🔷👈 نارضایتی خواهر ✅ یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیّاط، نقل می کند: مهندسی بود که بساز و بفروش می کرد. یکصد دستگاه ساختمان در زمینی ساخته بود؛ ولی به دلیل بدهکاری بسیار، شرایط اقتصادی بدی داشت. ✅ طلبکارها، حکم جلبش را گرفته بودند. به منزل پدرم آمد و گفت: نمی توانم به خانه ام بروم. خود را پنهان می کنم تا کسی مرا نبیند. ✅ شیخ، با یک توجّه فرمود: برو و خواهرت را راضی کن. مهندس گفت: خواهرم راضی است. شیخ فرمود: نه ✅ مهندس، تأمّلی کرد و گفت: بله، وقتی پدرم از دنیا رفت، ارثیه ای به ما رسید. هزار و پانصد تومان، سهم او می شد. یادم آمد که نداده ام. ✅ آن آقای مهندس، رفت و برگشت و گفت: پنج هزار تومان دادم به خواهرم و رضایتش را گرفتم. پدرم سکوت کرد و پس از توجّهی فرمود: می گوید: هنوز راضی نشده! خواهرت خانه دارد؟ مهندس گفت: نه. اجاره نشین است. ✅ شیخ فرمود: برو و یکی از بهترین خانه هایی را که ساخته ای، به نامش کن و به او بده. بعداً بیا ببینم چه کار می شود کرد. ✅ مهندس گفت: جناب شیخ! ما دو شریک هستیم. چگونه می توانم؟ شیخ فرمود: بیش از این، عقلم نمی رسد؛ چون این بنده خدا هنوز راضی نشده است. ✅ آن شخص، دوباره رفت و یکی از خانه ها را به نام خواهرش کرد و اثاثیه او را در آن خانه گذاشت و برگشت. شیخ فرمود: حالا درست شد. ✅ فردای همان روز، سه تا از آن خانه ها به فروش رفتند و از گرفتاری نجات پیدا کرد. 📚 کیمیای محبت، ص 124 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi

🔷👈 خانه را مرتب کن تا آقا بیاید. 🔶 مرحوم حاج اسماعیل دولابی درباره‌ی انتظار واقعی فرج، داستانی لطیف و آموزنده نقل کرده: پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم. 🔶 خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند. 🔶 یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. 🔶 یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند. 🔶 یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم. 🔶 اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را از پشت پرده ید. تند و تند همه جا را مرتب می‌کرد. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. 🔶 هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم. 🔶 شرور که نیستی الحمدلله، گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن تا آقا بیاید. ❌ ارسال با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi

💟 قَالَ الامامُ الجَوَادُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «قَالَ مُوسَى إِلَهِي فَمَا جَزَاءُ مَنْ وَصَلَ رَحِمَهُ قَالَ يَا مُوسَى أُنْسِي‏ لَهُ‏ أَجَلَهُ‏ وَ أُهَوِّنُ‏ عَلَيْهِ‏ سَكَرَاتِ‏ الْمَوْتِ‏ وَ يُنَادِيهِ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ هَلُمَّ إِلَيْنَا فَادْخُلْ مِنْ أَيِّ أَبْوَابِهَا». 💟 حضرت جواد علیه السلام فرمودند: هنگامی که خداوند متعال با حضرت موسی گفتگو می کردند، حضرت موسی عرض کرد: پروردگارا مزد کسی که با خویشاوندان خود رابطه داشته چیست؟ 💟 خداوند متعال فرمود: ای موسی! مرگش را به تأخیر می اندازم و عمرش را طولانی می کنم. 💟 و سختی مرگ و جان کندن را بر او آسان می نمایم. 💟 و در روز قیامت فرشتگان مسؤول بهشت صدا می زنند بیا به سوی ما و از هر دری که مایل هستی داخل بهشت بشو. 📚 أمالی صدوق، ص 207 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi

🎤👈 آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله ✅ آقای خامنه ای خیلی اهل صله رحم بود. من احتمال می دهم همین اهتمام ایشان به صله رحم عامل نجات وی از ترور شد؛ چون صله رحم سبب طولانی شدن عمر می شود. ✅ وی در قم مشغول تحصیل و در درس جدّی بود. پدرش چشمش را عمل کرد و ایشان برای کمک و رسیدگی به پدر، قم را رها کرد و به مشهد رفت. ✅ با اینکه طبعاً برای کسی که به قصد تحصیل به قم آمده است، این کار سخت است. ✅ وی در مشهد در خدمت پدرش بود و روزی دو ساعت برایش کتاب می خواند. بعید نیست همین خدمت به پدر سبب نجات ایشان از ترور باشد. 📚 جرعه ای از دریا، ج 3 ص 640 📛 ارسال با ذکر منبع👇👇👇 🆔 @tavasolitabrizi

🔶 امام صادق علیه السلام می فرماید: بر دسته شمشیری از شمشیرهای رسول خدا صلی ‌الله علیه و آله و سلم سه جمله نوشته شده بود. 1 - بپیوندید با خویشاوندانی که با شما قطع رابطه کرده باشند. 2 - حقّ را بگویید اگر چه به ضررتان باشد. 3 - نیکی کنید به افرادی که به شما بدی می کنند. 📚 بحار الانوار، ج 16 ص 99 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi

🔺👈 دل شکستگی عمّه 🔶 یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیّاط، نقل می کند: پدرم مبتلا به بیماری سختی شده بود که هر اقدامی برای درمان او بی نتیجه مانده بود. به شیخ، عرض کردم که: پدرم بیمار است و یک سال است که در بستر بیماری افتاده. 🔶 ایشان فرمود: عمّه داری؟ گفتم: آری فرمود: گرفتار عمّه ات است و اگر او دعا کند، خوب می شود. از عمّه ام خواستم که پدرم را دعا کند. ایشان هم دعا کرد؛ ولی پدرم بهبود نیافت. 🔶 مجدداً خدمت شیخ رسیدم و عرض کردم: عمّه ام راضی شد؛ ولی پدرم، خوب نشد! شیخ، دستوری العملی راجع به احسان به چهار فرزندِ یتیمِ عمّه ام داد و گفت: به آنها بگو که به او دعا کنند. 🔶 چنین کردم. سپس از عمّه ام پرسیدم که علّت ناراحتی تو از پدرم چیست. گفت: پس از اینکه شوهرم فوت کرد، پدرت، من و چهار فرزندم را به خانه خودش برد. 🔶 یک روز، در حالی که با مادرت دعوا می کردیم، پدرت رسید و بلافاصله، من و فرزندانم را از خانه بیرون کرد. من در آنجا خیلی دلم شکست. 🔶 در نهایت، با رضایت عمّه، حال پدرم بهتر شد؛ ولی سلامت کامل خود را باز نیافت. بار دیگر که خدمت شیخ رسیدم، جریان را گفتم. این بار، دستور العملی در مورد احسان به یکی از سادات داد که پس از آن، پدرم سلامت کامل خودش را به دست آورد. 📚 کیمیای محبت، ص 126 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi

✅ يعقوب‏ مغربى‏ بر حضرت موسى بن جعفر علیه السلام وارد شد، حضرت به او فرمود: در فلان منزل بين تو و برادرت نزاعى در گرفت و از يكديگر بريديد تا اينكه به يكديگر دشنام داديد. ✅ اين از دين من نيست و نه از دين آباء من، پس از عذاب خدا بترس؛ بدرستى كه اين عمل شما به مرگ جدائى بين شما خواهد افتاد و برادرت در اين سفر خواهد مُرد و زود است كه از كرده خود پشيمان شوى! ✅ يعقوب عرض كرد: مرگ من چه وقت خواهد رسيد؟ فرمود: مرگ تو هم رسيده بود ليكن در منزل ديگر به عمه ‏ات صله و احسان نمودى؛ پس مرگ تو تا بيست (سال يا ماه) تأخير افتاد، پس آن برادر قبل از رسيدن به وطن و اهلش مُرد و در راه او را دفن كردند. 📚 بحار الانوار، ج 48 ص 36 ❌ ارسال با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi

♦️♦️ ای کاش مادرش زنده بود‼️ ✅ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ‏ السَّلَام‏ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى‏ اللَّهُ‏ عَلَيْهِ‏ وَ آلِه‏ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا مِنْ‏ عَمَلٍ‏ قَبِيحٍ‏ إِلاَّ قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى‏ اللَّهُ‏ عَلَيْهِ‏ وَ آلِه‏ فَهَلْ مِنْ وَالِدَيْكَ أَحَدٌ حَيٌّ قَالَ أَبِي قَالَ فَاذْهَبْ فَبَرَّهُ قَالَ فَلَمَّا وَلَّى قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ أُمُّهُ. ✅ امام سجاد علیه السلام فرمود: مردى نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و گفت: يا رسول الله هيچ كار زشتى نمانده مگر اینکه مرتکب شده ام، آيا راهی برای توبه دارم؟ ✅ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آيا پدر و مادرت زنده اند؟ گفت: پدرم زنده است. حضرت فرمود: برو به او نيكى كن. ✅ راوی گفت: وقتی که آن مرد می رفت، حضرت فرمود: ای كاش مادرش زنده بود‼️ ✅ یعنی اگر مادرش زنده بود و به او نیکی می کرد، زودتر آمرزیده می شد. 📚 بحار الانوار، ج 71 ص 82 💐💐 میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر و روز زن مبارک باد. ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi

🔷👈 متفاوت ترین استخدام دنیا 🔷👈 کسی حاضر به قبول این شرایط می شود⁉️ ☀️حتما تا آخر ببینید، خیلی عالیه ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi