرون رفتیم. بین راه گفتم: ابراهیم! این بنده خدا را کمی نصیحت می‌کردی. سرخ و زرد شدن نداشت! با عصبانیت پرید تو حرفم و گفت: چه می‌گویی، تو اصلا این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟ جواب داد: این آقا یکی از اولیاء خداست. اما خیلی‌ها نمی‌دانند. ایشان حاج میرزا اسماعیل دولابی بود. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای را شناختند. تازه با خواندن کتاب «طوبی محبت» فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده است.
در حالے ڪه جلوے آینہ مشغول بستن آخرین دڪمہ ے لباس یقہ دیپلماتم بودم صداے یڪ پیغام از تلفن همراهم توجهم را بہ خودش جلب ڪرد . طبق معمول احمد رفیقم بود ڪه تو بدترین موقع پیام داده بود . گوشے را برداشتم و پیامش رو باز ڪردم ؛ تصویر یہ پسر جوون بود ... خوشتیپ و خوش قیافہ ! شروع ڪردم بہ تایپ ڪردن : این دیگہ ڪیہ ؟؟؟ حتما باز یہ بازیگر نوظهور حاشیہ ساز ؛ اینا چیہ میفرستے برا اینو اون ، الڪے گندشون میڪنید ?! پیغام را ارسال ڪردم و باز مشغول مرتب ڪردن لباسم شدم ، هنوز چند ثانیہ نگذشتہ بود ڪه دوباره صدای گوشیم دراومد ! احمد بود . نہ عزیز ... نہ بازیگر نہ مدلِ فراری نہ سلبریتے نہ ضد دین و انقلاب . شهید بابڪ نوریِ ... چند روز پیش تو ابوڪمال سوریہ شهید شده ... و بلافاصلہ پشت بندش چندتا عڪس دیگہ فرستاد . باورش برام خیلے سخت بود ڪه این تصویر یه شهید باشہ ...! حال و هوام بہ طور عجیبـے عوض شد ؛ حساب و ڪتابام بہ هم ریختہ بود . احساس ڪردم هوا یہ ڪم گرم شده ، یقہ ے بالاے لباسم رو باز ڪردم . همونطورے ڪه مات تصویر خودم توی آینہ شده بودم مصرعے از خیام ذهنمو پر ڪرد : 🔻... آیا تو چنان ڪه مےنمایـے هستے ؟؟ #شهید_بابک_نوری_هریس #شهید_مدافع_حرم
🔷🔹🔹 از شهـــــ🌷ـــــدا آموختیم ⇩⇩⇩ ▪️از ▫️شجاعت را ▪️از ▫️ایستادگی را ▪️از ▫️تواضع را ▪️از ▫️مجاهدت را ▪️از ▫️فرماندهی‌ را ▪️از ▫️خود گذشتگی را ▪️از ▫️انقلابی بودن را ▪️از ▫️پهلوانی را ▪️از ▫️اخلاص را ▪️از ▫️جوانمردی را ▪️از ▫️رشادت را ▪️از ▫️همت و پشتکار را ▪️از ▫️خلوص نیت را ▪️از ▫️گمنامی را ▪️از ▫️امر به معروف را ▪️از ▫️فداکاری را ▪️از ▫️توسل را ▪️از ▫️سادگی را ▪️از ▫️خوشرویی را ▪️از ▫️ایمان را ▪️از ▫️دوری از گناه را ▪️از ▫️نماز اول وقت را ▪️از ▫️صبر را 🔴 با این همه نمی‌دانیم چرا، موقع عمل که می‌رسد، وامانده‌ایم!
کاش تو تقدیرمون امشب هی بنویسن کربلا... روضه‌... هیئت... حسین!❤️
🌹 ❣ 💠«زینبـ» یتیـم گشتہ و حالا تمـام شهر 💠آرام،بے «علے» بہ نماز ایستاده استـ
🌸 دعای روز بیست و دوم 🌷بسم الله الرّحمن الرّحیم  اَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ اَبْوابَ فَضْلِکَ وَاَنْزِلْ عَلَى فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفِّقْنى فیهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِکَ وَاَسْکِنّى فیهِ بُحْبُوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ  خداوندا در این روز در‌های فضل وکرمت را به روی من بگشا و برمن برکاتت را نازل فرما وبر موجبات رضا وخشنودیت موفقم بدار ودر وسط بهشتهایت مرا مسکن ده،‌ای پذیرنده دعالی پریشانان.
عشـــ💖ــق را، شب زنده‌دارےها خوش است رنـــــــــــــج را، امـیـــــــدوارےها خوش است 💖خوب‌رویـان را نگـــاه ِ دل‌نواز عاشــــــقان را بـی‌قــرارےهـا خوش است ... ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌹
🌸🔸🕊 #مــعــرفــــےشـھیــــــد👇 ♦️نــام ⇦میثم‌مدواری ♢نـام پـدر ⇦ریحــــان ♦️تـاریخ تـولـد ⇦۱۳۶۳/۲/۲۳ ♢مـحل تـولـد ⇦تهران ♦️سـن ⇦ ۳۱ سـال ♢تـاریخ شـهادت⇦ ۱۳۹۴/۸/۱۶ ♦️مـحل شـهادت⇦سوریه‌_حلب ‌‌♢نحــوهٔ ⇦توسط تروریست های تکفیری ♦️مـزار ⇦بهشت زهرا(س)
🔸شرمندگی از شهدا دگر بس است ! گر مرد رهی بسم الله میدان عمل باز است از شرمندگی بدرا شهدا فقط شرمنده نمی خواهند ! رهرو می خواهند . #شهید_نوید_صفری 🇮🇷شهدا🇮🇷
🌸سال نومبارڪ🌸 سال نو؟؟!! اره رفیق تقدیر های یکسالت نوشته شد.... شروع شد.... کیا اربعین ڪربلاتونو گرفتید؟؟ کیا مشهدالرضاتونو گرفتید؟ کیا توبه شون قبول شد؟ کیا خودشونو تودل امام زمان جا دادن؟ تموم شد.... شب قدر امسالم تموم شد امام زمان رو که فراموش نکردید! یعنی میشه امسال تو تقدیرامون نوشته باشن امسال سال ظهور مهدی فاطمه میباشد.... دعای همه دوستان مورد قبول حق❤️
🔺~🔺 ⇩⇩ ♡‌‌《 سلام الله علیها بنت حیدرالکرار اسم شما شفا است اسم شما راه گشا است اسم شما بانوی ایثار و اقتدار که می آید چهار ستون بدن من حقیر می لرزد که من سگ رو سیاه که باشم که بخواهم جان نا قابل خود را در راه حرم امن شما تقدیم کنم.》 🔻 بی بی جان من حقیر رو سیاه و آلوده دستانم خالی است و چیزی ندارم(عملی ندارم که راه گشا در روز قیامت باشد ) که در طبق اخلاص قرار دهم و تقدیمشان کنم جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر شما قبول فرمائید رو سفید خواهم شد و اگر نه که من رو سیاه و خسران زده هستم. 🔻 《فقط ترا به خدا بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام شوم (غیرت الله ) مدافع حرم شما بودن افتخار ماست و مدال افتخار است زیرا راه شما و راه آل الله راه نجات است( ) در این راه و امتحان سخت الهی صمیمانه و عاجزانه به دعای خیر تمام کسانی که ذره ای و کمتر از ذره ای به گردن من روسیاه حق دارند احتیاج مبرم دارم، ان شاءالله که بتوانم سرباز خوبی برای ولایت فقیه حضرت (حفظ ) باشم...》♡ ▓مــــدافــــع‌حــــرمـ↯↯
💖مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا ... سکه را ڪه بعد از ازدواج بخشیدم ، اما آن یک جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خرید و در صفحه اولش اینطور نوشت : 💖امید به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر ، که همه چیز فنا پذیر است جز این کتاب ... 💖و حالا هر چند وقت یکبار وقتی خستگی بر من غلبه میکند ، این نوشته ها را می‌خوانم و آرام میگیرم ... 🌷همسر شهیدمحمدجهان آرا🌷
🔆﷽🔆 چونکه صبح آمد و چشمم باز شد قلب من با چشم شما همـــراز شد غرق رحمــــت می‌شود آن روز که صبحــش با یـــاد شمـــــا آغاز شد نوشتنـــد زائـــــران کربـــــلا و چه زود به مقصد رسیدند ... 🌼
دعای روز بیست وچهارم ماه رمضان
🍁جمعه همه با هم میاییم به عشق تمام ... و به نیابت از شهدای که پای ثابت « » بودند
قدم اول را برداشتند🕊 انصاف نیست ڪه پشتیبانے نڪنیم از همین جا _ همین خیابان _ همین ڪوچہ👇 وعده ما امروز ، هم صدا با هم بہ نیابت از شهداے دفاع مقدس🌹🍃 شهدای مدافع حرم 🌹🍃 شهدای مدافع حریم 🌹🍃 شهدای جبهہ مقاومت 🌹🍃 و به یاد تمام شهداے وطنم🌹🍃 لبیڪ یا زینب (س)✊ اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید ✌️ فَانَّ حِزبُ الله هُمُ الغالِبوُن👌 📸 تصویر 🌷 ✡ ✊👊
شهیـد ڪه شوے یڪبار شهیـد میشوے.. مـادر شهیـد ڪه باشے صد بار💔 و مـادر شهیـد ڪه باشے هرثانیـہ💔
▪️ دو روز گذشت... از زمان شهادتت بابا، خیلی تنها شده ایم... یادمان نمی رود، یادمان نمی رود، گفتی: حقم را پایمال کردند. گفتند: برو حقت را بگیر... گفتی: چگونه؟ یاری ندارم...😔 ▫️ عجب حکایتی شده است این دردِ بی یاری! امروز و فردا ندارد. ظهور هم شده در گرو یارانی که تمام زندگی شان مولایشان باشد. ▪️ همه شرایط برای ظهور مهیا شده، فقط ما ماندیم! مشکل ماییم که باید یاریِ واقعی حضرت را، در کنار دعا برای ظهور او بخواهیم.🙏 ▫️ یار تعویضی نباشیم... در ، دعا برای یاری و ظهور او را تعویض نکنیم با دعا برای گره هایی از زندگی که باز شدن آنها هم به ظهور او وابسته است...
.... 🍀《بابت مداحی هیچ صله‌ای دریافت نمی‌کرد و می‌گفت: صله من رو باید آقا بدهد...》 ●روز شهادت حضرت زهرا(س) ترکش به پهلو و بازوش خورد و شهید شد، اینها هم صله آقاحجت بود چه معامله پر سودی کرد... ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ ░طلبه بسیجی و ذاکر اهل بیت░ 🌹
🔷🔹🔹 🍃خدایا! در روزگارِ بی شهادتی دلم شهـــ🕊ــادت می‌خواهد... مُردن را همه بلدند...!
این جمعه نیا وزیرمان می آید ✨آن جمعه نیا سفیرمان می آید داریم حساب می کنیم آقاجان⏳ 🍃با آمدنت چه گیرمان می آید هم چاه سر راه تو ماها بکنيم ✨هم از غم هجران تو هی دم بزنیم این نامه چندم است شما می خوانید💌 🍃داریم رکورد کوفه را میشکنیم نه شرم و حیا نه عار داریم از تو ✨اما گله بی شمار داریم از تو ما منتظر تو نیستیم آقاجان 🍃تنها همه انتظار داریم از تو😞 از شنبه درون خود تلنبار شدیم ✨تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم خیر سرمان منتظر دیداریم 🍃جمعه شده ظهر جمعه بیدار شدیم😔 هر چند که بیمار تو هستیم همه ✨دیوانه و شیدای تو هستیم همه بین خودمان بماند آقا عمریست 🍃انگار طلبکار تو هستیم همه😕 چندیست دلم به کوچه عقل زده است ✨دیوانه چه داند که چه خوب و چه بد است عشق تو به غیر درد سر نیست ولی 🍃قربان سری که درد کردن بلد است❤️ تعجیل در فرجش 🙏
کی با حسین کار داشت؟
🌹«شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید»🌹 #معرفی_شهید 🌷تاریخ شهادت: 9 خردادماه ماه سال 89 🌷محل شهادت: ارتفاعات مرزی شهرستان پیرانشهر در استان آذربایجان غربی 🌷نحوه شهادت: انفجار تله انفجاری گروهک پژاک در حین خنثی سازی توسط شهید فرمانده هنگ مرزی پیرانشهر #شهید_فرامرز_حسین_زاده #سالروز_شهادت
#دلتنگـــی_خواهران_شهـــدا برادر که داشته باشی برایت مهم نیست که #دیگران کنارت هستند یا نه #تو کسی را داری که جایِ خالیِ #تمامِ_آدمهایِ_دنیا را برایت پر می کند، کسی که مانندِ کوهی محکم و استوار، پشتِ بی پناهی ات می ایستد و به #جایِ_تو با نگرانی و ترس هایِ تو می جنگد در نا امیدی ات #امید می شود و با تمامِ عشـــق و توانش در هر شرایطی دنبالِ شادی و #لبخندِ_تو می گردد . برادر که داشته باشی یکی را داری که به سمتِ پیروزی و #موفقیت روانه ات کند و موفق که شدی؛ بِایستد وبا کمالِ #افتخار، تشویقت کند. کسی که برایِ #خوشبختیِ_تو زمین و زمانه را به هم بدوزد و تحتِ هر شرایطی هم که باشد پایِ تمامِ حرف و #قرارهایش بایستد✔️ برادر که داشته باشی ↫هم رفیق داری ↫هم عشــــق ↫هم امید و ↫هم #تکیه_گاه #برادر_را_باید_داشت که اگر #نباشد جایِ خالی اش با تمامِ #آدمهایِ خوبِ جهان هم پر نخواهد شد جایت خیلی خالیست #برادر_شهــیدم #شــهیـدمـحـمدغـفـاری ❤️ #یادش_باذکرصلواتــ 🌺
آدم اگر در راه خدا کار کند،در رختخواب هم که بمیرد شهید است...
آدم اگر در راه خدا کار کند،در رختخواب هم که بمیرد شهید است...
🌹شھادت همین است دیگر در شب قدر به ناگه دری به سوی بهشت باز میشود... ♥️شهیدحجت الاسلام ♥️محمدخرسند ♥️#شهیدشب_قدر ✅این شعر #حافظ مناسب حال این شهید روحانی عزیز و بزرگوار هست دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی آن شب قدر که آن تازه براتم دادند 🌹خوشا به سعادتش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعری زیبا از محمدحسین ملکیان در شرح حال لحظه اسارت شهید #محسن_حججی هزاران بار دیدم عکس آخر را نفهمیدم چه باعث می‌شود یک مرد تا این حد متین باشد گمانم چشم محسن رو‌ به قاب تازه‌ای وا شد گمانم حق در آن تصویر با روح‌الامین باشد #شبتون_شهدایی🌙✨🌙