📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۵ مرداد ۱۳۹۹
میلادی: Wednesday - 05 August 2020
قمری: الأربعاء، 15 ذو الحجة 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ولادت امام هادی علیه السلام، 212یا214ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم
▪️15 روز تا آغاز ماه محرم الحرام
▪️24 روز تا عاشورای حسینی
▪️39 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️49 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#نهج_البلاغه
#حکمت110
══🍃🌹.
🔅قِيمَةُ كُلِّ امْرِئ مَا يُحْسِنُهُ
💠 ارزش هر کس به مقدار دانایی و تخصص اوست.
🌷 @taShadat 🌷
روز اربعین وقتے بہ هیئت رفتم
در خودم تاریکے مےدیدم
مشاهده کردم قفسے در اطراف ـمَن
ایجادد شده و زندانے شده ام!🖇
اما وقتے سینہ زنے و عزادارے آغاز شد
مشاهده کردم کہ قفس از بینـ رفت
این هم از ڪراماتِ💔
مجلس سیدالشـهداء{؏} است..
شَہـید
#احمدعلےنیرے🕊
کپی #فقط_به_عشق_علی
#سلام ✋🏻
#صبحتون 💐
#شهدایی 🌷😇
🌷 @taShadat 🌷
*أحفاد الزهراء*🌍❤️
#ماســکزدن تو این شــــرایط برای مذهـــبیها بـاید مثل پیــــراهن مشــکی پوشیدن تو #محـــــــرم باشه...!
#من_ماسك_میزنم 😷
@taShadat
کار برای خدا ...
💠 شهید حاج حسین خرازی :
اگر کار برای خداست، پس گفتن برای چه ؟
🌷 @tashadat 🌷
💔خیلِ کثیری از مومنین نگران محرماند !
از فردی پرسیدم :
برای اربعین و محرممان چه کنیم ؟
گفت :
به غدیرمان وابسته است !
اگر در غدیر خوب نوکری کنیم
رزق محرم و اربعین را خواهیم گرفت :)🌱
#تاغدیر
#فقط_به_عشق_علے
#حدیث_عاشقی 🦋
🌷 @tashadat 🌷
🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠
دوران کودکیم همزمان با ورود طالبان بود
ولی من عاشق اهل بیت بودم و با وجود حکومت نظامی مواقع عزاداری خودم را ب هیئت ها میرسوندم..
سال 1376 با ورود طالبان به افغانستان شرایط زندگی بسیار سخت شد و پدر عزیزم بار سفر به سمت کشور شیعه نشین ایران بست و به کشور دوست و همسایه ایران آمدیم.بعد از آمدن به ایران برای کسب روزی حلال مشغول کار شدم و در کنار آن به ورزش فوتبال هم میپرداختم
@tashadat
🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠
قبل اعزام با خواهر عزیزم تماس گرفتم ولی اصرارهای ایشان هم فایده ای نداشت، خواهرم بهم گفت: داداش شهید میشیاو من با لبخند گفتم:من لیاقت شهادت در راه حضرت زینب س را ندارم.سرانجام پس از مجاهدت خالصانه و جهاد در راه خدا و اهل بیت علیهم السلام در عملیات نبل_الزهرا به آرزوی خودم یعنی 🌷شهادت🌷رسیدم و آسمونی شدم.
@tashadat
🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠
بعد از شنیدن خبر حملات تکفیری ها برای دفاع از دین خدا حریم اهل بیت علیهم السلام راهی شدم..بار آخری که به مرخصی آمدم دستم از ناحیه آرنج با گلوله مجروح شده بود و اطرافیان میگفتند که شما به تکلیفتان عمل کردی و دیگه به منطقه نرو،اما من گوشم بدهکار نبوددر این ایام به صورت مداوم به دوستان و همرزمان مجروحم در بیمارستان سر میزدم و کمکشان میکردم و قبل از پایان مرخصی دوباره عزم رفتن کردم
@tashadat
🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠🌻💠مزار پدر و مادر شهید بزرگوار
بعد از شهادت شهید یعقوبی
مادر بزرگوارشان خیلی غصه می خوردند
همیشه از علی یاد می کردند
چندباری هم در بیمارستان بستری می شوند
سرانجام نیز دارفانی را وداع می گویند
بعد از فوت مادر، پدر نیز طاقت نمی آوردو پنج روز بعد به جمع همسر و پسر شهیدش می پیوندد.
شادی روح پدر و مادر مکرم و بزرگوارشان صلوات🌺🌺
@tashadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به خانوده شهید مدافع حرم #شهید_علی_یعقوبی
🎥کلیپی کوتاه از تصاویر شهید
@tashadat
🍃بالاخره سقوط #هواپیما را مهار می کند.ولی، جوابی نمیشنود .
نگاه #بغض نشسته اش روی #عباس خشک میشود و سیل #اشک بر چشمانش جاری میشود ...
.
🍃چقدر درد اور است رفیق چندین و چند ساله ات مقابل چشمان به #باران نشسته ات تو را برای همیشه ترک کند
.
🍃 تیمسار #عباس_بابایی , بزرگ مردی که در مکتب #شهادت پرورش یافت .
.
🍃مجاهدی که #زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت.
.
🍃 مرد وارسته ای که اقیانوس وجودش #عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، #سربازی که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با #نفس_اماره ی خویش.
.
🍃 از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی #حق تعالی گام برندارد و سربازیش برای رفیق ازلیاش بهنحو احسنت انجام دهد .
به راستی او #گمنام، اما #آشنای همه بود.
.
✍نویسنده:#زهرا_حسینی
.
🕊به مناسبت شهادت #شهید_عباس_بابایی
.
📅تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۲۹
.
📅تاریخ شهادت : ۱۵ مرداد۱۳۶۶
.
📅تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید :گلزار شهدا قزوین.
.
@tashadat
توجـــــــــــــه 🎊 ‼️🎊 توجـــــــــــــــه
سلام عزیزترین مخاطبای ایتا😍✌️
پیشاپیش عید غدیر رو
بهتون تبریک میگم..🤓💓
#چااالش داریم چههه چالشی😍💗
عاشقان امام علی( علیه السلام) کجان؟😍🍃🍃
تصمیم گرفتیم چالشِ بزرگی راه بندازیم💪
❤️یه چالش #بزرگ برای عاشقان امام علی❤️
تا پایان عید غدیر
این چالش پایداره
و روز امامت حضرت علی (ع)
نتایج مشخص میشن🌸❤️
🎁 خب خب
برای #شرکت_در_چالش👇
موضوع :::
📝 ۱.نامه ای عاشقانه به پدرم حضرت علی علیه السلام با موضوع تبریک امامت به ایشان 😍
📋۲.شعر در وصف حضرت علی ( علیه السلام)🖋
✨۳.عکس مناسب عید غدیر و در وصف امام علی(علیه السلام )💫
به پل ارتباطی زیر بفرستید👇
@montazeralhojja 🍃
مهلت ارسال تا ساعت 20:00 در تاریخ ۱۷مرداد ماه هست.
ولی امکان تمدیدم هست😉
🎁 و به سه نفر برتر این مسابقه
هدایایے در نظر گرفته شده☺️🌸
نفرات #برتر کسانی اند که
متن ارسالی شون #ویو بیشتری بخوره💪
✅ هرچه ویو بیشتر = احتمالِ
برنده شدن در مسابقه هم بیشتر
‼️ پس باید تا میتونید
سینـ👀 جمع کنید ‼️
و اما هدایای ما😍👇
🎁 نفر اول : شارژ۱۵/۰۰۰ تومانی
🎁 نفر دوم :شارژ۱۰/۰۰۰هزارتومانی
🎁نفر سوم:شارژ۵۰۰۰هزارتومانی
تاڪید میکنم
برای اینکه جزء نفرات برتر بشید👌
باید سین جمع کنید✅
روز امامت امام علی (ع)،
برنده ها مشخص میشند😍💪
خداقوت😍💚
عجلهکنیدتادیرنشده🏃♂
چالشبه مناسبت عید غدیر 😍
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻🦋
🌷 @taShadat 🌷
قسمت پنجاه:
از این قسمت به بعد راوی داستان زینب ،دختر شهید است!
سرزمین غریب
نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب... نگاهش رو پر کرد ... چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه...
سوار ماشین که شدیم ... این تحیر رو به زبان آورد ...
- شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید ...
زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ...
- و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ...
نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید ... اما سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم ...
من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ...
فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ... اما به شدت اشتباه می کردن ...
هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ... من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم ... قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ...
- بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا؟
ادامه دارد.....
🌷 @taShadat 🌷