eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
5.4هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤🥀||• 💔 🍃 اری! او قبل از شھادتش بود ڪه عزیزدلـ♥️ مردم شده بود :)! •♡ټاشَہـادَټ♡•
°•🥀💫•° زمین برای داشتنشان حقیر بود🍃 آسمان به شما بیشتر می‌امدتا زمین(:♥️...!' 🥀 •♡ټاشَہـادَټ♡•
✨ ڪنارش‌ایستاده‌بودم،شنیدم‌ڪه‌میگفت: ‹صلےالله‌علیڪ‌یاصاحب‌الزمان› بهش‌گفتم: چرا‌الان‌به‌امام‌زمان‌سلام‌دادی؟! گفت:شاید‌این‌وزش‌باد‌و‌نسیم،سلام‌من‌و به‌امام‌زمانم‌برساند!..🍃 ♥️ شادی روح شهدا صلوات 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 •♡ټاشَہـادَټ♡•
‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ………‹🌹🍃࿐›……… بیاین بریم زیارت قبر 🕊 https://soleimani.ir/tour زیارت تصویری مجازۍ مرقد شهید حاج قاسم سلیمانی 💔ツ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙استاد رائفی پور 🔸چیکار کردی برای امام زمان؟؟! 👌کوتاه و شنیدنی 👈حتما ببینید و نشر دهید. •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به وقت ☕️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #بیست_وسه _نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی ک
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ دیگر نمیخواستم 🔥دنبال سعد🔥 آواره شوم.. که روی شانه سالمم تقلا میکردم بلکه بتوانم بنشینم.. و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم _فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من میترسم بیام بیرون! طوری معصومانه تمنا میکردم.. که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود،خودش را بالای سرم رساند... کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدری اش را شکسته بود.. که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و عاشقانه نجوا کرد.. _هرچی تو بخوای! انگار میخواست در برابر قلب مرد غریبه ای که بود، تصاحب عشقم را به رخش بکشد.. که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند _هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم! میفهمیدم دلواپسی های اهل این خانه به خصوص مصطفی عصبی اش کرده.. و من هم میخواستم ثابت کنم تنها عشق من سعد است.. که رو به همه از همسرم حمایت کردم _ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد سوریه رو به من نشون بده، نمیدونستیم اینجا چه خبره! صدایم از شدت گریه شکسته شنیده میشد،.. مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی میکنم.. که نگاهش را کوبید.. و من با همین صدای شکسته میخواستم جانمان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم _بخدا فردا برمیگردیم ایران! اشکهایم جگر سعد را آتش زده.. و حرفهایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش اشکم را پاک کرد.. و رو به من به همه طعنه زد _فقط بخاطر تو میمونم عزیزم! سمیه از درماندگی ام... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد •♡ټاشَہـادَټ♡•
پویش ترند کردن ! -هرجامیتونی‌فور‌کنید‌ هرجا‌میتونید‌بزارید بسم‌الله!🚶🏿‍♂✌️
ٺـٰاشھـادت!'
...♥️🌱'!
- خنده هاۍ تڪراࢪ نشدنے💔`!