🌸روایتا میگن اقا #امام_زمان با جوونا خیلی جفت و جور میشه...!!
✨قدر جوونی مونو بدونیم عزیزای دل....
حیفه ما تو #سپاهش نباشیم..😔
#شهید_عباسی
اینجا🏷
همون جاییه ک جوونا جمع شدن تا قدر جووینشون رو بدونن و
به چندمتریه خدا برسن..🔮
بدو یه وقت از سپاه امام زمان جانمونی..
اینجا پراز
#امام_زمانی🌱
#متنای_شهیدانه
#پروفایلای_مذهبی
#پندانه_و_تفکر🐾
#معرفی_کتاب📚
#چادرانه🌚
#رمان_های_آموزنده_و_عشق_های_مذهبی🙈
و....
همه تو این کانال👇
#از_دستش_ندید
🌸با صلوات وارد شوید🌸
http://eitaa.com/joinchat/3701735444C96e7f18eed
⚫️ازمداحی های توگوشیت خسته شدی
⚪️برای ضبط ماشینت چیزی نداری
🔵برای زنگ موبایلت چیزی پیدا نکردی
🔴هی میری توکانال مداحا برای دریافت فایل های جلسه هاشون
بیا اینجا پر از انواع مداحی و مولودی و سخنرانی از تمام اساتید و بزرگان.
۹۰درصد مداحی های ایتا را از اینجا کپی می کنن.
بیا یه لحظه خودت نگاه کن فقط۳۰ثانیه پست های اصلی کانال رو ببین👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2241003536Ce6c6b7cb04
😭نزارید کانال های مذهبی خالی بمونه امام زمان ناراحت میشه. یاعلی😓
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ (149) بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ (150)
ﺍی کسانیکه ایمان آورده اید! ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺮﻳﺪ، ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ وضع گذشته ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ، پس ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ (١٤٩)
ولی بدانید که بر خلاف کافران، ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻳﺎﺭی ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ (١٥٠)
ای کسانیکه ایمان آوردهاید! اگر از کافران فرمان برید، شما را به وضع گذشته باز میگردانند، پس زیانکار خواهید شد (149) ولی بدانید که بر خلاف کافران، خدا یار و سرپرست شماست و او بهترین یاری دهندگان است (150)
سوره آل عمران، آیه 149 و 150
🏴 @taShadat 🏴
💠امام صادق عليه السلام
🔺كانَ فيما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ : لا تَكُن في هذِهِ الدُّنيا بِمَنزِلَةِ شاةٍ وَقَعَت في زَرعٍ أخضَرَ فَأَكَلَت حَتّى سَمِنَت، فَكانَ حَتفُها عِندَ سِمَنِها
🔰ـ در بيان نصايح لقمان عليه السلام به پسرش ـ در اين دنيا،همانند گوسفندى مباش كه در كشتزار سرسبزى وارد شود و آن قدر بخورد تا چاقى اش مايه مرگش شود .
📙بحارالأنوار، ج 13 ص 425
🏴 @taShadat 🏴
@shahed_sticker۴۵۰.attheme
144.3K
• #شهید_حسین_همدانی
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
🏴 @taShadat 🏴
🌹باید مثل عمار هوشیار بود و فهمید که وظیفه چیست
♦️رهبرمعظم انقلاب: چرا شما عمار را «سلاماللَّهعلیه» میگویید، ولی نسبت به یکی دیگر از صحابی - رفیق عمار - که او هم از مکه بوده و در مکه کتک خورده است، «سلاماللَّهعلیه» نمیگویید؟ چون عمار در وقت حساس اشتباه نکرد و فهمید؛ ولی او اشتباه کرد.
♦️ببینید، خط عمار را خط مستقیم میگویند. به نظر من، عمار هنوز هم ناشناخته است.
♦️عمار یاسر را خود ماها هم درست نمیشناسیم. عمار یاسر، یک #حجت قاطعهی الهی است.
♦️من در زندگی امیرالمؤمنین
(علیهالصّلاةوالسّلام) که نگاه کردم، دیدم هیچکس مثل عمار یاسر نیست؛ یعنی از صحابهی رسولاللَّه، هیچکس نقش #عمار_یاسر را در طول این مدت نداشت. آنان زنده نماندند، ولی ایشان حیات بابرکتش ادامه پیداکرد.
♦️هر وقت برای امیرالمؤمنین یک مشکل ذهنی در مورد اصحاب پیش آمد - یعنی در یک گوشه شبههیی پیدا شد - زبان این مرد، مثل سیف قاطع جلو رفت و قضیه را حل کرد. در اول خلافت حضرت همینطور، در قضایای جمل و صفین هم همینطور، تا در صفین به شهادت رسید. باید مثل عمار هوشیار بود و فهمید که وظیفه چیست.
🌹 نهم صفر سالروز شهادت عمار یاسر در سال ۳۷ هجری قمری
🏴 @taShadat 🏴
✍🏼شهیدی که در قبر شروع به خواندن #اذان کرد🕊🥀
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری🥀🕊
مزار این شهید نازنین را مقام معظم رهبری طبق گفته ها ۵بار زیارت کردند...✌️
حتی گفته میشه حضرت آقا در سفر استانی خود به کرمان، نیمه شب ها مزار شهید را زیارت میکردند.💔🥀
پس از #شهادت حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ پیکر پاکش را برای تشیع به کرمان آورده بودند...
خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند.🕊
👈مادر خانم حاج عبدالمهدی میگفت:
وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید به تلاوت سوره مبارکه #کوثر مترنم است😊💔
👈پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطرهای شگفت دارد:
وقتی میخواستیم شهید را به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی 😳💔مواجه شدیم،که به یکباره منقلبمان کرد...
وقتی پیکر شهید را در قبر میگذاشتیم صدای #اذان گفتن او را شنیدیم💔👌
#شهداگاهی_نگاهی🕊
🏴 @taShadat 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷نماهنگی از 40 شهید مدافع حرم حاضر در پیاده روی اربعین
هر زائر به نیابت از یک #شهید
🏴 @taShadat 🏴
توجه‼️توجه‼️
سلام
خواهرای گرامی یه بنده خدایی سفره حضرت رقیه (سلام الله علیها)داره
هرکی نذری داره یا دوست دارد میتواند در این سهیم باشد
لطفا به ایدی زیر اطلاع رسانی کنید 👇👇
@Benashan
لطفا منتشر کنید و در این کار خیر سهیم باشید🌹
🌷حسین همدانی🌷
•ولادت۲۴ آذر ۱۳۲۹ آبادان
•شهادت ۱۶ مهر ۱۳۹۴ #حلب
🔹معروف به #حبیبِ_سپاه فرمانده نظامی ایرانی🇮🇷 بود، که از بنیانگذاران سپاه همدان و کردستان بشمار میآمد و از سال ۱۳۵۹ در جنگ💥 ایران و عراق حضور داشت.
🔸وی در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۹۴ در اطراف شهر حلب در #سوریه، حین مشاوره نیروهای ارتش سوریه و به گفته برخی منابع در نبرد علیه نیروهای داعش👹 و به روایتی دیگر درحین فرار از کمین، در اثر سانحه رانندگی، کشته شد و به #شهادت رسید🌷
🔹همدانی #ارشدترین فرماندهٔ سپاه پاسداران است که تاکنون در حین جنگ داخلی سوریه درگذشته🕊 است.
#شهید_حسین_همدانی
#سالروز_شهادت
🏴 @taShadat 🏴
🌷🌷جنگی با فرماندهان زیر 27 سال🌷🌷
❣️#شهید محمود کاوه؛در 21 سالگی
❣️#شهید محمد ابراهیم همت؛ 27سالگی
❣️#شهید یونس زنگی آبادی؛ 21سالگی
❣️#شهید احمد کاظمی؛ 23 سالگی
❣️#شهید علیرضا موحد دانش؛25سالگی
❣️#شهید حسن باقری؛24سالگی
❣️#شهید مهدی زین الدین؛ 21سالگی
❣️#شهید حسین خرازی؛ 24سالگی
☘️🌹علی اکبر های سیدالشهدا...🌹☘️
═ ೋღ🍂🌸🍂ღೋ═
شادی روح شهدا صلوات
🏴 @taShadat 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه در دل داشتی سردار
که خدا اشک هایت را خرید و دعایت را اجابت کرد؟
برایمان دعا کن😔
🌷مناجات عاشقانه سردار شهید #حاج_حسین_همدانی
🏴 @taShadat 🏴
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🔰فرازی از سخنان همسر بزرگوارشهید #مسلم_خیزاب درباره ی وسایل شهید که با همت #پسرشان تبدیل به گنجینه✨ ایی شده است:
🔹او در ابتدا ما را به سمتی میبرد که عکس #هشت_شهید دوران دفاع مقدس بر روی دیوار آن جای گرفته است. •خرازی، •همت، •کاظمی، •تورجیزاده و...!🌷 با دست به آنها اشاره میکند و میگوید: این #شهدا از شهدای مورد علاقه💖 آقا مسلم بودند.
🔸قبل از اینکه راهی #سوریه شود، خودش عکس آنها را اینجا زد و گفت: اگر رفتم سوریه و برگشتم، اینجا را نورپردازی💫 میکنم، ولی اگر برنگشتم و #شهید شدم، عکس من را هم پایین این عکسها📸 بزنید.
🔹به او پیشنهاد کردم آیه مبارک «بسم الله الرحمن الرحیم» را هم کنار این #عکسها بچسبانیم، ولی نظر او این بود که به جای آن بنویسم "بسم رب الشهدا" در پایین این عکسها اما عکس حاج قاسم #سلیمانی جور دیگری با تو حرف میزند
🔸وقتی آن طرفتر آن هم، عکس #آقامسلم در قاب چشمانت😍 جای میگیرد که انگار قسمتش بوده روزی تصویر او نیز در کنار تصاویر دوستان شهیدش🌷 روی دیوار بنشیند و نام #شهید روی پیشانیاش بخورد.
#شهید_مسلم_خیزاب
🏴 @taShadat 🏴
ٺـٰاشھـادت!'
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :7⃣6⃣ #فصل_هشتم ته دلم می گفتم اگر روزه ام را بخورم، بچه ام بی دین و ایمان می
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قست :9⃣6⃣
#فصل_نهم
خواهر ها و برادرها کمک کردند اسباب و اثاثیه مختصری را که داشتیم آوردیم خانه خودمان. از همه بیشتر شیرین جان کار می کرد و حظ خانه مان را می برد. چقدر برای آن خانه شادی می کردیم. انگار قصر ساخته بودیم. به نظرم از همه خانه هایی که تا به حال دیده بودم، قشنگ تر، دل بازتر و باصفاتر بود. وسایل را که چیدیم، خانه شد مثل ماه.
از فردا دوباره صمد رفت دنبال کار. یک روز به رزن می رفت و روز دیگر به همدان. عاقبت هم مجبور شد دوباره به تهران برود. سر یک هفته برگشت. خوشحال بود. کار پیدا کرده بود. دوباره تنهایی من شروع شده بود؛ دیر به دیر می آمد. وقتی هم که می آمد، گوشه ای می نشست و رادیوی کوچکی را که داشتیم می گذاشت بیخ گوشش و هی موجش را عوض می کرد. می پرسیدم: «چی شده؟! چه کار می کنی؟! کمی بلندش کن، من هم بشنوم.»
اوایل چیزی نمی گفت. اما یک شب عکس کوچکی از جیب پیراهنش درآورد و گفت: «این عکس آقای خمینی است. شاه او را تبعید کرده. مردم تظاهرات می کنند. می خواهند آقای خمینی بیاید و کشور را اسلامی کند. خیلی از شهرها هم تظاهرات شده.»
بعد بلند شد و وسط اتاق ایستاد و گفت: «مردم توی تهران این طور شعار می دهند.»
دستش را مشت کرد و فریاد زد: «مرگ بر شاه... مرگ بر شاه.»
بعد نشست کنارم. عکس امام را گذاشت توی دستم و گفت: «این را برای تو آوردم. تا می توانی به آن نگاه کن تا بچه مان مثل آقای خمینی نورانی و مؤمن شود.»
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣7⃣
فصل_نهم
عکس را گرفتم و نگاهش کردم. بچه توی شکمم وول خورد.
روزها پشت سر هم می آمد و می رفت. خبر تظاهرات همدان و تهران و شهرهای دیگر به قایش هم رسیده بود. برادرهای کوچک تر صمد که برای کار به تهران رفته بودند، وقتی برمی گشتند، خبر می آوردند صمد هر روز به تظاهرات می رود؛ اصلاً شده یک پایه ثابت همه راه پیمایی ها.
یک بار هم یکی از هم روستایی ها خبر آورد صمد با عده ای دیگر به یکی از پادگان های تهران رفته اند، اسلحه ای تهیه کرده اند و شبانه آورده اند رزن و آن را داده اند به شیخ محمد شریفی.
این خبرها را که می شنیدم، دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. حرص می خوردم چرا صمد افتاده توی این کارهای خطرناک.
دیر به دیر به روستا می آمد و بهانه می آورد که سر زمستان است؛ جاده ها لغزنده و خطرناک است. از طرفی هم باید هر چه زودتر ساختمان را تمام کنند و تحویل بدهند. می دانستم راستش را نمی گوید و به جای اینکه دنبال کار و زندگی باشد، می رود تظاهرات و اعلامیه پخش می کند و از این جور کارها.
عروسی یکی از فامیل ها بود. از قبل به صمد و برادرهایش سپرده بودیم حتماً بیایند.
ادامه دارد...✒️
▪️ @taShadat ▪️
ٺـٰاشھـادت!'
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قست :9⃣6⃣ #فصل_نهم خواهر ها و برادرها کمک کردند اسباب و اثاثیه مختصری را که داشتی
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣7⃣
#فصل_نهم
روز عروسی صمد خودش را رساند. عصر بود. خبر آوردند" حجت قنبری " یکی از هم روستایی هایمان را که چند روز پیش در تظاهرات همدان شهید شده بود به روستا آورده اند.
مردم عروسی را رها کردند و ریختند توی کوچه ها. صمد افتاده بود جلوی جمعیت، مشتش را گره کرده بود و شعار می داد: «مرگ بر شاه... مرگ بر شاه.» مردها افتادند جلو و زن ها پشت سرشان. اول مردها مرگ بر شاه می گفتند و بعد هم زن ها. هیچ کس توی خانه نمانده بود.
خانواده حجت قنبری هم توی جمعیت بودند و در حالی که گریه میکردند، شعار می دادند.
تشییع جنازه باشکوهی بود. حجت را به خاک سپردیم. صمد ناراحت بود. من را توی جمعیت دید. آمد و خودش مرا رساند خانه و گفت می رود خانه شهید قنبری.
شب شده بود؛ اما صمد هنوز نیامده بود. دلم هول می کرد. رفتم خانه پدرم. شیرین جان ناراحت بود. می گفت حاج آقایت هم به خانه نیامده. هر چه پرسیدم کجاست، کسی جوابم را نداد. چادر سرکردم و گفتم: «حالا که این طور شد، می روم خانه خودمان.» خواهرم جلویم را گرفت و نگذاشت بروم.
شستم خبردار شد برای صمد و پدرم اتفاقی افتاده. با این حال گفتم: «من باید بروم. صمد الان می آید خانه و نگرانم می شود.»
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣7⃣
#فصل_نهم
خدیجه که دید از پس من برنمی آید، طوری که هول نکنم، گفت: «سلطان حسین را گرفته اند.» سلطان حسین یکی از هم روستایی هایمان بود.
گفتم: «چرا؟!»
خدیجه به همان آرامی گفت: «آخر سلطان حسین خبر آورده بود حجت را آورده اند. او باعث شده بود مردم تظاهرات کنند و شعار بدهند. به همین خاطر او را گرفته و برده اند پاسگاه دمق. صمد هم می خواسته برود پاسگاه، بلکه سلطان حسین را آزاد کند. اما حاج آقا و چند نفر دیگر نگذاشتند تنهایی برود. با او رفتند.»
اسم حاج آقایم را که شنیدم، گریه ام گرفت. به مادر و خواهرهایم توپیدم: «تقصیر شماست. چرا گذاشتید حاج آقا برود. او پیر و مریض است. اگر طوری بشود، شما مقصرید.»
آن شب تا صبح نخوابیدیم. فردا صبح حاج آقا و صمد آمدند. خوشحال بودند و می گفتند: «چون همه با هم متحد شده بودیم، سلطان حسین را آزاد کردند؛ وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرش بیاورند.»
نزدیک ظهر، صمد لباس پوشید. می خواست برود تهران. ناراحت شدم. گفتم: «نمی خواهد بروی. امروز یا فردا بچه به دنیا می آید. ما تو را از کجا پیدا کنیم.»
مثل همیشه با خنده جواب داد: « نگران نباش خودم را می رسانم.»
ادامه دارد...✒️
▪️ @taShadat ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹عشق«حسین ع» است چهها میکند🌹
🌹نام «حسین ع» درد دوا میکند...🌹
🏴 @taShadat 🏴
💠 #شخصیت_ابراهیم 💠
#فقط_خــدا_میبیند
🌸وقتی یکی از دوستانش او را در حال باربری در بازار میبیند به او می گوید آقا ابراهیم مردم میبینند! شما قهرمان هستید برای شما زشت است. این کار مناسب باربر هاست.
🌸ابرهیم میخندد و می گوید: کاری کن که اگر خدا تو را دید خوشش بیاید نه مردم!
#رفیق_شهیدم؛ #ابراهیم_هادی.
🏴 @taShadat 🏴
فدایی #امام_حسن_مجتبی (ع) مهندس #شهید_محمد_مهدوی
.
تاریخ تولد : ۶۶.۱۱.۱۷
تاریخ شهادت : ۸۷.۰۱.۲۴
محل شهادت : شیراز، حسینیه ی سیدالشهدا، کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز
.
علت شهادت : بمب گذاری توسط گروهک سلطنت طلب و ایادی استکبار
محل دفن : گلزار شهدای دارالرحمه شیراز
سن شهادت : ۲۰ سال
.
میگفت: باید #شهدا را به همه نشان دهیم. این وظیفه بر گردن همه ی ماست
.
گفت: هر کاری می خوای انجام بدی اول ببین مشکلی از#امام_زمان حل می کنه وگرنه اون کارو انجام نده
.
عاشق #امام_حسن_مجتبی (ع) بود. می گفت من هرچی دارم از ایشونه...
.
روی سنگ قبرم بنویسید: فدایی امام حسن مجتبی(ع)
.
روز بعد از انفجار اومدم تو اتاقش. روی تختش یه کتاب باز بود: "شب اول قبر"...
.
روی تخته سفیدش هم یه شعرنوشته بود: لحظه ی جان سپردنم می خوام تورونگاه کنم اسم تو رو صدا کنم سلطان علی موسی الرضا😭💔
روحش شاد...
.
🏴 @taShadat 🏴