یادمہ حاجآقا پناهیان
آخرِ یہ سخنرانے دعا کردن و گفتن:
یاامامحُسین!
میخوام جورۍ زندگی کُنم
کہ منو دیدۍ بگے اگر این
مدینہ بود ما پامون بہ ڪربلا
ڪشیده نمیشد... 💔
#ماروبراخودتتربیتڪن
.|• @tasmim_ashqane •°
- هَمقرار'
چراغخاموشگریہڪنید.. طفلانرابهزورخواباندهزینب ..
#جوهرعشق 🏴..
[ #غربتبعدتو ]
آتش خیمهها تازه فروکش کرده بود.
زینب'س' بعد از پیدا کردن کودکان و دلداریها تازه فرصت کرد به حسینش؏ فکر کند.. به گودالے که خون او را مکیده بود و حضیضے که از برکت او عزیز شده بود...
راهے قتلگاه شد، حال که که حتے انگشت او را به هوای انگشتر به یغما برده بودند،
حال که حتے به پیراهن کهنه و وصله دارش رحم نکرده بودند، زینب'س' باید از کجا برادر را مےیافت؟
به کدام نشانے؟
به کدام عطر ؟
به کدام لباس؟
اما برای زینب'س' که کاری نداشت، او با رایحه تن حسین؏ توان گرفته بود، فراموشش نکرده بود..
به گودال که رسید، شمیم جسمش که زیر شامهاش پیچید، ناباور لب زد:
آیا تو حسین؏ منے؟
تن بےجان و پیکر شرحهشرحهاش را به آغوش کشید، سعے کرد پیکر از هم نگسلد !
دلش مےخواست همان جا کنار او بماند، دل کندن از حسین؏ که آسان نبود، جان باید مےداد؛ اما حالا وقتش نبود، نباید کسے گریه و بےتابےهایش را مےدید..
پرچم عباسش؏ روی دوش او بود، نیروی کاروان به صبوریهای او وابسته بود...
او باید زینب'س' مےماند،
او زینت علے؏ بود
یاد نگاه آخر برادر جانش را مےسوزاند؛ یاد بوسهای که روی گردنش کاشته بود
کاش باز هم به عقب بر مے گشت و باز هم مےگفت :
مهلا مهلا یا بن الزهرا؏ ..💔
و حسین؏ بیشتر تعلل مےکرد، بیشتر مےماند، بیشتر میشد نگاهش کرد ..
حسین؏ مےدانست بعد او
کار برای اهل قافله سخت خواهد شد
و عرصه بر آنها تنگ تر خواهد شد ..
حال کاروان مانده و اسارت،
کاروان مانده و بے تابے ...
همراه وقوع حوادثے که
هیچ گاه نظیرش را نچشیدهاند..
شترهایے که بےڪجاوه اند ..
زینبے'س' که همیشه عباس؏ جلوی پایش زانو مےزد، علے اکبر؏ پرده کنار مےزد و حسین؏ بازویش را مےگرفت..
پیش این همه نگاه نامحرم و سنگین چطور سوار شتر شود ؟!
زینب'س' حق دارد اگر
بلند صیحه بکشد و با فغان بگوید :
عباسم ..حسینم ..
راستے برای کدام داغ
باید بیشتر گریست؟
برای کدام یک
بیشتر باید آتش گرفت ؟ ..
✍️نویسنده : سنا لطفے
پ ن:
ببخش اگر هنوز زنده ام ..
در غمت رواست که جان داد ..
پ ن:
حال اهل کاروان راهے دارالامارهاند،
چه لحظههایے پیش رو دارند..
راستے مےدانید شب اول سخت تر از همه چیز است؟ ..
+شامغریبانمحرم ۱۴۴۲ 💔
.
.
#گردراینغمجانبدهم_رواست
.•|| @tasmim_ashqane .•
وقتخواباست وُ
دلمپیشتوسرگرداناست؛
شب بخیر اۍ حرمت شرح پریشانے ما..
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
گفتند نیست از شبِ یلدا درازتر
پیداست که شام غریبان ندیدهاند ..
#امانازدلزینب؛
کوتاه کن کلام... بماند بقیّهاش
مرده است احترام... بماند بقیّهاش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام... بماند بقیّهاش
هر کس که زخمےاز علے و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیّهاش
شمشیرها تمام شد و نیزهها تمام
شد سنگها تمام... بماند بقیّهاش
گویا هنوز باور زینب نمےشود
بر سينه امام ... بماند بقيّه اش
پیراهنے که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیّهاش
بر خاک خفتهای و مرا مےبرد عدو
من مےروم به شام... بماند بقیّهاش
دلواپسم برای سرت روی نیزهها
از سنگ پشت بام... بماند بقیّهاش
دلواپسے برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام... بماند بقیّهاش
حالا قرار هست کجاها رود سرش؟
از کوفه تا به شام... بماند بقیه اش
قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش!
-بماند..
- هَمقرار'
کوتاه کن کلام... بماند بقیّهاش مرده است احترام... بماند بقیّهاش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
-ڪهاینشعر،
ڪاهشجانمناست :))
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•گفتـممیزنےبزن
•باڪربلانزن
#آهہڪربلا💔
#حےعلےالعزا
- هَمقرار'
•گفتـممیزنےبزن •باڪربلانزن #آهہڪربلا💔 #حےعلےالعزا
🍂🖤
#جوهرنیمسوختهیعشق
#آهہڪربلا💔
دیگه امسال جوری شده که
عزاداری رفتن
انگار اربعین؛ موکب به موکب
مسیرِ نجف تا کربلارو طی کردنه)💔
دیدی یه هفته میموند به اربعین
یکی یکی از گوشه کنار
میشنیدیم که عازم هستن و
دورادور حلالیتم میگرفتن؟!
یا دلِ آب ریختن پشت زائراتو داشتیم و
"بسلامت برسی محضرِ ارباب" رو
تو بغلِ هم؛
مابین گریه ها و اشکهای دمِ وداع
میگفتیم و مسافرمون رو دستِ
صاحب این ره و وادے میسپردیم...
دور مسافر شلوغه؛ حالا مقصد وادی عشق و
کربلا که باشد.... بماند بقیه اش :)
عطر خوشِ نجواهاے دلدادگی
که دم گوشش میخونن:
یه دو قدمم واسه من بردار
پیرغلامی هم میگه رسیدی؛ از طرفم سلام بده💔
یکی دیگه با چشای گریون میگه
به آقا بگو قدمِ نوکرتو نخواستی اما
دلم به نگاتون خوشه آقا
یکی شش ماهشو بغل گرفته و میگه
پسرمو از شما دارم؛ به نذر و قسمِ علی اصغرتون
چند قدمی حق این نگاهو ادا کن..
یکیم کنار همسفرش میگه
نشد امسال بیاییم آقا
نشد جفت و جور بشه که بیاییم
اما ملتمس حال و هوای زائراتیم...
و شاید یه درمونده ای مثل بےنشان
میگوید:
میکشی مرا حسینع :)
و بعد؛ از حالِ زارِ جامونده ها
همین بس ڪه در وصفشان میگویند
مجنون نبودند؛
تا قافله ی یار را موڪب به موڪب
جا نمانند :))
و این کم نیست براے العطش سینه هایشان:)
و اکنون هم "تو هیئتم های رفقا "
همان حکایتِ جاماندگی ست و...
بماند بقیه اش :))
#شامِغریبانِغریبانھیما
#آخرینشامغریبانقَرن
#امانامان
#تسلیت🖤
#بےنشان
#دستبھقلمعاشق
@Tasmim_ashqane ••
🖤🍂