eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۲۳۶ و ۲۳۷ فاطمه با ذوق میگوید. :_خب؟ +:تموم شد دیگه،همین :_همین؟؟ دختر حواست کجاست؟ خب کاملا واضحه مامانش واسه چی میآد مردد میپرسم +:واسه چی میاد؟ :_نیکی،طرف تا دخترعمه اش رو دیده پا به فرار گذاشته تشریف آورده پیش جنابعالی +:خب؟ دلم میخواهد فاطمه حرف دلم را بزند،چیزي که خودم ترس،شاید هم شرم دارم از گفتنش... فاطمه اما ناامیدم میکند :_واي بشر...از دست تو...بیخیال،میاد میفهمی دیگه. این دختر را نمیشود مجبور به حرف زدن کرد. +:باشه مرسی که زنگ زدي :_نیکی انگار حالت خوب نیس +:خوبم :_نیستی...فردا بیا همو ببینیم +:نه،حوصله ي بیرون اومدن ندارم... صبح کلاس دارم اونو نمیدونم چطوري برم لحن فاطمه سرد میشود. :_باشه مزاحمت نمیشم +:فاطمه...ببخش یه کم حوصله ندارم..بعدا حرف میزنیم،باشه؟ :_خداحافظ تلفن را قطع میکنم،از دست خودم عصبانیم. چرا با فاطمه اینطور حرف زدم..اصلا چرا اینطور شده ام؟ ★ پله ها را دو تا یکی میکنم و کلیدم را داخل کیف میگذارم. به طرف آشپزخانه میروم. بابا مشغول خوردن صبحانه است . :_من رفتم خداحافظ بابا میگوید:صبحونه؟ :_نمیخورم،خداحافظ منیر لقمه اي به طرفم میگیرد:نیکی خانم.. لقمه را از دستش میگیرم و با لبخند،از مهربانی هایش تشکر میکنم. از خانه بیرون میزنم. سوز سرماي آبان به جانم مینشیند. میخواهم در حیاط را باز کنم، قبل از اینکه دستم به دستگیره
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۲۳۸ و ۲۳۹ برسد،صداي مکالمه اي آشنا به گوشم میرسد و دستم را در هوا خشک میکند. سرم را به در می چسبانم..این صدا را خوب میشناسم :_خواهش میکنم وحیـــــد +:سیاوش لطفا برگرد... :_وحید،بهش چیزي نگو...چند روز بهم وقت بده +:دارم همین کارو میکنم :_پس چرا اصرار میکنی برگردیم؟ +:لندن که باشی،بهتر فکر میکنی :_وحید؟ +:سیاوش، تو حتی از احساست مطمئن نیستی :_نبودم،قبل اینکه بیام ایران مطمئن نبودم.. ولی الآن هستم... +:من تو رو بهتر از خودت میشناسم... تو الآن براي خلاص شدن از اصرارهاي مامانت اینطوري فکر میکنی.. :_وحیـــــــــــــــــــد +:تمومش کن سیاوش،نذار بیشتر از این جلو روت وایسم... صداي پوزخند آقاسیاوش میآید.. :_خیال میکردم برادرمی و بعد صداي پاهایی که دور میشوند... صداي آه کشیدن عمو،میلرزاندم..چند ثانیه،یا شاید چند دقیقه میگذرد. میان تردیدها،در را باز میکنم...وانمود میکنم چیزي نشنیدم... :_عه...سلام عمو +:سلام کلافه است،اما نگاهش سعی میکند اوضاع را طبیعی جلوه دهد. :+دانشگاه میري؟ :_بله +:بیا،میرسونمت... سوار ماشینش میشوم،همان اتومبیلی است که روز اول با فاطمه جلوي ساختمان جلسه ي شعرخوانی دیدیم. لقمه اي که منیر داده،همچنان در دستم است. عمو میگوید:از اون لقمه ي تو دستت به منم میدي؟ لقمه را تقسیم میکنم و بخش بزرگتر را به طرف عمو میگیرم. +:نوش جان عمو در سکوت کامل،لقمه را میجود. من هم به ناچار آن را در دهانم میگذارم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت۲۴۰ کم حرفی عمو و چین ظریف روي پیشانی اش به علاوه صحبت هاي نه چندان دوستانه اش با سیاوش نگرانم کرده... عمو سنگینی جو را حس میکند. :_خب،چه خبر؟ +:سلامتی... دلم را به دریا میزنم،باید سر از قضیه دربیاورم. قبل اینکه لب باز کنم عمو میگوید :_نیکی من بعدازظهر برمیگردم... تعجب میکنم +:چی؟کجا؟ :_کدوم طرف برم؟ +:مستقیم....عمو کجا میخواین برین؟ :_برگردم سر خونه زندگیم دیگه +:به همین زودي؟ :_اوهوم،همچنان مستقیم برم؟؟ +:چهارراه دوم بپیچید دست چپ... عمو مگه قرار نبود بیشتر بمونین؟مگه حاج خانم... لحنش تند میشود... ادامه دارد... نویسنده✍ : فاطمه نظری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸﷽🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🔆اولین سلام روز🔆 🌸السلام علیک یا قائم آل محمد🌸 🔆السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🔆 ------------------------------------------------------------------- 🩸السلام و علیک یا ثارالله🩸 🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🥀 ------------------------------------------------------------------- ☘السلام علیک یا ضامن آهو☘ 🌼ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌼 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ میلادی: Thursday - 18 May 2023 قمری: الخميس، 27 شوال 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️13 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️32 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️39 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️41 روز تا روز عرفه
تفسیر صفحه ۵۸ 🌷@tashahadat313 🌷
🌱 پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله براى خانه هايتان بهره‌اى از قرآن بگيريد كه اگر در خانه قرآن قرائت شود با اهل خود انس مى‌گيرد و خيرش فراوان شود و جنّيان مؤمن در آن سكونت مى‌كنند، و اگر در آن قرآن خوانده نشود، با اهلش انس نمى‌يابد و خيرش اندك مى‌گردد و جنّيان كافر در آن سكنى مى‌گزينند. 🌹 📚 كنز العمّال، حدیث۴۱۵۲۵ 🌷@tashahadat313 🌷
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷  شهید نجمه قاسم پور نام پدر : ماشاءالله محل تولد : شیراز تاریخ ولادت : ۱۳۵۷/۱۲/۱۱ تاریخ شهادت : ۱۳۸۷/۰۱/۲۴ محل شهادت :  حسینیه کانون رهپویان وصال، شیراز نحوه شهادت :  انفجار بمب حین مراسم عزاداری توسط تروریست ها مدت عمر : ۳۰ سـال محل مزار : دارالمرحمه شیراز 📚کتاب مربوط به این شهید: کد 82 🌷 نجمه قاسم‌پور جمعه 12 اسفند1357 کمی‌قبل از اذان ظهر در شیراز به دنیا آمد. نامش را بخاطر ارادت خانواده اش به خاندان اهل بیت هم‌نام با نام مبارک مادر امام رضا (علیه السلام) نجمه نهادند؛ که بعدها جزو شیفتگان این بارگاه گردید. در بحبوحه انقلاب و تظاهرات، نجمه با عشق به نماز و شهدا بزرگ شد و روز به روز سعی می‌کرد عشق به عبودیت و شهادت را در خود رشد دهد. از همان کودکی حیا در او دیده می‌شد و هر چه می‌گذشت حساسیتش به این امر بیشتر می‌شد. نجمه پس از اتمام دروس متوسطه، دیپلم خود را گرفت، تصمیم او بعد از اتمام دوره متوسطه بر این شد که به دانشگاه علوم قرآنی غدیر برود تا عطش تمام‌نشدنی روحش را با کلام وحی در رشته امام‌شناسی برطرف کند. او از اعضای ثابت جلسات کانون فرهنگی رهپویان وصال بود که بعد از گذشت اندک زمانی وارد کادر و مجموعه انتظامات شد. او مزد خادمی خود را در 24 فروردین1387 پس از بازگشت از مشهد و دریافت مهر قبولی از امام رئوف بر اثر حادثه بمب‌گذاری گروه تروریستی تندر در حسینیه سیدالشهداء واقع در شیراز به دست اربابش دریافت کرد و به فیض شهادت نائل آمد 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و 🌼 🌷@tashahadat313 🌷
خودسازی۷.mp3
24.04M
🔰درس گفتار هفتم 👈 غیبت 🔰 آثار غیبت در زندگی و درمان آن