eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
💎شهید محمود رضا عندالله تولد: 23 خرداد 1344 در نظام آباد میدان تسلیحات تهران. شهادت :1/11/66 عملیات بیت المقدس دو، منطقه ماووت. گردان عمار از لشگر 27 محمد رسول الله(ص)، مسئول تبلیغات گردان.مسئول پایگاه های تابستانی مسجد جامع فاطمیه.مسئول انجمن فرهنگی مسجد جامع فاطمیه.مربی پرورشی مقاطع ابتدایی و راهنمایی.کارمند اداره گزینش وزارت دفاع. به جرات می توان گفت تاثیر گذارترین فرد فرهنگی در منطقه نظام آباد تا به امروز او بوده است. تعداد زیادی از شاگردانش به شهادت رسیدند و آنها که ماندند اکثرا افرادی هستند که در مشاغل فرهنگی و مهم در حال خدمتند. محمود در کوچه و خیابان‌های نظام آباد می چرخید و بچه ها رو دعوت می‌کرد تا در کلاس‌های تابستانی مسجد شرکت کنند. هیچ بودجه دولتی در اختیار نداشت و با کمک دوستانش و با هزینه شخصی برنامه‌های تابستانی را برگزار می‌کرد. طی سال های 62 تا قبل از شهادت، بنیانگذار انقلاب فرهنگی در منطقه نظام آباد بود و تا به همین امروز نظیرش پیدا نشده. همه جا با نام «آقا عندالله» صحبتش بود. در آن دوره و با کمترین امکانات سر شار از خلاقیت و نو آوری بود. در حوزه‌های هنرهای تجسمی، موسیقی و نمایش کارهای بی نظیری کرد. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 🌷@tashadat
خاطرات مادر شهید عندالله: 1- «این پسر که اصلاً در خانه بند نمی‌شد! دائماً یا مسجد بود یا مدرسه. بچه‌های محله نظام آباد را از تیله‌بازی درکوچه‌ها جمع‌می‌کرد و به مسجد می‌بُرد. به آن‌ها سرود و قرآن یاد می‌داد. پی در پی به جبهه می‌رفت. می‌گفتم: مادر! انقدر به جبهه می‌روی، خدای نکرده کشته می‌شوی. تو نباشی من هم می‌میرم. جواب می‌داد: مادر! رزمنده‌های دیگر هم مادر دارند. من هم مثل آن‌ها. فکر کن مرا نداری. 26 سال از شهادت محمودرضا گذشته، اما هنوز اگر جایی روضه حضرت علی‌اکبر(ع) بخوانند، دلم طاقت نمی‌آورد. نمی‌توانم روی پا بند شوم.» 2- «شب عروسی برادرش؛ حمید شهید شد. همه بچه‌هایم جبهه بودند اما تلاش کردم، سرشان را با عروسی و گرفتن تالار گرم کنم که همه‌شان،‌شب عروسی حمید تهران باشند و به جبهه نروند. ولی محمودرضا می‌گفت: مرخصی‌ام تمام شده. می‌روم و برمی‌گردم. باختران هستم. بای بای کنی می‌آیم! برایش کت‌وشلوار آماده کردم تا از راه آمد، بپوشد و به تالار عروسی بیاید. آخر شب که کت‌وشلوار دست‌نخورده‌اش را دیدم، دلم لرزید. همان شب شهید شد.» ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @tashadat
📜وصیت نامه شهید والا مقام محمودرضا عندالله با اهدای سلام بر حضرت ولی‌عصر و نایب برحقش امام خمینی و درود بی کران به روان پرفتوح شهدای گرانقدر که با اهدای خون خود شجره اسلام و خط ولایت رهبری را آبیاری و تقویت می‌کنند و آخرین سلام بر شما امت حزب الله. لازم دانستم مطالبی را چند به عنوان وصایا و آخرین صحبت ها حضورتان عرض بنمایم. مطالبی که شاید هشدار و زنگ خطری است که آینده انقلاب را شاید تهدید کند، خدایا شروع صحبت هایم را با آیه شریفه:«رب اشرح لی صدری و سیرلی امری واحلل عقده من لسانی یفهقوا قولی» خدایا گواه باش بر من که در این دقایق آخر سخنی جز رضای تو بازگو نکنم:عزیزان حزب الله! می خواستم بگویم که قدر انقلاب و امام را بدانید و با حضور خود در صحنه جنگ و اجتماع و جامعه اسلامی انقلاب را تداوم برسانید و در این راه مطالب و مشکلات زیاد گریبان گیرتان می شود. چون به قول معروف انقلاب کردن راحت است ولی انقلابی ماندن مشکل. در این راه باید زجر بکشید، مشقت بکشید مگر از فاطمه زهرا (س) بالاتر هستیم برای تعالی اسلام سیلی می خورد و خون دل می خورد، راستی صحبتی از خون دل شد که دامنه صحبت وسیع هست من در یکسال اخیر عمرم بر صحبت گران مایه شهید مظلوم بهشتی رسیدم که می گفت خون دل خوردن از خون دادن مشکل تر است. باور کنید چقدر در این یک سال اخیر بعد از شهادت دوستانم زخم زبان از مدعیان حافظ انقلاب خوردیم و برای بقای انقلاب و حفظ وحدت تحمل کردیم. حال از عمق جان فریاد می زنم حزب الله چشم و گوش خود را باز کنید گرگ های در لباس میش را زیرکانه از یکدیگر جدا کنیدحواستان را جمع کنید بزرگترین ضربه رادر صدراسلام ادامه..
📜ادامه.. منافقین زده اند و افراد دو چهره بودند و موقعیت فعلی انقلاب از زمان سال 65 و 59 گذشته است. الان حزب الله را ترور نمی کنند، الان ترور فکری و شخصیت می کنند الان نیروهای انقلاب را افرادی پیدا می شوند خراب کننداین مسئولین قدر نیروهای خدمتگزار را بدانید مگر یک سری (مثل بچه های مظلوم مسجد فاطمیه) فقط ساخته می شوند که بروند شهید شوند تا بعضی ها سنوات و گذشته حزب الله را خدشه دار کنند.مولا شاهد باش من عاشق امام هستم من هیچ نهادی را به اندازه بسیج دوست ندارم. بسیج معبد عاشقان الله است. بسیج میدان وصل و جهاد و مبارزه در راه رسیدن به معشوق است. بسیج قلب امام است من قلب امام را می بوسم. همه باید در همه جهت بسیج را تقویت کنند. انقلاب مرهون بسیجی هاست. بسیجی ها انقلاب را بیمه کردند. همه بسیجی ها را دعا کنیم که ما مدیون بسیجی ها هستیم بسیجی مردم عمل است، لکن از اخلاص آنها باید به نحو احسن استفاد کرد.الان ساعت 4 بعد از ظهر جمعه است و از خدا می خواهم آخرین کلماتم باشد که بر روی ورق میاورم بار خدایا خود توفیق ده که لحظات بعد پایم نلغزد و از این دنیای فانی هجرت کنم. در خاتمه می خواهم تمامی برادرها در جهت تقویت بسیج که ارگان انقلاب اسلامی می باشد گام بردارید. توجه داشته باشید تنها راه تداوم انقلاب در حفظ خط ولایت حضرت امام، تحت سایه وحدت می باشد. دیگر سرتان را درد نمی‌اورم. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
برای شادی روح شهید بزرگوار محمود رضا عندالله صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرهنگ پاسدار حاج مراد رحمانیان🌹 جانباز جنگ تحمیلی جانباز مدافع حرم راوی راهیان نور،یادمان علقمه طی سانحه ای به یاران شهیدش پیوست😔
⭕️ساعت حوالی ده و نیم صبح ۱۷ خرداد بود؛ ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ خبر حمله داعش به مجلس به سرعت در حال انتشار بود. با اینکه حمله فقط به مجلس و حرم امام صورت گرفته بود، مردم برای حفظ جونشون از خونه بیرون نمیومدن... 🔻شاید اون روز همه مردم و حتی مخالفین حضور در سوریه فهمیدن اگه جلوی داعش رو خارج از مرزها نگیریم، چه فاجعه‌ای اتفاق میفته. اون روز پاسدار جلوی درب مجلس هم شهید شد تا داعشی‌ها نتونن وارد صحن مجلس بشن؛ اما همون مجلس با تصویب FATF می‌خواست سپاه رو در لیست تروریستی قرار بده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══🍃🌷🍃══════ 🔹: استوکیومتری حسبنا الله ... نعم الوکیل ... نعم المولی و نعم النصیر ... و لا حول و لا قوه الی بالله العلی العظیم ... نیم ساعت به زمان همیشگی ... بین خواب و بیداری ... این جملات توی گوشم پیچید ... بلند شدم و نشستم ... قلبم آرام بود ... و این ... آغاز نبرد ما بود ... با اینکه شاگرد اول بودم ... اما با همه قوا روی شیمی تمرکز کردم ... تمام وقتی رو که از مدرسه برمی گشتم ... حتی توی راه رفت و آمد ... کتاب رو جلوتر می خوندم ... با مقوای نازک ... کارت های کوچیک درست کردم ... و توی رفت و آمد، اونها رو می خوندم ... هر مبحثی رو که می دیدم ... توی کتاب های دیگه هم در موردش مطالعه می کردم ... تا حدی که اطلاعاتم در مورد شیمی فراتر از حد کتاب درسی بود ... کل جدول مندلیف رو هم با تمام عناصرش ... ردیف و گروهش ... عدد اتمی و جرمی و ... حفظ کردم ... توی خواب هم اگه ازم می پرسیدی عنصر * ... می تونستم توی 30 ثانیه کل اطلاعاتش رو تکرار کنم ... هر سوالی که می داد ... در کمترین زمان ممکن اولین دستی که در حلش بلند می شد ... مال من بود ... علی الخصوص استوکیومتری های چند خطیش رو ... من مخ ریاضی بودم ... به حدی که همه می گفتن تجربی رفتنم اشتباه بود ... ذهنی ... تمام اون اعداد اعشاری رو در هم ضرب و تقسیم می کردم ... بعد از نوشتن سوال ... هنوز گچ رو زمین نگذاشته بود ... من، جواب آخرش رو می گفتم... و صدای تشویق بچه ها بلند می شد ... کم کم داشت عصبی می شد ... رسما بچه ها برای درس شیمی دور من جمع می شدند ... هر چی اون بیشتر سخت می گرفت تا من رو بشکنه ... من به خودم بیشتر سخت می گرفتم ... و گرایش بچه ها هم بیشتر می شد... بارها از در کلاس که وارد می شد ... من پای تخته ایستاده بودم ... و داشتم برای بچه ها ... درس جلسات قبل رو تکرار می کردم ... تمرین حل می کردم و جواب سوال ها رو می دادم ... توی اتاق پرورشی بودم ... که فرامرز با مغز اومد توی در ... - مهران یه چیزی بگم باورت نمیشه ... همین الان سه نفر به نمایندگی از بچه های پایه دوم، دفتر بودن ... خواستن کلاس فوق برنامه و رفع اشکال شون با تو باشه ... گفتن وقتی فضلی درس میده ما بهتر یاد می گیریم ... تازه اونم جلوی چشم خود دبیر شیمی ... قیافه اش دیدنی بود ... داشت چشم هاش از حدقه در می اومد ... خبر به بچه های پایه اول که رسید ... صدای درخواست اونها هم بلند شد ... نویسنده: سید طاها ایمانی📝 🌷 @taShadat 🌷
══🍃🌷🍃══════ 🔹 عناصر آزاد درگیریش با من علنی شده بود ... فقط بچه ها فکر می کردن رقابت شیمیه ... بعضی ها هم می گفتن ... - تدریس تو بهتره ... داره از حسادت بهت می ترکه ... کار به آوردن سوال های المپیاد کشیده بود ... سوال ها رو که می نوشت ... اکثرا همون اول ... قلم ها رو می گذاشتن زمین ... اما اون روز ... با همه روزها فرق داشت ... ـ این سوال سال * المپیاد کشور * ... با پوزخند خاصی بهم نگاه کرد ... - جزء سخت ترین سوال ها بوده ... میگن عده کمی تونستن حلش کنن ... نگاه های بچه ها چرخید سمت من ... و نگاه من، بدون اینکه پلک بزنم ... به تخته گره خورده بود ... - خدایا ... این یکی دیگه خیلی سخته ... به دادم برس ... ـ آقا چرا یه سوالی رو میارید که خودتون هم نمی تونید حل کنید؟ ... گند می زنید به روحیه ما ... و بچه ها باهاش هم صدا شدن ... هر کدوم در تایید حرف قبلی یه چیزی می گفت ... و من همچنان به تخته زل زده بودم ... فرامرز از پشت زد روی شونه ام و صداش رو بلند کرد... - بیخیال شو مهران ... عمرا اگه این سوالش مال سن ما باشه ... المپیاد دانشجوها یا بالاتر بوده ... بین سر و صدای بچه ها ... یهو یه نکته توی سرم جرقه زد... - آقا اصلا غیر از اورانیوم ... عناصر پرتوزا در طبیعت به طور آزاد یافت نمیشن ... عناصر این گروه اصلا وجود خارجی ندارن و فقط به صورت آزمایشگاهی تولید میشن ... مطمئنید عنصرهایی که توی گزینه هاست درسته؟ ... ـ میگم احتمالا طراح سوال ... موقع طرح این ... مست بوده عقلش رفته بوده تعطیلات ... آقا یه زبون به برگه اش می زدید ... می دید مزه شراب میده یا نه؟ ... جملاتی که با حرف اشکان ... شرترین بچه کلاس کامل شد ... - شایدم اونی که پای تخته نوشته ... دیشب زیادی خورده بوده ... و همه زدن زیر خنده ... برای اولین بار ... سر کلاس ... با حرف هایی که خودش می زد ... و جملاتی که دیگران رو مسخره می کرد ... مسخره اش کردن ... جذبه و هیبتش شکست ... کسی که بچه ها حتی در نبودش بهش احترام می گذاشتن ... از اینکه خلق و خوی مسخره کردن بین بچه ها شایع شده بود ... و قبح شراب خوردن ریخته بود ... ناراحت بودم ... اما این اولین قدم در شکست اون بود ... نویسنده: سید طاها ایمانی📝 🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷 به مناسب سالروز میلاد شهید مدافع حرم قدرت‌الله عبودی 💚🌺 ╔═🦋🌿════╗      @tashadat ╚════🌿🦋═╝
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
⚘﷽⚘ ۸_به_وقت_امام_هشتم🕗 تاخراسان راهی نیست...✋ دست بر سینه و عرض ادب 🌷بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌‌‌🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک... تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام... به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام... خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری.... 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا 🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با آنکه معاون جهادی حزب الله محسوب میشد اما اصلا علاقه‌ای به کسب مدارج سیاسی در حزب الله نداشت☝️وعضو شورای رهبری هم نبود. بعداز سالها واصرارهای مکرر سیدحسن به وی مبنی برشرکت در انتخابات شورای رهبری پذیرفت که نامزد شود. اما دردل راضی نبود و هیچ تلاشی برای کسب آرا نکرد رای‌گیری که انجام شد، بالا‌ترین رای راآورد پس از نصرالله.❗️ 🔹همه جا بود و هیچ‌جا نبود. مثل ماهی‌ای بود که دردست نمی‌آید. هرجا که میخواست حضور پیدا می‌کرد بدون آن‌که کسی پی به حضورش ببرد یا اورا بشناسد. زبان انگلیسی،فرانسه وفارسی را به خوبی عربی بلد بود و صحبت میکرد👌 گاهی دربرخی جلسات مترجم بودن را بهانه ای برای حضورش و مطلع شدن ازنظرات طرفین قرار می‌داد و آنقدرخوب ازعهده اینکار برمی‌آمد که هیچ‌کس شک نمی‌کرد که‌او مترجم نیست وعمادمغنیه مغزمتفکرحزب‌الله لبنان است👌حتی گاهی نظرات طرف خودی راکه فکر میکرد نیازبه اصلاح دارد درقالب ترجمه اصلاح کرده ونظرخودش رااعمال میکرد ازاین طریق همیشه درجریان اطلاعات دست‌اول بود🌹 در هرموضوعی نظرات بسیار خوب و قوی ارائه می‌داد، حتی در فیلم‌سازی و کارهای رسانه‌ای شبکه المنار. ایران که می‌آمد سعی می‌کرد حتماُ به زیارت امام رضا‌(ع) مشرف شود و اغلب فرصت زیارت حضرت معصومه(س) را هم از دست نمی‌داد🌸 علاقه زیادی به اهل بیت‌(ع) داشت و در همه کارهایش به ایشان توسل می‌جست و همین باعث شده بود ثبات روحانی،معنوی و عرفانی زیادی پیدا کند✨ که در اوج دشوارترین عملیات‌ها هم طمأنینه و آرامش خاصی داشته باشد. شهید حزب الله لبنان حاج عماد مغنیه🌹 🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ میلادی: Monday - 08 Juneه 2020 قمری: الإثنين، 16 شوال 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹جنگ حمراء الأسد، 3ه-ق 📆 روزشمار: ▪️9 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️25 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️43 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️50 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام 🌷 @taShadat 🌷
﷽  ══🍃🌷🍃════ 💠وَ قَالَ [علیه السلام] إِذَا حُیِّیتَ بِتَحِیَّهٍ فَحَیِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا وَ إِذَا أُسْدِیَتْ إِلَیْکَ یَدٌ فَکَافِئْهَا بِمَا یُرْبِى عَلَیْهَا وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِکَ لِلْبَادِئِ . 🔷و درود خدا بر او ، فرمود : چون تو را ستودند ، بهتر از آنان ستایش کن ، و چون به تو احسان کردند ، بیشتر از آن ببخش ، به هر حال پاداشِ بیشتر از آنِ آغاز کننده است . 🌷 @taShadat 🌷
⚡️حاج قاسم سليمانی⚡️ 🔸شرط شهیدشدن شهید بودن است. اگرامروز کسی رادیدید، که بوی شهید از کلام رفتار واخلاق اواستشمام شد،بدانید او شهید خواهدشد؛ وتمام شهدا این مشخصه راداشتند. ✋🏻 💐 😇🌷 🌷 @taShadat 🌷
🥀🕊شهیدے که پودر شد و بازنگشت🥀🕊️ رضا(علی) بیات🌹 ▪️تاریخ تولد: ۷ / ۱۱ / ۱۳۶۵ ▪️تاریخ شهادت: ۲۴ / ۱ / ۱۳۹۵ ▪️محل تولد: فلاح/ تهران ▪️محل شهادت: سوریه ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــ
ٺـٰاشھـادت!'
🥀🕊شهیدے که پودر شد و بازنگشت🥀🕊️ #شهید_محمد_ رضا(علی) بیات🌹 ▪️تاریخ تولد: ۷ / ۱۱ / ۱۳۶۵ ▪️تاریخ شهاد
شهیدے که پودر شد و بازنگشت 🌹روایت از همرزم شهید← «چند روز قبل از شهادت از یک‌دیگر خواستیم که در حق هم‌دیگر دعا کنیم و سپس از آرزو‌های خود بگوییم⭐ نوبت به محمدرضا که شد، گفت *دعا کنید خدا من را پودر کند🥀 روایت از پدربزرگوار شهید← عروسی یکی از خواهرزاده هایم بود🎈در مراسم بودیم که حس کردم یک لحظه جو مراسم بهم خورد و همه باهم در حال صحبت شدند. از برادرم پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ گفت خبر داده‌اند محمد رضا به شهادت رسیده است🕊️همرزمهایش تعریف کردند که محمد رضا و دوستانش به کمین می‌خورند🥀با تعداد کمی از دوستانش، تعداد بسیاری از تکفیری‌ها را نابود میکنند💥 اما به دلیل اتمام مهمات، به رگبار گلوله بسته می‌شوندو پیکر مطهرشان سه روز زیر آفتاب میماند☀️ در نهایت نیز آن منطقه در دست تکفیری‌ها باقی مانده و آن را بمباران میکنند محمد رضا همانطور که خواست پودر شد و من(پدرش) روضه علی اکبر را لمس کردم پیکرش برای همیشه در آن‌جا به یادگار ماند و به آرزوی خود که گمنامی همچون مادرمان حضرت زهرا (س)🌷بود رسید🕊️ 🕊🌹 🌷 @taShadat 🌷