eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.6هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
199 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸﷽🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🔆اولین سلام روز🔆 🌸السلام علیک یا قائم آل محمد🌸 🔆السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🔆 ------------------------------------------------------------------- 🩸السلام و علیک یا ثارالله🩸 🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🥀 ------------------------------------------------------------------- ☘السلام علیک یا ضامن آهو☘ 🌼ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌼 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ میلادی: Tuesday - 06 June 2023 قمری: الثلاثاء، 17 ذو القعدة 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️13 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️20 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️22 روز تا روز عرفه ▪️23 روز تا عید سعید قربان ▪️28 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
تفسیر صفحه۷۵
🌿 امام عـلـے عليه‌السلام روزى هر روز، براى همان روز تو كافى است. هيچ كس براى رسيدن به آنچه روزىِ توست، بر تو پيشى نگيرد و هيچ غلبه كننده‌اى در به چنگ آوردن روزىِ تو، مغلوبت نكند و رزقى كه برايت مقدّر شده بى‌درنگ به تو می‌رسد. 🌷 📚 نهج البلاغة، حكمت۳۷۹
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 ...🌷🕊 تنها رزمنده ای که امام خمینی ره پيشاني اورا بوسيدند. بعد از پيروزي عمليات والفجر 2 (عمليات منطقه حاج عمران) به محضر امام رسيديم. تعدادي از رزمندگان اسلام که در عمليات شرکت داشتند، افتخار ديدار با امام را در حسينيه جماران پيدا کردند. رزمندگان دسته دسته وارد حسينيه مي شدند و هر بار لحظاتي مداحي مي شد سپس بچه ها بعد از ديدار با امام جايشان را به ديگران مي دادند. مابين اين ديدارها يکي از رزمندگان پاک و مخلص بسيجي به نام مرتضي جاويدي که بعدها در زمره پاسداران کادر رسمي قرار گرفت از طرف فرماندهي محترم کل سپاه و اينجانب به عنوان اسوه رزمندگان به محضر امام معرفي گرديد. اين چهره دلاور که از خطه فارس (روستايي نزديک فسا) بود در اين عمليات در سمت فرماندهي يکي از گردان هاي تيپ 33 المهدي حماسه آفرين بود و حدود يک هفته در حالي که در محاصره تنگ دشمن بود راه حاج عمران به تنگه دربند را قطع کرده و زمينه پيروزي رزمندگان اسلام را فراهم کرده بود. بعد از معرفي جاويدي(که بعدها به فيض شهادت رسيد) سر و صورت و پيشاني و دست امام را بوسيد و آرام کنار فرمانده اش قرار گرفت. در اين لحظه صحنه جالبي رخ داد و آن اين بود که امام بزرگوار با آن قامت بلند و مبارکشان خم شده و به پيشاني آن بسيجي دلاور بوسه زدند. اينجانب از ديدن اين منظره عشق و علاقه عميق امام را به فرزندان بسيجي خود دريافتم. (سرتيپ علي صياد شيرازي- روزنامه رسالت- 6/7/71) 🌼شادی روح پاک همه شهدا و .🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۴۹۹ و ۵۰۰ ـ +:نه مامـــــــــان... +:خیلی خب،گوشی،گوشی کلافه،موبایل ر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۵۰۱ و ۵۰۲ خنده اش،عصبیم میکند. :_به چی میخندین؟؟ +:به کاراي مامانم... :_نخندین.. وضعیتمون خنده داره؟؟ افتادیم تو باتلاق دروغ و هرچقدر دست و پا میزنیم،بیشتر تو این جهنم فرو میریم.. خنده اش را میخورد و به دست هاي مشت شده ام خیره میشود. :+آروم باش... نیکی ببین ما مجبور بودیم،طولانی نیست..میگذره... اگه خیلی طول بکشه یه ماهه.. بعدش همه چی تموم میشه.. قول میدم، قول میدم آرامشت رو بهم نزنم... لحنش،مثل فرمانده جنگی است که به سربازانش وعده ي مرخصی بعد از جنگ را میدهد،البته اگر زنده بمانند! در چشمانش خیره میشوم،براي اولین بار چشم هایش رنگ میگیرند،دیگر آن شیشه هاي بی احساس نیستند... صداقت در مردمک هایش پرواز میکند. تپش هاي تند و بیحساب قلبم میگوید که این مرد،قابل اعتماد است... اما حسی عجیب،از عقلم برخاسته و ساز مخالف کوك میکند. قلبم دوباره خودش را به در و دیوار سینه ام میکوبد. من،باز هم از احساساتم شکست میخورم.. :_چرا یه ماه؟ :+دکترا گفتن پدربزرگ نهایتا تا یه ماه... چشمانم را می بندم.عمر دست خداست... :_رو قولتون حساب میکنم.. سرش را تکان میدهد. به طرف اتاقم میروم،یک لحظه یاد چیزي میافتم و برمیگردم. قبل از اینکه حرفی بزنم،مسیح میگوید +:از خونه نشستن بدم میاد،میرم بیرون،کاري با من نداري ؟ :_نه فقط من میتونم آدرس اینجا رو بدم به دوستم، بیاد اینجا؟ +:آره.. آدرس رو برات مینویسم :_ممنون سرش را تکان میدهد،به طرف اتاق میروم. در را پشت سرم میبندم و روي صندلی مینشینم. اشتباه کردم،خیلی ناگهانی احساساتم غلیان کرد.نباید اجازه میدادم اینطور ابراز خشم کنم...البته،هرچه که بود،خوب شد. قول داد آرامشم را بهم نمیزند.. امیدوارم،هرچه زودتر بابا آشتی کند.