#شهادت،سهمِ کسانی مےشود
که عالم را ، محضر خدا مےدانند
و کسانی که عالم را محضر خدا بدانند
گناه نمےکنند
و شهدا ، اینگونه اند..و ما نیز شهادت را سهمِ خود کنیم با گناه نکردن
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔴 شهید :مجید محمودی چابکی
🔷 نام پدر:شعبان
🔷 تولد:چابکسر
🔷 تاریخ تولد: ۸آبان۱۳۴۴
🔴 تاریخ شهادت: ۳۱شهریور۱۳۶۷
🔴 محل شهادت : سومار
🔷 اعزامی از:تیپ ۳۷شیراز
🔴 گلزارشهید:میانده چابکسر
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔴 شهید :سید علینقی مرتضوی اول
🔷 نام پدر:سید تقی
🔷 تولد:میانده
🔷 تاریخ تولد: ۳۰ مهر۱۳۴۶
🔴 تاریخ شهادت: ۳۱شهریور۱۳۶۶
🔴 محل شهادت : مهران
🔷 اعزامی تیپ ۳۷شیراز
🔴 گلزارشهید: میانده چابکسر
رفاقت با شهدا تا قیامت
یاد شهدا با ذکر صلوات
📌 «اجرت را ضایع نکن...»
🔹 حاج بصیر در نامه ای به فرزندش «مهدی» می گوید:
◇ مهدی جان! تو پدر منزل هستی و مسوولیت تو حالا سنگین است. خوشا به حال تو كه در این سن و سال مسوولیت منزل به دوش تو افتاد و من به تو افتخار می كنم.
◇ طوری رفتار كن كه هیچ كس خیال نكند پدرت در جبهه است و تنها هستی به كسی نگو بابام جبهه است، اجرت را ضایع نكن..
◇ وقتی دلتنگ شدی سری به مزار شهدا بزن و زیارت كن و به آنها بگو اگر شما شهید شدید. بابام سنگر شما را پر كرده و انشاء الله راه كربلا باز می شود و پدرتان و مادرتان و همسر و فرزندان تان به پیش امام حسین(ع) می روند و زیارت می كنند.
◇ اگر یک فرزند شهید را دیدی نزدیک او برو و با او صحبت كن و دلداری بده و برادرانه و با محبت رفتار كن كه او احساس كمبود نكند. به او بگو رزمندگان انشاءالله پیروز می شوند و انتقام خون شهدای ما را می گیرند.
#قائممقامفرماندهلشکر۲۵کربلا
#سردارشهیدحاجحسینبصیر
#شهادت۲اردیبهشت۱۳۶۶_ماووت
#سالـروزشهـادت
🔰فرزندش را ندید و رفت
✔به نقل از همسر برادر شهید:
با وجود تلاش هایی که داشت موفق شد با فاطمیون به سوریه برود و این اولین و آخرین بار اعزامش به سوریه بود.
🔻 بچهها را خیلی دوست داشتند هر وقت منزل ما بود بچهها را روی سر و کولش میگذاشت. سال قبل از شهادتشان ازدواج کرد و حتی اولین فرزندش را هم ندید و رفت.
🔻شهید جعفری 25 ساله بود و فرزندش دو ماه دیگر به دنیا میآمد.
اما ندای حق را لبیک گفته و همراه با سه همرزم دیگرش 23 رمضان در حلب به شهادت رسیدند..
#تولد:۱۳۷۰/۲/۲۰
#شهادت :۱۳۹۶/۳/۲۸
#شهید #جعفر_جعفری صاریانی
#سالگرد_شهادت
🌷_#شهیدی که دوست داشت چیزی ازپیکرش نماند ...💔
💓_هـر وقـت بحـث #شـهادت را پـیش می کشـید می گفـت:
«خوش بہ حـال آنـان ڪه وقتی #شهید می شوند چیزی از آنها باقی نمی ماند . من هم دوسـت دارم ناشناخته باشم و اثری از من باقے نمـاند.»
💓_قـبل از #عـیدنوروز به مرخصی آمـده بـود و مرا دلدارےمے داد. گفتم:
«انشـاءالله کےبر می گردی؟»
- « #هفـت روز بعد از عید.»
دقیقاً هفـت روز بعـد از عید تشیـع جنازه اش بود.
💓_بالای تابوتـش نشستــم.
گفتـم: «مے خواهـم صورت پسرم را ببوسـم.»
گفـتند:« #شهیـدشماسرندارد!»
گفتــم: «می خواهم #دستش را، بدنش را ببوســم.»
گفتــند: «شــهید شما دست هم ندارد، فقـط کمی از پایــش باقی مانده!»😭
💓_نشسـتم بالاے تابــوت و گفـتم:
«پسرم شیــرم حلالـت. این پســر را که در راه خدا دادم با سـر و گردن و دست و پا قربانے در راه خــدا دادم. امیدوارم خــداوند این قربانی را از من قــبول کــند.
#شهید_عبدالرسول_محمدپور
سمت:
جانشین حفاظت اطلاعات لشکر 33 المهدی عجل الله
شادی روح پاک همه شهدا
و #شهید_عبدالرسول_محمدپورصلوات 🌸
آرمانِ همیشه در میدان...♥️🌿
شک ندارم آنها که دست شان به خون مطهر تو آلود شد، در آن زمان که سایه کرونا ترس را بر دل همگان انداخته بود؛ در لانه خود خزیده بودند...
اما تو مثل همیشه، مقدر و متعهد، عاشقانه به مردم خدمت میکردی...
شهید آرمان علی وردی،
در حال سم زدایی در دوران کرونا🫶🏻
آرمانعزیز⚘️🕊
"شهیدآرمانعلیوردی"
#کرونا #شهید #شهادت
@tashahadat313
🔰 زائر کربلا بودم. دست به پنجره های ضریح امام حسین(ع) فرو کردم با حالت زار از ایشان پسری خواستم که غلام ایشان باشد...
🔰ده ماه بعد، پسرم در 13 رجب، روز میلاد امیر المؤمنین(ع) به دنیا آمد و او را غلامحسین نامیدم.
🔰 عشق به امام حسین(ع) از همان کودکی در وجودش شعله می کشید، چه شب های سردی که سوار بر موتور از این روستا به او روستا می رفت و برای روستاییان از امام حسین(ع) می گفت و نوحه و مرثیه می خواند.
🔰 اوج این عشق در وصیت نامه اش هویداست، جایی که نوشته بود:« خدایا من خجالت می کشم در روز قیامت سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم. بار پروردگارا از تو می خواهم هر زمان که صلاح دانستی شهید شوم ( ضمن اینکه به تمام مقربانت قسمت می دهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی) اگر #شهادت نصیبم شد بدنم تکه تکه شود تا شرمنده نباشم!»
🔰آرزویش مستجاب شد، وقتی شب 21 ماه رمضان، شب شهادت امیر المؤمنین(ع) گلوله مستقیم تانک به پیکرش خورد و تکه تکه شد!
🔹راوی: پدر شهید
#شهید غلامحسین( حمید) عارف دارابی
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱
@tashahadat313
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
📌 شهید رضا پناهی، نوجوانی
که با خط خود، روی پیراهنش نوشت..
#مسافر_کربلا
#شهادت: ۲۷ بهمن ۱۳۶۱
🔹 در سن ۱۲ سالگی در محل کنونی جاده پایانه خسروی(قصر شیرین) به شهادت رسید.
◇ این مردان، سیدالشهدا(ع) را زودتر از مزار اباعبدالله الحسین(ع) زیارت کردند.
🩸#شهید_رضا_پناهی
کوچکترین کماندوی دنیا و کوچکترین
شهید اطلاعات و عملیات دفاع مقدس
و کوچکترین شهید البرزی است.
✍ یک خط وصیت :
امید است که شهادت ما
موجب آگاهی و رشد فکری
جامعه جهانی اسلام گردد.
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_رضا_پناهی_صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌸
#شهادت زیباست......
همچو آسمان می ماند......
عمیق و بلند ...
اما....
آسمان ،
قصه ی پرواز قشنگی ست....
و قصه این است چه اندازه کبوتر باشی..
برای شهادت
🌴🌴🌴
صبح ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ ساعت حوالی ۹صبح، طبق هرسال رژه است، اما...
سربازی که چند روز به پایان سربازیش مونده بود، دیگه به خونه برنگشت...
۲۵ نفر شهید و ۷۰ نفر زخمی شدند
جانباز ۷۰ درصدی که به آرزوی شهادتش رسید
سربازی با تفنگ خالی در میان تیرها بر زمین افتاد...
وپاسدارانی که جان برکف اماده جانفشانی بودند
🌷🌷🌷🌷🌷
پنج سال پیش در چنین روزی شهر#اهوازرنگین به خون عزیزان بی گناه شد
یادشان گرامی وراهشان پررهرو
اللهم_الرزقنا_شهاده_فی_سبیلک
سالروز#شهدای #اهواز31شهریور
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🏴بمناسبت درگذشت مادر شهید بخشی
🔹برشی از وصیت نامه #شهید:
من در این جبهه که میروم به دانشگاهی وارد میشوم که معلمش #حسین (ع) و مکتبش #شهادت در راه خدا میباشد و اگر خدای متعال مرا جزء بندگان خویش قرار دهد که من هم جزئی از آن باشم من این احساس را میکنم در این جبهه که وارد شدهام فقط جای خودسازی و نیایش با پروردگار است و باید در این دانشگاه چنان خود را بسازم که به آن آرزوی خود که شهادت در راه خدا میباشد نایل آیم
و من که یک فرد بسیجی بیش نیستم از خداوند متعال میخواهم که این دعاهای برادران ما که در دل شب در سنگرها به گوش میرسد مستجاب نماید و هر چه زودتر فرج آقا آمام زمان (عج) را فراهم سازد.
من با آگاهی کامل و هدف مشخص پا در میدان مبارزه و آزمایش گذاشتهام و شعارم «لا اله الا الله و محمد رسول الله» است که آن را با خون خود به مرحله عمل در میآورم؛ آن قدر میجنگم تا جانم، رگ و پی و اعصاب و خونم را فدای این شعار کنم تا خدای منان و پیامبر گرامیش از من راضی باشند🌷
💠 #شهید حبیب الله بخشی
💠 #محل_شهادت: بعلبک لبنان به دست رژیم اسرائیل
✔به نقل از #همسر شهید
🔰رضا در #وصیت_نامه شان خطاب به محمدقاسم نوشته است: محمدقاسم جان خودت را از مجالس تلاوت قرآن و اهلبیت (ع) دور نکن که خطبه پیامبر (ص) به ثقلین بود.
🔰سفارش دیگر همسر شهیدم دستگیری از مستمندان و نیازمندان است. او از محمدقاسم خواسته بود که: با مادرت مهربان باش و به مادرت وفا کن. سعی کن در مکتب شهدا و #شهادت تلمذ کنی. راه پدر را ادامه بده. من هم دوست دارم تا اسلحه جهاد شهیدم را به دستان پسرش بسپارم و امیدوارم امام زمان (عج) ظهور نمایند. چرا که اهلبیت (ع) ناموسپرست هستند و اجازه نخواهند داد عمه سادات اینگونه به دست کفتارها بیفتد و حقیقتاً انتقام خونهای ریخته شده را از کفار خواهند گرفت. انشاءالله.
شهید #محمدرضا_الوانی
🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و #ولایت_مداری، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و #شهادت حسرتی بود بر دلش💔
🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای #سوریه را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند #مدافعان_حرم چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر #امام_حسین گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟
🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و #کربلایش دل می سوزانیم و #اشک میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان و آرام خود را به سایه می کشند😞
🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای #اسرای_کاروان. نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند🥺
🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای #زینب میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان...
مثل #علیرضا که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند:
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم
بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم
اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش #دختر منتظرش برگشت...😔
🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به #عباس و #علی_اکبرهای هیئت...این روزها زینب می خواند #هل_من_ناصر_ینصرنی؟
✍نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #علیرضا_قنواتی
📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه
🥀مزار شهید : روستای جایزان
🔺شاید #شهادت
آرزوۍ همہ باشد
اما یقیناً
🔺جز مخلصین
ڪسے بدان نخواهد رسید ...
🔺ڪاش بجاے زبان
👈👈👈 با #عمـــــلم ،
طلب شهادت مے ڪردم 🥀..
#برادران شهیدم عبدالمهدی وشاهرخ💔
💠چند ماه قبل از شهادت، نورالدین برای اولین بار توانست راهی کربلا شود. وقتی به کربلا رسید، با من تماس گرفت و گفت: داداش آمدم تا از امام حسین (ع) اذن شهادتم را بگیرم.
میتوانست خیلی پیش از اینها برود، اما انگار قسمتش همین بود که این بار برود برای طلب شهادت و آرزویی که پای ضریح امام حسین (ع) اجابت شد. وقتی گفت آمدم اذن شهادت را بگیرم، به دلم افتاد که او زودتر از من به شهادت میرسد.
💠 نورالدین به بیتالمال خیلی حساس بود. در مورد امورات جهادی هم که انجام میداد، باز بیتالمال برایش مهم بود. سعی میکرد از آنچه خودش دارد برای بیتالمال هزینه کند، اما از بیتالمال برای امورات شخصی و حتی جهادی استفاده نکند. با ماشینش دائم در اختیار سازمان بود و برای کارهای سازمان استفاده میکرد.
💠چند روز قبل شهادت یک یادواره شهدا برپا کرد،دوستانش میگفتند نورالدین از ابتدا تا انتهای یادواره سکوت کرده و در خودش بود. این رفتارش برای بچهها عجیب بود، چون نورالدین آدم پرحرفی بود. از همان جا هم به مأموریت رفت و شهادت نصیبش شد.»
#شهید نورالدین جنگجو
#شهادت: ۲۲ مهرماه ۱۴۰۱، در اغتشاشات
#شهدای_فارس
#شهدای_امنیت
🌹هر موقع میخواست از فضای مجازی استفاده کنه، حتماً وضو میگرفت و معتقد بود که این فضا آلوده است و شیطان ما را وسوسه میکند...!
شهید مدافع حرم #مسلم_خیزاب🕊🌹
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#شهید #شهادت #مدافعان
💌بسمـ رب الشـهدا.
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
«یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ...
و امـــــاݩ
از آݩ روزے ڪه
زمیـݩ #شهادتـــــ مےدهـد ...
وآݩ زمیـݩ ...
خـاڪِ شلمچـه باشـد ...
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
#شهید_رحیم_کابلی
نام پدر : حیدرعلی
تاریخ تولد :42/07/11
تاریخ شهادت : 1395/02/17
محل شهادت : سوریه - خان طومان
✍ یک سالی بود در خانه ما بیشتر صحبت از #شهادت بود یک روزی گفت:
«خانم اگر من شهید شوم چه میکنی؟» گفتم:« خدا را شکر میکنم.»
گفت:
«اگر جنازه من را بیاورند دست روی صورت من میکشی؟»
گفتم:
«آقا شاید تو سر نداشته باشی.»
گفت:
«خدا را شکر پیش امام حسین شرمنده نمیشوم.»
گفت:
«دستم چه؟»
گفتم:
«شاید دست هم نداشته باشی.»
گفت:
«آن زمان هم خدا را شکر میکنم که شرمنده #حضرت_ابوالفضل نیستم.»
بعد گفتم:
«شاید تانک از روی شما رد شود و چیزی از تو باقی نماند.»
گفت:
« آن وقت پیش #علیاکبر شرمنده نیستم.» بعد گفت:
«اگر جنازهام برنگردد پیش خانم #فاطمه_الزهرا هستم و به عروسم که از سادات است
گفت: «شما از خانم فاطمه زهرا بخواهید اگر #شهید شدم جنازهام برنگردد...
💔💔💔
🌱 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_رحیم_کابلی_صلوات 🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌸
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
☆#مهدی_زین_الدین☆
🍃قلم های بسیاری خوبی هایش را بر صفحه کاغذ #شهادت داده و کتاب ها دقایق زندگی اش را روایت گر بوده اند. #قلب های زیادی به امید شفاعتِ او می تپند و شلوغی همیشگی مزارش نشان از بی قراری دلهایی است که با فاتحه ای ، آرام می شوند ❤️
🍃فرمانده...
حال روزهایمان خوب نیست. نبض ایمانمان کند می زند و توکل مان از نفس افتاده. روزگار #تکلیف بلاتکلیفی را برایمان دیکته می کند و از سنگینی بارِ گناه، کمر خم کرده ایم😔
🍃نمازهایمان حسرت ِ اول وقت بر دل داشتند و حال به وقت بی خیالی، #قضا می شوند. ناله ی وجدانمان را نمی شنویم. گاهی #صُمٌّ_بُكْمٌ_عُمْيٌ می شویم و یادمان می رود برای چه آمده ایم...
🍃از باقیمانده محبت #حسین در دل گاهی #زیارت_عاشورا می خوانیم با فراز #إِنِّي_سِلْمٌ_لِمَنْ_سَالَمَكُمْ بغض می کنیم و با #حَرْبٌ_لِمَنْ_حَارَبَكُمْ دل می شکند. شرمنده حسین زمان شده ایم که با اعمالمان خنجر به قلب اش می زنیم. از او دور شده ایم و دلمان گرم به دوستان حقیقی و مجازیِ بسیاری است که ما را سرگرم کرده اند به #گناهان. گناهانی که #حیا را بلعیده و وجدانمان را به مهمانی بی خیالی دعوت کرده اند. ظاهرمان آهِ حسرت بر دل دیگران می نشاند و باطنمان آهِ شرمندگی بر دل💔
🍃ای شهید این روزها کسی دلش برای دیگری نمی سوزد. #الجار_ثم_الدار را فراموش کرده ایم و ظلم کردن شده عادتمان. #دروغ و #تهمت اعمال روزانه زندگی شده و قلب های شکسته بسیاری را در پرونده اعمالمان بایگانی کرده ایم.
اینجا تکلیف را خیلی ها از یاد برده اند و بی خیالِ #قیامت ،به فکر #دنیا هستند😓
🍃گناهان بسیارند و #بغض ها گلوگیر، راه فراری نداریم. نفسمان به تنگ آمده، زمین گیر شده ایم و #شهادت آرزوییست دست نیافتنی. فرمانده برگرد. اینجا زمین و زمان تو را کم دارد. بیا و با خودت #همت و #باکری را بیاور. نجات بده غرق شدگان در محاصره دنیا را....
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مهدی_زین_الدین
📅تاریخ تولد: ۱۸ مهر ۱۳۳۸
📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳
🥀مزار شهید : گلزار شهدا امامزاده علی بن جعفر قم
🕊محل شهادت : سردشت
#سالروزشهادت...🌿🌺🌸🌺🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🍃در سایه ساره خانه امن الهی
امروز هم #عارفانِ به حقی هستند که پیرو راه شهدا باشند و راه شهدا را ادامه دهند. وقتی که میگویند راه بهار دیگر بسته شده جوانان دهه هفتادیمان نشان میدهند باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی. اگر بخواهی لطف و کرمشان شامل حالت باشد، باید #عارف باشی باید بشناسیشان تا از باران لطف و رحتمشان سیراب شوی🙃
🍃شهید عارف کاید خورده در روزهایی که همه درگیر روزمرگی هایشان بودهاند
دغدغهاش شده بود #دفاع از حریم #اهل_بیت. اقتدا کرده بود به سقای #ادب و همین هم موجب شده بود تا دایره المعارف ادب خطابش کنند.
🍃امروز #بغض های ما روبه روی بزرگی شهدا سرازیر می شود. از #شهدا چه باید گفت و چه باید نوشت که امروز ما مانده ایم و یاد #شهدا.
🍃ای شهید در این روزها، هوای دلهایمان را راهی خود کنید تا شاید ماهم در این دنیا هوایی شدیم🥺
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_عارف_کایدخورده
📅تاریخ تولد : ۲۴ مرداد ۱۳۷۱
📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶
🥀مزارشهید : خوزستان
🕊محل شهادت : بوکمال
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شکسته_هایم_بعد_تو
🇮🇷قسمت ۴۵ و ۴۶
حاج یوسفی: _شرمنده چیه؟ من شرمنده شدم که مهمون پشت در خونهم مونده!
دو ماشین پارک شده جلوی قنادی بود.
سه مرد و یک زن و یک پسربچه در پیادهرو ایستاده بودند که با دیدن ارمیای زینب به بغل، لبخند زده و نگاهشان را به او دوختند.
حاج یوسفی به سمتشان رفت:
_سلام؛ به خدا شرمندهام! تازه فهمیدم شما رو دم در نگه داشتن، بفرمایید بالا... بفرمایید.
همه یک به یک سلام کرده و تعارف کردند که مزاحم نمیشوند، اما با اصرار فراوان حاج یوسفی دعوتش را قبول کرده و پا به خانهاش گذاشتند.
حاج خانم از مهمانانش پذیرایی میکرد.
و ارمیا مشغول معرفی خانوادهاش شد:
_حاجی، مسیح و یوسف رو که میشناسی؟ صدرا، باجناقم و همسرشون رها خانم، خواهر زنم؛ این آقا کوچولو هم مهدی خان، پسرشونه. محمد هم برادرمه، و خانمشونم سایه خانم، همسر و دخترمم که معرفی کردم خدمتتون!
حاج یوسفی و همسرش به همه خوشآمد گفتند و اظهار خوشوقتی کردند.
صدرا رو به ارمیا پرسید:
_چی شده بود که زنگ زدی محمد و احضار کردی؟
ارمیا: _یکی از کارکنان حاج آقا، حالش بد شد و از حال رفت؛ الان تو اتاقن و زیر نظر دکتر!
حاج یوسفی: _آقا محمد خیلی به ما لطف کردین!
مسیح: این آقاسیدمحمد ما کلا دستش تو کار خیره حاجی.
حاج یوسفی: _خدا خیرت بده سید، این دختر دست ما امانته، خدابیامرزه پدرش رو، جانبازشیمیایی بود؛ گاهی موج انفجار میگرفتش و این دختر و مادرش مکافات؛ الآنم که چند ساله شهید شده و زنش افتاده تو بستر! همهی امید خواهر و برادرش به این دختره، چشم به راهشن.
غم در چهرهها نشست.
این خانواده چقدر با این درد آشنا بودند... درد #یتیمی، درد #شهادت.
کسی حرفی نداشت، عمق فاجعه آنقدر زیاد بود که دهانها بسته بود. چه میگفتند، وقتی همه این درد مشترک را میشناختند؟
زینب در آغوش ارمیا به خواب رفت.
آیه بلند شد تا زینب را از او گرفته و به اتاق ببرد که ارمیا خودش بلند شد و آرام گفت:
_برات سنگینه، من میارمش؛ از حاج خانم یه بالش پتو بگیر پهن کن!
حاج خانوم خودش زودتر بلند شد ،
و به اتاق رفت. وقتی از اتاق بیرون آمد، ارمیا تشکر کرد و زینب را به اتاق برد و روی رختخوابی که در گوشهی اتاق پهن شده بود خواباند. رویش پتو کشید و آرام موهایش را
نوازش کرد.
آیه دم در اتاق ایستاده بود ،
و به این پدرانهها نگاه میکرد. دلش هنوز با ارمیا نبود، دلش هنوز دنبال سیدمهدی میرفت؛ دلش غیرممکنها را میخواست، ارمیا هیچ نمیگفت... اعتراض نمیکرد... درک میکرد؛ اصلا چرا اینقدر درک میکرد حال آیه را؟
آیه سری تکان داد و قصد خروج از اتاق را داشت که صدای ارمیا مانع شد:
_خیلی شبیه شماست بانو؛ هم چهرهاش، هم رفتاراش؛ گاهی حرکتی میکنه که فکر میکنم شمایید، خیلی شبیه شماست!
آیه هنوز هم شما بود!
گاهی میشد که صمیمیتر میشدند اما دوباره از هم دور میشدند. یک جاذبه و دافعه داشتند انگار... چیزی شبیه جزر و
مد.
_مهدی همهش میگفت باید شبیه به من باشه؛ آخر به آرزوش رسید و زینب شبیه من شد.
ارمیا دست از نوازش زینب کشید و صورتش را به سمت آیه که پشت سرش بود چرخاند:
_وقتی یه مرد اصرار میکنه که بچهش شبیه همسرش باشه، به خاطر عشق زیادیه که به اون داره، اینکه میخواد هرجای خونه چهرهی زیبای همسرش رو ببینه!
آیه: _اما اون منظورش این نبود، مهدی فقط میخواست شبیه خودش نباشه، اون میخواست وقتی رفت، هیچ نشونی ازش نمونه؛ نگاه به محمد کردی؟ شبیه مادرشه، مهدی شبیه پدرش بود؛ پدرش رفت، خودش رفت... نذاشت یه یادگار ازش داشته باشم، این حق من نبود!
ارمیا دلش گرفت،
سرش را پایین انداخت. آب دهانش را به سختی فرو داد
و با صدای آرامی گفت:
_شاید چون شما باید زندگی کنید؛ منم اگه روزی بچهدار بشم، دوست دارم شبیه مادرش باشه!
آیه رو گرداند و رفت.
رفت و نگاه مانده بر روی خود را ندید. نگاه مردی که صبرش در این روزها زیادی زیاد شده بود.
مریم به سختی نشست،
سِرم در دست داشت، حالش بهتر بود.اینجا را میشناخت، خانهی حاج یوسفی بود، نگاهی به ساعت انداخت، ۹ شب بود؛ باید سریعتر به خانه میرفت، زهرا و محمدصادق تنها بودند و برای شام غذا نداشتند.
به سختی بلند شد و سرم را از رختآویز برداشت. چادرش هم همانجا آویزان بود. بر سرش کشید و در اتاق را باز
کرد.
صدای قاشق_چنگال و صحبت میآمد.
وارد پذیرایی که شد تعداد زیادی سر
سفره نشسته بودند.
زهرا به سمتش دوید:
_آبجی مریم، خوب شدی؟
با دست آزادش روی سر خواهرش دست کشید:
_آره عزیزم، خوبم، شما
اینجا چیکار میکنید؟
حاج خانم به سمتش آمد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
#شهید_فیروز_حمیدی_زاده
نام پدر: عیسی
تولد: ٣٠ /٧ /٥٧ _بجنورد
تاریخ شهادت: ١٢ /١١ /٩٤ حلب - سوریه
فرزندان: رضا - مرتضی- مجتبی
محل اشتغال: اداره کل تأمین اجتماعی خراسان شمالی
✍ وی دارای خصایص اخلاقی بسیار پسندیده بود بسیارآرام و صبور بود در خوشنویسی استعداد فوق العاده داشت از وی سه فرزند به جامانده وی در تاریخ ١٢ /١١ /٩٤ در حین درگیری با تروریستهای داعش به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.
📜 فرازی از #وصیت_نامه_شهید:
✍ حال که عنایات خاص خداوند متعال شامل حال اینجانب فیروز حمیدی زاده گردیده از همه عزیزان ملتمسانه آرزوی حلالیت می طلبم و امیدوارم قصور و کاستی های اینجانب را ببخشایند. در این مدت در مورد مادر، پدر و برادران و خواهرانم کوتاهیهایی داشته ام که امید است مورد حلالیت واقع گردم از همسرم می خواهم فرزندانم را آنگونه که باید باعث افتخار اطرافیان و جامعه گردند تربیت نمایند و ایشان نیز کوتاهی اینجانب را حلال کنند از همه عزیزان طلب بخشش دارم.
🌱 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_فیروز_حمیدی_زاده صلوات 🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌸
♡بسم رب الشهید♡
🍃#جمعه ها کم غم ندارد ، از شب قبلش دلمان پر میکشد به #کربلا ؛ گوش ها و دلهایمان را به ناله های #مادر_سادات میسپاریم و چشم هایمان بارانیِ غم #حسین(ع) و اصحابش میشود ...
🍃اصلا تا نام شبِ جمعه می آید ، بی اراده #روضه انگشت و انگشتر میان لب هایمان جاری میشود ، چشمه گریه هایمان مسیرش را از دیده های سرخی که به #حرم خیره شده اند آغاز میکند و ردِ داغ #اشک ها شکستگیِ قلبمان را بیشتر میکند .
🍃اینبار هم یکی از همان جمعه های دلهره آور #میهمان کشورمان شد ؛ ردِ #دماوند را گرفت و هدفش مجاهدی بود که همچنان طرحِ لبخندش #آرامش دل های بیقرار است !سال گذشته ، هفتمین روز آذر مزین به پر کشیدن محسن فخری زاده شد. با رفتنش ، روضه های سیزدهم دی تداعی شد و کمرها هر چند شکست اما سرها بالا رفت !غرورها #اوج گرفت و اشک هایمان نشان از #افتخار_آفرینیِ او داشت .
🍃هفتم آذر سالروز #شهادت دانشمندِ ایران زمین است اما جایی در کنار این مناسبت باید# ترس رژیم صهیونیستی را در این روز به خاطرها نشاند و در جهان فریاد زد که احدی توان مقابله ی رو در رو با سربازانِ سیدعلی را ندارد ؛ برای آن ها از پا درآمدن بی معناست و تنها راه مقابله خنجرهایی است که از پشت آن هارا #هدف میگیرد ، همان رویه ی این روزهای دشمنانی بزدل که از سایه ی عباس های #ایران نیز هراس دارند .
🍃محسن فخری زاده با قدم هایی استوار به #قافله ی عاشوراییانِ #مهدی(عج) رسید و دشمن با به شهادت رساندنش ، اورا زنده تر کرد .#ولایت پذیر بودنِ او را فراموش نمیکنیم ، هر یک به نیتِ شهیدِ مفتخرِ کشور ، جان هایمان را در دست گرفته و پیشکشِ سیدِ خراسانیِ خواهیم کرد ✌️🏻
🍃سربازانِ سیدعلی را به #مرگ تهدید نکنید ، ما مشتاقانه به سمت خنثی سازیِ #ترکش هایی که مانع ظهورند قدم برمیداریم و نهایت روسیاهیِ این #میدان نصیب چهره های منفورِ غاصبان است !
✍️نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #محسن_فخری_زاده
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۰
📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۹۹
🥀مزار شهید :امامزاده صالح تهران
🕊محل شهادت : آبسرد دماوند
.
🌹 #شهیدی_که_قول_داده_زائرانش_را_دعا_کند!
.
🌸 در #بهشت_زهرای تهران، شهیدی خوابیده است که قول داده است برای زائرانش دعا کند
.
🌻 سنگ قبر ساده او حرفهای صمیمانه اش در #وصیتنامه و قولی که به زائرانش می دهددل آدم را گرم و امیدوار می کند
.
🌹وصیت نامه متفاوت و خواندنی او پر است از نکات کلیدی و کاربردی...
.
🌼 سلام علیکم و رحمه الله
.
🌺 شما چهل روز #دائم_الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد
.
🍃 #نمازهای_واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد
.
🌸 #سوره_واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند
.
🌻 انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با #نماز_شب می رسد
.
🌼 برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی #شهادت کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است
.
🌼 از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است
.
🌷 هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه)
.
🍃سه چیز را هر روز تلاوت کنید:
.
🌻1- زیارت عاشورا
.
🌸 2- نافله
.
🌼 3- زیارت جامعه کبیره
.
🌿 اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم
.
🌸 من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود
.
🌼 خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید
.
🌹 همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید
.
🌷خواندن #فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید
.
🌺 همه شما را به جان حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم. نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود
.
🌷 السلام علیکم
.
🌻 #شهید_مدافع_حرم
.
🌼 #سجاد_زبرجدی
.
🌺 آرامگاه: قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران، چند قدم بالاتر از یادبود شهدای مفقودالاثر یگان فاتحین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادت پایان نیست، ❣
🕊آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستارهای است که پرتو نورش عرصه زمان را در مینوردد و زمین را به نور ربالارباب اشراق میبخشد....
دراین روزها یادکنیم ازحماسه سازان
نبردبارژیم غاصب صهینویستی
شهدای مظلوم #حزب_الله
شهدای مظلوم #غزه
ٺـٰاشھـادت!'
. •• | اون چيزي كه ميخواستي شد ... آخرش شهيـــد شدي ...💔|•• #شهيد_حسن_مختارزاده | #شهيد #مرد_ميدان
.
—-| دعایی که مستجاب شد . . . 💔|—-
+سه روز قبل از حادثه که منجر به شهادتت شد فیلمی را ثبت میکنی و می گویی :
" خدایا خسته شدیم ؛ سریع تمومش کن بریم "
و شما با شهادت رفتی . . .
✨ اولین سالگرد شهادتتان ،حیات جدیدتات ؛ و زنده تر شدنتان مبارک حسن آقا ✨
#شهادت
#شهید_حسن_مختارزاده
📌 شهید، شهادت و خون شهدا در کلام شهید حقوردیان
🔹 #شهادت را مدالی طلایی
بر روی سینه حسینیان میبنم.
◇ #شهید را قهرمانی
بر روی سکوی رقابت متقیان میبینم.
◇ #خون_شهدا را برخیزاننده خفتگان
و به راه اندازنده بیداران
و تحرک بخشنده مردم می بینم.
📎 پ.ن تصویر: پیکر مطهر و خونین سردارشهید داوود حقوردیان
#شهادت : ۱۹/ ۲/ ۱۳۶۱_خرمشهر، در عملیات بیت المقدس
#فرماندهلشکر۲۵کربلا