eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
کمال سال 1355 به دنیا آمد. گل سرسبد خانه مان بود💐. هوش و فعالیت زیادی داشت. هروقت از تلویزیون قرآن پخش می کردند، می نشست پای آن و سعی می کرد شیوه های قرائت را یاد بگیرد📺. آنقدر به قرآن و احکام علاقه داشت که تند و تند از روی برنامه یادداشت برمی داشت و در دفترچه هایش جمع می کرد📝. من دقیقاً نمی دانستم چکار می کند. اما از اینکه فرزند صالحی داشتم که اینقدر به یادگیری قرآن علاقه داشت از ته دل خوشحال بودم☺️ کمال همیشه احترام من و پدرش را نگه می داشت👌. بعدها که بزرگتر شد و از طرف کارش به اصفهان مأمور شد، به من قول داده بود نگذارد غم دوری بکشم و هر هفته رنج راه را به جان می خرید تا به من سربزند و نگذارد دلتنگش شوم☝️.واقعاً این بچه دل خدایی داشت.... شهیـد کمال شیرخانی🌹
«حر»های گمنام انقلاب (2) ‼️ شهیدی که خواننده‌ی کاباره بود و مدّاح شد! 🔹علی‌اکبر از بچگی عاشق ضرب‌زدن بود. کافی بود یک قابلمه دستش بدهی... شب‌ها دیر می‌آمد و صبح‌ها که همه سر کار بودند، در خانه می‌خوابید. مادرم به او شک کرده‌بود. علی‌اکبر گفت: خب، شب‌ها می‌روم سر کار. اما هرچه مادرم اصرار کرد، نگفت. یعنی جرات نداشت بگوید مطرب وخواننده کاباره شده! مادرم، جیران خانم، وقتی فهمید، دنیا روی سرش خراب شد. شب و روزش شده‌بود گریه و زاری.گریه‌های مادر اما بالاخره اثر کرد و ورق زندگی اکبر برگشت. 🔸حاج «عباس نجمی»، مؤذن قدیمی و سپیدموی محله ولی‌آباد شهر ری، تنها کسی است که از راز تحول مطرب جوان داستان ما باخبر است. او می‌گوید شب شهادت حضرت زهرا (س) خدا فرصتش را فراهم کرد. آماده رفتن به مجلس مرحوم کافی بودم که اکبر را در کوچه دیدم. آن موقع، مشتی‌ها و لوتی‌ها و از جمله خود اکبر، در شب‌های شهادت معصومین(ع) ادب کرده وبه کاباره نمی‌رفتند. گفتم: اکبرجان همراه من بیا و امشب را طور دیگری بگذران. همه حواسم به علی‌اکبر بود.صدای دلنشین مرحوم کافی دل‌ها را آماده کرد؛ دیدم شانه‌های اکبر از شدت گریه می‌لرزد. آن شب علی‌اکبر در طول مسیر تا رسیدن به شهرری هم گریه می‌کرد و نشان می‌داد سیمش حسابی وصل شده است.» ✅صبح روز بعد اکبر تمام آلات موسیقی و لباس‌های کاباره‌اش رو ریخته بود وسط حیاط و آتش زده بود. به مادرم گفته‌بود دلش می‌خواهد مداح اهل بیت (ع) شود و بالاخره هم این توفیق نصیبش شد. نمی‌دانید چطور مداحی می‌کرد... سوز صدایش هر مستمعی را به گریه می‌انداخت. خیلی طول نکشید که اکبر در مجالس اهل بیت (ع)، ارج و قرب پیدا کرد. دیگر یک محله ولی آباد بود و یک علی‌اکبر شاه کمالی با آن مجالس پرشور مرثیه‌سرایی‌اش برای اهل بیت (ع). ♦️ نمی‌شود میان‌دار مجالس اهل بیت (ع) باشی و صدای هل من ناصر حسین (ع) را نشنوی. دل علی‌اکبر قصه ما هم همین‌طور برای جبهه‌ها بی‌قرار شد. کوله‌بار شعر و سوزهایش را جمع کرد و به دل مناطق جنگی زد. مداحی‌هایش برای رزمندگان حسابی تماشایی بود؛ خاصه در شب‌های عملیات.حاج عباس نجمی می‌گوید: «علی‌اکبر مدت زیادی در جبهه بود. گذشت تا شب عملیات والفجر 8 رسید. آن شب برای رزمنده‌ها روضه خواند و حال‌وهوایشان را کربلایی کرد. اما انگار بیشتر از هرکسی، روح خودش تا کربلا پرواز کرده‌بود که فردا، خبر شهادتش دهان‌به‌دهان در کل منطقه پخش شد. سرنوشت علی‌اکبر شاه کمالی، مصداق کامل عاقبت‌بخیری بود.» 💬روایت علی‌اصغر شاه‌کمالی برادر شهید علی‌اکبر شاه‌کمالی از زندگی و شهادت برادرش
با جوون های فامیل یه دوره داشتیم، یه مهمونی خودمونی.👱 آقا رضا همیشه آخر مهمونی یک حدیث، یک آیه، یا یک جمله ای که متناسب با جوون ها باشه و مفید باشه رو میگفت و کمی هم درموردش توضیح میداد🌹. همه استقبال میکردن. در مورد اون جمله باهم صحبت میکردیم. گاهی اوقات که آقا رضا یادش میرفت این کارو انجام بده، بقیه یادآوری میکردن و به شوخی میگفتن: «آقا رضا، امشب منبر نرفتی.»😁 ✨✨سید رضا، اینطور امر به معروف میکرد.✨✨👆👆 شهید مدافع حرم سیدرضاطاهر🌹
⬛️◼️◾️▪️ ✨خدايا دلـــــم تنگ است هم جاهلـــــم هم غافـــــل نہ در جبهۂ سخـــــت، مےجنگـــــم نہ در جبهۂ نـــــرم!!! كربلاے حسيـــــن(ع) تماشاچے نمی‌خواهد يا حقـــــے يا باطــــل راستے من ڪجا هستـــــم؟؟ 🌷 صبح تون شهدایی
🔷 💠اللّهم اهدنی فیه لصالح الاعمال و اقض لی فیه الحوائج و الامال یا من لا یحتاج الی التّفسیر و السّؤال یا عالماً بما فی صدور العالمین صلّ علی محمدٍ و آل الطّاهرین 🔶ای خدا! مرا در این روز به اعمال صالحه راهنمایی کن و حاجت ها و آرزوهایم را برآورده ساز ای کسی که نیازمند شرح و سوال بندگان نیستی ای خدایی که ناگفته به حاجات و به اسرار خلق آگاهی، بر محمد و آل اطهار او درود فرست ➖➖➖➖➖➖➖➖
🔸 " در محضر شهیــد " ... ڪار باید پیش رود درست هم پیش رود امـا ڪارها تمامی نـدارد حـواس خود را جمـع ڪنید خلاف قانون و اسلام کاری انجام نشود هـدف وسیــله را تـوجیـه نمـی کنــد ... #شهید_سردار_محمد_بروجردی #فـــرمانده_سپـاه_کردستان #مسیــح_کردستـــان
✨بسم ربالشهداء والصدقین 📚معرفی کتاب :شهیدان زنده اند «شهیدان زنده‌اند» چهل حکایت از حضور شهدا در دنیا پس از شهادت است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: روزی که رضا شهید شد، تا سه روز پای حجله گریه می‌کرد. بعد هم گفت: من می‌روم جبهه. از رضا خواسته‌ام تا قبل از چهلم او شهید شوم... چهلم رضا بود که خبر شهادت حسن را آوردند. مادر رضا بسیار به او علاقه داشت. اصلاً نمی‌توانست دوری او را تحمل کند. مدتی بعد از شهادت رضا در بستر بیماری افتاد. لحظات آخرش را خوب به یاد دارم. گویی رضا را بر بالین خود می‌دید. ناگهان گفت: رضاجان، نگران نباش، فقط سرم درد می‌کند. سرم را روی زانویت بگذار، سرم را توی دستانت بگیر. این آخرین جملاتش بود. فردا شب که خوابش را دیدیم در جمع شهدا بود. خیلی زیبا شده بود. گفت: خیلی خوبم و درد ندارم. رضا کنار من است و مراقب من! همسرش می‌گفت: یک شب دخترم زهرا به شدت در تب می‌سوخت، از بس گریه کرد واقعی عاصی شدم. دیگر توان و قدرتی برای آرام کردن زهرا نداشتم. رو به عکس رضا کردم و گفتم: آقا رضا خسته شدم، خودت می‌دانی و این بچه! من که نمی‌توانم او را آرام کنم. جانماز رضا همیشه همانجا که نماز می‌خواند پهن بود و عبایش تاشده روی آن قرار داشت. زهرا را گذشتم روی زمین، کنار جانماز. از خستگی چشمانم روی هم افتاد. چشم که باز کردم، به خودم که آمدم دیدم خبری از صدای گریه زهرا نیست! از جا پریدم. زهرا کنار جانماز رضا آرام خوابیده بود. دست به پیشانی‌اش زدم، دیگر از آن تب سوزان هم خبری نبود. چشمم رفت به سمت جانماز، دیدم عبای رضا گویی ....
🔆﷽🔆 شهداهمیشه هستند کافیه دلت رو کنی اون موقع میبینی که در تک تک در کنارت بودند و هستند و خواهندبود.... ... تون_شهدایی🌷 ذڪر سه صلوات هدیه به شهیدان شهدا را به یاد بسپاریم نه به خاڪ
دوستش می گفت: صیاد تو قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست.☝️ بارها می شنیدم که می گفت: اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای❤️ بلند هم می گفت، از تہ دل ...
✨بسم رب الشهداء والصدقین 📚معرفی کتاب:دا 🔸مظلومیت مردم خرمشهر 🍃صحنه های عجیبی بود. با اینکه در جریان انقلاب یا غائله خلق عرب و یا بمب گذاری منافقین، بارها تشییع شهدا را دیده بودم اما این بار تعداد شهدا خیلی زیاد بود. شهیدانی که مظلومانه در خواب به خاک و خون کشده شده بودند. از آن طرف هم آفتاب بی امان می تابید. بوی خاک و خون و باروت در فضا پخش شده بود. دیدن این چیزها حالم را خیلی بد کرده بود. طوری که احساس می کردم دیگر نمی توانم روی پاهایم بایستم. انگار تمام نیروی بدنم را یکجا از دست داده بودم. چشمانم سیاهی می رفت و سرگیجه داشتم. به زحمت خودم را به طرف ستونی که رو برویم قرار داشت کشیدم و به آن تکیه دادم. زانوهایم سست شدند و ناچار روی زمین نشستم. صحنه هایی را که می دیدم درست مثل تعریف هایی بود که از واقعه کربلا شنیده بودم 🔸  اینا چرا باید به این روز بیفتند؟ 🍃یک دفعه انگار برق شدیدی به من وصل کرده باشند، به عقب برگشتم. باز هم یک چهرهء آشنای دیگر. عفت بود. چند سال پیش با هم در یک کوچه زندگی می کردیم. حالا او را در حالی می دیدم که کف غسالخانه خوابیده بود و پسر یک ساله اش هم روی دستانش است. می دانستم بچهء دومش هم همین روزها به دنیا می آید. عفت هفت، هشت سالی می شد که ازدواج کرده بود اما بچه دار نمی شد. او و خانواده اش آن قدر این در و آن در زدند و نذر و نیاز کردند تا خدا عنایتی کرد و تازه یکسال بود صاحب پسری شده بودند. با تولد این بچه زندگی شان متحول شد و شور و شادی به خانه شان آمد. هنوز این بچه نوزاد بود که عفت دوباره حامله شد. بالای سرش نشستم. ترکش به سر عفت خورده ولی بدنش ...
صدام از فرماندهان عراقی پرسید: ﭼﺮﺍ نمیﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟! ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎلهﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍ ﻣﺎنع‌ میشود!!
باسمه تعالى، 🏴🏴🏴 السلام عليک یاامیرالمؤمنين ، ياعلي بن ابي طالب سلام عليكم، باتسلیت عزای امیرالمؤمنين حضرت امام على(عليه السلام) ، توفیق بهرمندى ازبركات شب هاى پرفضیلت قدر را براى همه شيعيان ودوست داران حضرات معصومين(عليهم السلام) ، ازخداى منان مسألت داريم. التماس دعا
🔻 ‍ وقتی که شهید شد بدنش تکه تکه شد...😑 آری تکه های بدنش را داد که چادر خاکی مادر تکه تکه نشود...😔 که ما امروز پا روی تکه های بدنش نگذاریم...😞 همیشه می گفت: از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س)رعایت کنند...😊 نه مثل حجاب های امروزی...😢 چون این حجاب ها بوی زهرا نمی دهند....🤔 🌺 🌹
🔺اعمال شب نوزدهم ماه مبارک رمضان
💫 آجَرَكَ الله یا صاحِبَ الزَّمان  باید برایِ ظُهورت دعا کند حرفِ پدر  به رویِ پسر می کند اثر... 🌼أللَّھُمَ عَـجِّلْ لِوَلیِکَ ألْفَرَج
🌟 | ماه فرصت 🔺️ رهبر انقلاب: در شب_قدر از هنگام غروب آفتاب، سلام الهی شروع میشود، تا وقتی که اذان صبح آغاز میگردد. این چند ساعتِ این وسط، سلامِ الهی و امن الهی و خیمه‌ی رحمت خداست که بر سراسر آفرینش زده شده است. در ساعت‌های کیمیایی لیلةالقدر، بنده‌ی مؤمن باید حداکثر استفاده را بکند.
🌱متن دعای سحر ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ وَ کُلُّ بَهَائِکَ بَهِیٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهَائِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَمَالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِأَجَلِّهِ وَ کُلُّ جَلالِکَ جَلِیلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِأَعْظَمِهَا وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظِیمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِأَوْسَعِهَا وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ وَاسِعَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَلِمَاتِکَ بِأَتَمِّهَا وَ کُلُّ کَلِمَاتِکَ تَامَّةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَلِمَاتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَمَالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمَالِکَ کَامِلٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَمَالِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ أَسْمَائِکَ بِأَکْبَرِهَا وَ کُلُّ أَسْمَائِکَ کَبِیرَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ بِأَعَزِّهَا وَ کُلُّ عِزَّتِکَ عَزِیزَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِأَمْضَاهَا وَ کُلُّ مَشِیَّتِکَ مَاضِیَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قُدْرَتِکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَ کُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطِیلَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِأَنْفَذِهِ وَ کُلُّ عِلْمِکَ نَافِذٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِأَرْضَاهُ وَ کُلُّ قَوْلِکَ رَضِیٌّ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَسَائِلِکَ بِأَحَبِّهَا إِلَیْکَ وَ کُلُّهَا [وَ کُلُّ مَسَائِلِکَ]إِلَیْکَ حَبِیبَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِأَشْرَفِهِ وَ کُلُّ شَرَفِکَ شَرِیفٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ سُلْطَانِکَ بِأَدْوَمِهِ وَ کُلُّ سُلْطَانِکَ دَائِمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِسُلْطَانِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِأَفْخَرِهِ وَ کُلُّ مُلْکِکَ فَاخِرٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عُلُوِّکَ بِأَعْلاهُ وَ کُلُّ عُلُوِّکَ عَالٍ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعُلُوِّکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِأَقْدَمِهِ وَ کُلُّ مَنِّکَ قَدِیمٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ آیَاتِکَ بِأَکْرَمِهَا وَ کُلُّ آیَاتِکَ کَرِیمَةٌ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِآیَاتِکَ کُلِّهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا تُجِیبُنِی [بِهِ]حِینَ أَسْأَلُکَ فَأَجِبْنِی یَا اللَّهُ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠🎥 نوای سوزناک #اذان_صبح ۱۹ رمضان ..💚🕊 🗡از محل ضربت خوردن مولا ..🏴 حال و هوای #مسجد_کوفه غیرقابل توصیف است ..🕯💔 #روز_نوزدهم #خیمگاه_عشاق ❤️
🌻دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان 🌸تقدیم به همه شما عزیزان التماس دعا از شما خوبان✋🌸
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ ایمـــــان خزاعی‌نژاد ●تاریخ تولد⇦ ۱۳۶۶/۳/۳ ●تاریخ شهادت‌⇦ ۱۳۹۴/۸/۲۳ ●محل تولد⇦ جهرم ●مزار شهید⇦ جهرم 🔻محل شهادت: حلب، سوریه 🔘➼‌┅═🕊═┅┅───┄ #برگے_از_خاطراٺ 🔹در سوریه ایمان به دوستانی که مداحی می‌کردند میگه برایم روضه حضرت ابوالفضل بخوانید و بهشون میگه برایم دعا کنید؛ اگر قرار هست شهید بشم دوست دارم مثل آقا ابوالفضل یا مثل سرورمان آقا امام حسین و یا همچون خانم فاطمه زهرا شهید بشم. 🔹ایمان همانگونه که دوست داشت شهید شد: دستی که عبارت یا رقیه رویش نوشته شده بود مثل آقا ابوالفضل، قسمتی از گردنش مثل سرورمان آقا امام حسین و قسمت اصلی جراحت ایمان، پهلو و شکم بود؛ مثل خانم فاطمه زهرا. که پس از برگرداندن پیکر مطهرش متوجه می‌شوند یک قسمت از بدنش جا مانده که آن را همانجا در سوریه تپه العیس دفن می‌کنند؛ یعنی‌⇦《یک قسمت از وجود من در خاک سوریه جا ماند》 ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_ایمـــــان_خزاعـــــی‌‌نژاد🌹
مرد میخواهد... اینکه بگذری از آرزوهایت... زنجیرهای #دلبستگی را از خود رهاکنی گفتنش آسان است...✨ اگر عمل کردن به آن هم سهل بود به خیلی هامان واژه #شهید اضافه شده بود. 💞 @shohada_razmandeim 💞مرد میخواهد... اینکه بگذری از آرزوهایت... زنجیرهای #دلبستگی را از خود رهاکنی گفتنش آسان است...✨ اگر عمل کردن به آن هم سهل بود به خیلی هامان واژه #شهید اضافه شده بود.
#کمی_مانده 🏴 میرسد آوای تیغی پشت مسجدهای شهر ... قاتل مولایمان شمشیر صیقل میدهد 😔 #یا_علی_بن_ابی_طالب_ع #علی_ولی_الله🌹
🔷🔹🔹 ↯↯ 📄عزیزانم! شرافت و آزادگی واقعی بدون تحمل رنج به‌دست نمی‌آید، باید سینه ظلمت شب را شکافت و به ظالمان هجوم آورد تا فجر و آزادگی و شرافت به‌ دست آید، قدرت‌های استکباری سالیان دراز زندگی انسانی مردم را جولانگاه تمایلات نفسانی و تقاضای ضد انسانی خود قرار دادند، اینها از آنجا که بنیاد نظام فکری و اجتماعی آنها قلدری است، جز زبان اسلحه نمی‌فهمند پس به هر یک از ما واجب است که با مستکبران بجنگیم. ░ سرداررشیــداسلام ░ 🌹
اهل هيئت و حسينيه بود. هر شب دوشنبه* و ايام شهادت ائمه عليهم‌السلام در حسينيه حاج آقاى قمى پاى ثابت ديگ بود🙂. گاهى در مجلس مى‌خواند🍃. هميشه مى‌گفت: «هر چه گرفتم از پاى ديگ حاج آقاى قمى بوده است».☺️👌 پی‌نوشت: متولی اين حسینیه هر شب دوشنبه فقرای اطراف حرم امام رضا (علیه‌السلام) را اطعام می‌کرد.🌱 راوی:همسرشهید مدافع‌حرم
🌸 ﷽ 🌸 🔰 نماز تن‌هایی ✨نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده،😂 بعضی از بچه‌های ناآشنا را دست به سر می‌کرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد. ✨وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: «نمی‌آیی برویم نماز؟»🍃✨ ✨پاسخ می‌دهد: «نه، همینجا می‌خوانم» ✨آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«ان‌الصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سه‌تایی.😳😳 ✨و او که فکر نمی‌کرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تن‌ها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... 😳😳😊 ✨و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند😁😁
🔴 با همان پای قطع شده باز هم به جبهه رفته بود؟ 🔷 بعد از جانبازی، فرمانده علی و حتی امام جمعه شهرمان از او می‌خواهند دیگر در عملیات شرکت نکند، اما با اصرار دوباره به جبهه برمی‌گردد. 🔹جریان جانبازی‌اش هم جالب است. ایشان همراه دو تن از همرزمانش برای شناسایی خطوط دشمن به داخل خاک عراق می‌روند که مین زیر پای علی و همرزمش جانباز یدالله کوهستانی منفجر می‌شود. 🔹بر اثر این انفجار پای چپ علی و پای راست آقای کوهستانی قطع می‌شود. چون اطلاعات مهمی دستشان بود اسناد و اطلاعات را به نفر سوم می‌دهند و با اصرار از او می‌خواهند به خط خودی برگردد. 🔹بعد این دو نفر با وجود هوشیاری دشمن و کوهستانی بودن منطقه، حدود چهارکیلومتر را چهار دست و پا طی می‌نمایند تا اینکه صبح نیرو‌های خودی آن‌ها را پیدا می‌کنند. راوی 👈 برادر شهید ▫️ســـــردار مدافـــــع حـــــرم▫️ 🌷
محمد در مدتی که منطقه بود، در طول روز شاید سه مرتبه زنگ می‌زد و گاهی هم یک هفته‌ از ایشان بی‌خبر می‌ماندم. در طول همصحبتی اجازه نمی‌دادم که بغض‌ها و اشک‌هایم دل محمدم را خالی کند. یک هفته مانده به بازگشت محمد و اتمام مأموریتش، رزمندگان متوجه می‌شوند که داعش منطقه‌ای که آنها در اختیار گرفته بودند را مجدداً تصرف کرده است، به خاطر کم بودن نیروی دیدبان محمد داوطلبانه به کمک بچه‌ها می‌رود. نزدیکی‌های ظهر از بچه‌ها سؤال می‌کند که اذان گفته شده یا نه، بعد از خواندن نماز ظهر با اصابت ترکش به چشم راستش بیهوش شده و به بیمارستان منتقل می‌شود. در نهایت بعد از جانبازی از ناحیه چشم در ساعت ۱۱و ۳۰دقیقه ۱۵ آبان ماه سال ۱۳۹۴به آرزوی دیرینه‌اش می‌رسد. راوی:همسر شهید
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّكینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین. خدایا بگشا برایم در آن درهاى بهشت و ببند برایم درهاى آتش دوزخ را و توفیقم ده در آن براى تلاوت قرآن اى نازل‌كننده آرامش در دلهاى مؤمنان. 🌹
🌸 ﷽ 🌸 ♨️ 🔷استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبه‌رو می‌شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟» 🔹آن برادر خیلی جدی جواب داد: البته بیشتر به اخلاص برمی‌گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: 《اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم‌الراحمین》😁 🔻طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آورده‌ای؟»😳😂😂 #