eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
5.4هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ میلادی: Saturday - 03 August 2024 قمری: السبت، 28 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹وفات حذیفه بن یمان رحمة الله علیه 🔹تبعید امام جواد علیه السلام از مدینه به بغداد، 200÷ه-ق 🔹ورود کاروان اسراء به بعلبک، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️22 روز تا اربعین حسینی ▪️30 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام ▪️32 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️37 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام @tashahadat313
🔹 امیرالمؤمنین عـلـے عليه السلام المَنِيَّةُ و لا الدَّنِيَّةُ! مرگ آرى امّا پستى و خوارى هرگز! 💠 📚 نهج البلاغة، حكمت ۳۹۶ @tashahadat313
29.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞🚨یوسفی که بعد از مرگ یعقوب برگشت..😭 ماجرای عجیب مادر هوشنگ خوش خبر که پسر شهیدش سالها در شهرستان به عنوان دفن بوده ...🥺 @tashahadat313
این که گناه نیست 45.mp3
4.02M
45 یه قلـ❤️ـبِ سالم، رقیق و نرمه! و از خلوت با خدا، لذت می بَره... اگر از ارتباط با خدا لذت نمی بری؛ یه جای کار لنگـه! بگرد و پیداش کن... 💢نگو این که گناه نیست @tashahadat313
غبطه ۲ شهید به ۲ شهید دیگر...💔 شاید آنها در قنوت همین نمازشان دعای شهادت کردند و از معبودشان توفیق همچین نمازی به امامت این سید عزیز را طلب کردند. و چه پایان بینظیری... اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖خورشید_نیمه_شب💖 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 6 ***
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖💖 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 7 تکانی به گردنم می‌دهم. درد می‌گیرد. می‌چرخانمش به سمت راست. با دیواری به رنگ آبیِ روشن و کم‌رنگ مواجه می‌شوم، و یک قفسه کتابخانه‌ی هفت طبقه‌ی سفید چوبی در سه‌کنج دیوار. یک میز و صندلی هم زیر پنجره‌ای با پرده بسته گذاشته‌اند؛ باز هم سفید و چوبی. اتاق بوی رنگ و چوب تازه می‌دهد؛ بوی تازگی. پرده‌های فیروزه‌ای رنگ پنجره بسته‌اند و نور اتاق را چراغ‌های ال‌ای‌دیِ روی سقف تامین می‌کنند. اینجا کجاست؟ این سوال مانند هوهوی باد در سرم می‌پیچد. با دقت گوش می‌کنم. صدای هوهوی باد... از بیرون صدای هوهوی باد می‌آید و از داخل، صدای تیک‌تاک ساعت. دیوار سمت راست که ساعت نداشت. سر می‌چرخانم به سمت دیوار سمت چپ. دوباره گردنم درد می‌گیرد. سمت چپم، کنار تختی که بر آن خوابیده‌ام، یک پاتختیِ چوبی سفید می‌بینم، با یک گلدان آبیِ سفالی روی آن. داخل گلدان، یک دسته گل بنفشه تازه گذاشته‌اند؛ انقدر تازه که انگار همین الان شکفته‌اند. کنار گلدان، یک بطری آب معدنی ست و یک بشقاب با دونات داخلش؛ و الان برای من این بهترین بخشِ اتاق اسرارآمیز است. شاید اینجا بهشت باشد، یا جهان پس از مرگ. شاید هم روحم به یک بدن دیگر رفته و دچار تناسخ شده‌ام؛ یک فرصت تازه برای زندگی دارم در یک کشور و خانواده جدید. روی آرنج دست سالمم تکیه می‌کنم تا بنشینم. روی یک تخت یک و نیم نفره گرم و نرم خوابیده بودم؛ این یکی هم سفید و چوبی، و با ملافه و پتوی فیروزه‌ای که پر است از پروانه‌های ریز سپید. روی دیوار آبی رنگ مقابلم، یک ساعت دیواری گرد هست با قاب آبی کم‌رنگ و زمینه سپید؛ و اعداد یونانی. ساعت، دو و نیم را نشان می‌دهد. دو و نیم ظهر یا شب؟ نمی‌دانم. - اینجا شبیه بیمارستانه؛ ولی بیمارستان نیست. اتاق هیچ بیمارستانی کتابخونه و میز تحریر نداره... شایدم اینجا بهشته. یه جور بهشت که برای من ساختنش. شاید الان عباس بیاد تو و منو با خودش ببره پیش بقیه مُرده‌ها. شایدم تا ابد باید اینجا زندگی کنم، یه جایی که نه خیلی جهنمه نه خیلی بهشت. بطری آب را برمی‌دارم و آکش را باز می‌کنم. تنها چند جرعه می‌نوشم و برای آرام کردن صدای قار و قور شکمم، سراغ دونات می‌روم. هنوز کمی گرم است و تازه؛ پس همین چند دقیقه پیش یک نفر اینجا بوده... شاید آرسن، شاید هم عباس یا شاید... خدا؟ پدر مقدس؟ یهوه؟ بودا؟ خدایان یونانی یا شاید ایزدان ایرانی؟ خیلی کنجکاوم که ببینم بالاخره دنیا دست کدام‌شان بوده. خوبی مرگ این است که تکلیف خیلی چیزها را برایت مشخص می‌کند. قبل از این که دونات را گاز بزنم، به این فکر می‌کنم که نباید خوردنش خطرناک باشد؛ یعنی کسی که من را تا اینجا آورده حتما نمی‌خواسته من را با دونات مسموم بکشد. با همین فکر، دونات را می‌خورم و مغزم بهتر به کار می‌افتد. پتو را کنار می‌زنم و به خودم نگاهی می‌اندازم. هنوز مانتو و شلواری که آخرین بار پوشیده بودم را به تن دارم؛ اما لباس‌هایم خاکی‌اند. دست سالمم را به پاهایم می‌کشم. سالم‌اند؛ اما سر زانوی شلوارم پاره شده و زانویم خراشی سطحی برداشته. همان دست را می‌کشم روی سرم؛ روسری‌ام باز شده و روی شانه‌ام افتاده. سمت راست پیشانی‌ام را با گاز استریل بسته‌اند. هنوز درد می‌کند و یک رد خون روی پیشانی‌ام خشکیده. یعنی آدم همان‌طوری که مُرده، می‌رود به جهان دیگر؟ خبری از لباس بلندِ سپید و حلقه معلق روی سر، یا بال‌های کوچک سپید نیست؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖خورشید_نیمه_شب💖 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 8 بگذار واقع‌بینانه‌تر فکر کنم. اینطور که معلوم است، یک تصادف را تنها با یک دست و سر شکسته از سر گذرانده‌ام. ولی الان کجا هستم؟ خانه آرسن؟ خودش کجاست؟ عملیات چه شد؟ از تصور عملیات و موساد و دردسرهایش، در مغزم احساس سوزش می‌کنم. از جا بلند می‌شوم. باید بگردم. باید از این اتاق بیرون بروم تا از این برزخ زندگی یا مرگ بیرون بیایم. به سختی روی پاهایم می‌ایستم. روی پاشنه پایم، یک دور سیصد و شصت درجه‌ای می‌زنم تا دوباره اتاق را ببینم. یک کمد سفید چوبی، سمت چپ تخت کنار دیوار است و کف اتاق پوشیده با پارکت. به سمت در اتاق قدم برمی‌دارم؛ دری سفید که در دیوارهای آبی روشن محاصره شده. حتما کلید همه مجهولات بیرون این در است. دنیای جدیدم؛ جهنم یا بهشت. دستگیره در را به پایین فشار می‌دهم؛ باز نمی‌شود. محکم‌تر فشار می‌دهم؛ چندین بار، تند و پشت سر هم. قفل است. چند بار با مشت به در می‌کوبم. -آهای! در رو باز کنید! دوباره برای باز کردنش تقلا می‌کنم. نمی‌شود. سمت راست بدنم را می‌کوبم به در. دستِ آسیب‌دیده‌ام تیر می‌کشد. صدای بم لرزش در، سرم داد می‌زند که: راه خروجی نداری. من قفلِ قفلم و تو اینجا زندانی هستی. انگار اتاق تنگ‌تر شده است. انگار قفل در اتاق دور گردنم پیچیده شده و راه نفسم را بسته. پیشانی‌ام را روی در تکیه می‌دهم و باز هم دستگیره را بالا و پایین می‌کنم. نمی‌توانم نفس بکشم. نه... نه... الان وقت حمله پنیک نیست. نفس بکش دختر... نفس بکش... سرم را رو به بالا می‌گیرم و خودم را وادار می‌کنم که هوا را به ریه‌هایم بکشم. نفس عمیق... پنج ثانیه... آرام آرام بیرونش می‌دهم. باید به چیزهای خوب فکر کنم؛ به عباس. به آوید. به ایران... عباس را در ذهنم تصور می‌کنم که دارد می‌گوید: اهدئی روحی... لاتخافی عزیزتی... بهتر نفس می‌کشم. مغزم دوباره به کار افتاده. عباس من را آورده تا اینجا؛ چرا بقیه‌اش را کمکم نمی‌کند؟ اصلا واقعا نجات پیدا کرده‌ام یا گیر افتاده‌ام؟ این زندان موساد است یا نیروهای امنیتی ایران؟ بلند می‌گویم: عباس کجایی؟ من نمی‌دونم باید چکار کنم... و ناامیدانه و آرام مشت می‌زنم به در. بعید است مُرده باشم. توی دنیای مردگان نباید خبری از قفل در و این چیزها باشد! یا شاید جهنم این شکلی ست؛ ماندن در یک اتاق ساده که درش همیشه قفل است؛ درحالی که داری در بی‌خبری دست و پا می‌زنی. دوباره برمی‌گردم تا اتاق را ببینم؛ سرتاسرش را. سپید و آبی ست؛ ملایم و آرامش‌بخش. رنگش را دوست داشتم اگر در شرایط بهتری بودم. چراغی در ذهنم روشن می‌شود و به تکاپو می‌افتم؛ تکاپوی گشتن اتاق برای پیدا کردن یک وسیله ارتباطی. موبایل، تلفن، لپ‌تاپ... هرچیزی که به جهان بیرون پیوندم بدهد. از کمد شروع می‌کنم. بوی چوب نو و لباس نو می‌دهد. چند دست لباس زنانه داخلش هست؛ همه اندازه من. داخل کشوهایش هم لباس‌هایی هست باز هم اندازه من؛ انگار که قرار است واقعا اینجا اقامتگاه ابدی‌ام باشد. کسی که لباس‌ها را خریده، حتی سلیقه‌ام را هم می‌دانسته و همه به رنگ و مدلی هستند که دوست دارم. بیشتر لباس‌ها زمستانی‌اند؛ عایق، پشمی و کلفت. خیلی گرم‌تر از آنچه تابه‌حال دیده بودم به نظر می‌رسند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: - ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 04 August 2024 قمری: الأحد، 29 محرم 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹رسیدن کاروان اسراء به حوالی شام، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️21 روز تا اربعین حسینی ▪️29 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️31 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️36 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام @tashahadat313
📌 اولین امام رجعت‌کننده 🔰در روایات انتقام از دشمنان و خون‌خواهی یکی از مهمترین اهداف رجعت امام حسین(ع) دانسته شده: «ثُمَّ رَدَدنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ...ﺳﭙﺲ ﭘﻴﺮﻭﺯی ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﻰﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ و شما را به‌وسيله‌ اموال و فرزندان كمک خواهيم‌ كرد؛ و نفرات شما را بيشتر از دشمن قرار مى‌دهيم» (سوره اسراء، آیه ۶) 🔰امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: «إِنَّ أَوَّل مَنْ یَکُرُّ إِلَی الدُّنیَا الْحُسَینُ‌بنُ‌عَلِیٍّ وَ أَصحَابُه وَ یَزیدبنُ‌مُعاوِیَهْ وَ أَصحَابُه فَیَقتُلُهُم حَذْوَ القُذَّهًْ بِالقُذَّهًْ…اولین کسی‌که دوباره به دنیا برمی‌گردد حسین‌بن‌علی(ع) و یاران او، و یزیدبن‌معاویه و یاران او هستند؛ سپس تک‌تک آن‌ها را می‌کُشد. 📗تفسیر اهل‌بیت(ع)، ج۸، ص۹۰ @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷_یـه‌ بــرادر شـهید‌ پیدا‌ کنید‌ +چـرا ؟!.. _میدون دنیا‌ پر‌‌ از‌ مین‌ گناه‌ شده‌، بزار‌ یکی‌ باشه‌ نزاره‌ بری‌ جاده‌ خاکی... برادر شهیدم ...🌷🕊 @tashahadat313