eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗مردی در آینه💗 قسمت74 هر چی می گذشت سؤال های ذهنم بيشتر می شد ... ديگه حتی نمی تونستم اونها رو بنويسم ... شماره گذاری يا اولويت گذاری كنم ... يا حتی دسته بندی شون كنم ...🥺🥺 هر چی بيشتر پيش می رفتم و تحقيق می كردم بيشتر گيج می شدم ... همه چيز با هم در تضاد بود ... 🥺نمی تونستم يه خط ثابت يا يه مسير صحيح رو ... وسط اون همه ابهام تشخيص بدم ... تا بقیه مطالب رو باهاش بسنجم ... خودكارم رو انداختم روی برگه های روی ميز و دستم رو گرفتم توی صورتم ... چند روز می گذشت ... چند روزِ بی نتيجه ... و مطمئن بودم تا تموم شدن اين تعطيلات اجباری ... امكان نداشت به نتيجه برسم ... اين همه سؤال توی اين دنيای گنگ و مبهم ... محال بود با اين ذهن درگير بتونم برگردم سر كار ... و روی پرونده های پر از رمز و راز و مبهم و بی جواب كار كنم ... ليوانم رو از كنار لب تاپ برداشتم و درش رو بستم ... رفتم سمت آشپزخونه و يه قاشق پر، قهوه ريختم توی قهوه ساز ... يهو به خودم اومدم ... قاشق به دست همون جا همه دنبال پيدا كردن اون مرد هستن ... تو هم كه نتونستی حرف بيشتری از دهنت پدرت بكشی ... جز اینکه سعی دارن جلوش رو بگيرن ... چرا وقتی حق باهاشونه همه چيز طبقه بندی شده است ... و دارن روی همه چيز سرپوش ميزارن و تكذيبش می كنن ...چرا همه چیز رو علنی پیگیری نمی كنن... توی فضای سرپوش و تكذيب ... تا چه حد ا ین چیزهايی كه آشكار شده می تونه درست باشه و قابل اعتماده ... جواب این سؤال ها هر چیزی كه هست ... توی این سايت ها و تحلیل ها نيست ... اینها پر از سرپوش و فریبه ... به هر دلیلی ... اونها حتی از مطرح شدن رسمی اون مرد از طرف خودشون واهمه دارن و اِلّا اون كه بین مسلمون ها شناخته شده است پس قطعاً جواب تمام سؤال ها و علت تمام این مخفی كاری ها پيش همون مرده ... اون پیدا بشه پرده های ابهام كنار ميره ...بيخيال قهوه و قهوه ساز شدم ... سريع لباسم رو عوض كردم و از خونه زدم بيرون ... رفتم سراغ ساندرز ... تعطيلات آخر هفته بود ... اميدوار بود خونه باشه ... می تونستم زنگ بزنم و از قبل مطمئن بشم ... اما يه لحظه به خودم گفتم ... - اينطوری اگه خونه هم بوده باشه بعد از شنيدن صدای تو پای تلفن قطعاً اونجا رو ترك می كنه ... خيلی آدم فوق العاده ای هستی و باهاش عالی برخورد كردی كه برای ديدنت سر و دست بشكنه ... زنگ رو كه زدم نورا در رو باز كرد ... دختر شيرين كوچيكی كه از ديدنش حالم خراب می شد ... و تمام فشار اون شب برمی گشت سراغم🥺 ... حتی نگاه كردن بهش هم برام سخت بود چه برسه به حرف زدن كمتر از 30 ثانيه بعد بئاتريس ساندرز هم به ما ملحق شد ... - سلام كارآگاه منديپ ... چه كمكی از دست من برمياد ... آقای ساندرز خونه هستند ... - نه ... يكشنبه است رفتن كليسا ... چشم هام از تحير گرد شد ... كليسا... - اون كه مسلمانه ... لبخند محجوبانه ای چهره اش رو پوشاند ... - ولی مادرش نه ... آدرس كليسا رو گرفتم و راه افتادم ... نمی تونستم بيشتر از اون صبر كنم ... هم برای صحبت با ساندرز و هم اينكه نورا تمام مدت دم در كنار ما ايستاده بود ... و بودنش اونجا به شدت من رو عصبی می كرد 🥺 از خانم ساندرز خداحافظی كردم و به مسيرم ادامه دادم ... به كليسا كه رسيدم كشيش هنوز در حال موعظه بود ...ساندرز و مادرش رو از دور بين جمعيت پيدا كردم ... رديف چهارم ... از سمت راست محراب ... آروم يه گوشه نشستم و منتظر تا توی اولين فرصت برم سراغش ... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
💢شهیدی که برات شهادتش را از آیت‌الله بهجت گرفت! آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد آقای بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید. شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید.
"خدایا ما نمی‌خواهیم مردم عراق را بکشیم. ما می‌خواهیم را از بین ببریم که هم ما و هم عراقی‌ها را می‌کُشند. خدایا این موشک را به باشگاه افسران بزن." موشک شلیک شد پس از چند دقیقه رادیو BBC اعلام کرد "یک موشک باشگاه افسران عراقی را منهدم کرده و تعداد زیادی از افراد حاضر در آن کشته شده‌اند"
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ستاره‌های خدمت شهید🕊🌹 یادش گرامی وراهش پررهرو ❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✦اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ ✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، ✦وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌹 تصاویر شهدای فراجا در حادثه تروریستی 🦋 ستوان‌یکم رضا مداح، 🦋 ستوان‌یکم محمد پورشیخ‌علی 🦋 سرهنگ دوم مهدی علوی سه شهید انتظامی این حادثه تروریستی هستند. ♦️تعدادی دیگر از مأموران پلیس مجروح و هم‌اکنون در بیمارستان هستند و احتمال این‌که آمار شهدای پلیس افزایش پیدا کند وجود دارد.
ز کودکی خادم این تبار محترمم چونان حبیب مظاهر مدافع حرمم🥀💔
🌷 زمستان بود. به طور طبیعی در آوردن پا از پوتین و وضو گرفتن قدری سخت است عباس می توانست در اتاق فرماندهی ساختمان تربیت جهادی نماز مغرب و عشاء را به تنهایی بخواند ولی می دیدم که او مرتب در حسینیه سید الشهداء (ع) در نماز جماعت شرکت می کند. گاهی بعد از نماز جماعت در حسینیه امام علی (ع) و یا در حسینیه آیت الله بهاءالدینی سخنرانی بود راه دور بود و سوئیچ ماشین اداری هم در دست عباس بود. اما من ندیدم که عباس به تنهایی با وسیله نقلیه سپاه به نماز بیاید بلکه ایشان با لباس آراسته و پوتین و پیاده در نماز جماعت حضور پیدا می کرد.
💥 شهید محمدعلی مرادی از شهدای زرندی حادثه تروریستی کرمان:«تنها آرزوی من از خدا، شهادت است» 📅 ۱۵/دی/۰۲ 🔹 شهید ۱۵ ساله از شهدای حادثه تروریستی کرمان در پروفایل خود قبل از هر حادثه ای تنها آرزوی خود از خدا را شهادت خواسته بود. 🔹 به گزارش صدای زرند، شهید محمدعلی مرادی کمال آبادی از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان است که داعش مسئولیت آن را بر عهده گرفته است.
آفتاب‌نزده از خانه زد بیرون. همین‌طور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز. از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدند به سیرجان. آن موقع بود که حرف دل فرمانده آمد سر زبانش. معلوم شد قلبش را پشت در خانه‌اش جاگذاشته و آمده. به راننده‌اش گفت: «دیشب شب ازدواجم بود.» حاج‌آقا شما می‌موندید. چرا اومدید؟ نه، جبهه الان بیشتر به من نیاز داره. به ‌جای رخت دامادی، لباس رزم به تن آمده بود پشت خاکریز، توی سنگر، وسط میدان نبردی که آتش و خمپاره و گلوله از زمین و آسمانش، جای نقل‌ونبات را گرفته بود. تازه‌عروس خانه‌اش را از همان روزها سپرده بود به خدا. یقین داشت که خدا بیشتر از خود حاجی مراقب اوست.