🎤👈 محمدحسین زحمتکش (یکی از محافظان شهید بهشتی)
✅ یک روز به مسئول پذیرایی گفتم برای ناهار شهید بهشتی، غذای دیگری تهیه کند. او هم چلوکباب تهیه کرد.
✅ موقع ناهار شهید بهشتی پرسیدند: آیا غذای همه چلوکباب است؟
✅ وقتی احساس کردند قضیه چیز دیگری است، خودشان رفتند بالا و دیدند غذا خورشت قیمه است.
✅ خیلی ناراحت شدند و به آن مسئول گفتند: چرا این کار را کردید، مگر من چه فرقی با بقیه می کنم؟
✅ بعد از آن غذا نخوردند و گفتند: برای من نان و ماست بیاورید.
📚 عبای سوخته، ص ۷۵
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 محمدحسین زحمتکش (یکی از محافظان شهید بهشتی)
🔷 یکبار به اتفاق شهید بهشتی و آقای ربانی املشی که دادستان کل کشور بودند، برای بازدید ده روزه از مناطق جنگی به خوزستان رفتیم.
🔷 ظهر به دزفول رسیدیم. به جایی وارد شدیم که محل استراحت برادران پاسدار و بسیجی بود.
🔷 ناهار تمام شده بود و می خواستند بروند از دفتر مرکزی سپاه برایمان غذا بیاورند.
🔷 شهید بهشتی به آنها گفتند: باقی مانده غذایی که برادران بسیجی و سپاهی خوردند اند، برای ما کافی است.
📚 عبای سوخته، ص ۸۷
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا قرائتی
🔶 مرحوم شهيد بهشتى به كاشان تشريف آورده بودند. خدمت ايشان رسيدم، به فرزندشان فرمود: قصه اتوبوس را براى آقاى قرائتى بگو.
🔶 گفتم: قصه اتوبوس چه بوده؟ گفتند: در ميان مسافران يك اتوبوس شركت واحد درباره پدرم بحث مى شود؛ يكى مى گويد كاخى مجلل دارد، ديگرى مى گويد ساختمانى 10 ـ 15 طبقه دارد!
🔶 راننده مى گويد: بحث نكنيد من خانه ايشان را بلدم، الآن شما را به آنجا مى برم. اتوبوس پر از جمعيت در خانه ما متوقّف مى شود.
🔶 زنگ خانه به صدا در آمد و من در را باز كردم، ديدم 40 ـ 50 نفر پشت در خانه جمع شده اند!
🔶 گفتم: چه خبر است؟ ديدم همه با هم مى گويند: اين كه يك خانه معمولى بيشتر نيست!!
📚 خاطرات حجة الاسلام قرائتى، ج 2 ص 34
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🌸🌺 نماز بسیار مهم یکشنبه ماه ذی القعده
✴️پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمود: هر بنده ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می شود.
✴️«ای بنده خدا، عمل خود را از نو آغاز كن؛ زیرا توبه تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.»
✴️فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می كند: «ای بنده، خجسته باد بر تو و خاندان و فرزندان تو!»
✴️فرشته ای دیگر ندا می كند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»
✴️فرشته ای دیگر ندا می كند:«ای بنده، تو مؤمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.»
✴️فرشته ای دیگر ندا می كند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود.»
✴️جبرئیل ندا می كند: «من همراه با فرشته مرگ می آیم و به او سفارش می كنم كه با تو به نرمی رفتار كند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد كرد، و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»
✴️ این سخنان را جبرئیل آن گاه كه خداوند مرا به آسمان [معراج] برد، به من آموخت.
📕 اقبال الاعمال سید بن طاووس، ج ۲، ص ۲۰
❌⚠️ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🌸🌺 دستور خواندن نماز یکشنبه ماه ذی القعده
✅ رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ در یكشنبه ماه ذی القعده میان مردم آمد و فرمود: ای مردم، كدامیك از شما می خواهد توبه كند؟
✅ عرض كردیم: همه می خواهیم توبه كنیم. فرمود: غسل كنید و وضو بگیرید و چهار ركعت نماز بخوانید. (دو نماز دو رکعتی)
✅ در هر ركعت یک بار «سوره حمد»، سه بار «قل هو الله أحد» و هر كدام از سوره های ناس و فلق را یک بار بخوانید.
✅ بعد از پایان چهار رکعت نماز، هفتاد بار استغفار كنید و آن را به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم» ختم كنید.
✅ آن گاه دستها را بالا آورید و بگویید:«یا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ، اِغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْتَ.»
❌⚠️ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 ولی الله چه پور
✅ بعد از شهادت شهید بهشتی، همسر ایشان برای همسر من تعریف کرد که بعضی شب ها آقای بهشتی نمی توانست در منزل بخوابد.
✅ چون دشمنان اسلام و مخالفان ایشان پشت در منزل می آمدند و فحش و ناسزا می دادند و موسیقی های مبتذلی را با صدای بلند پخش می کردند.
✅ تا جایی که ایشان ناچار می شد از خواب بلند شود و از ناراحتی قدم بزند.
✅ بر این اساس، همسر ایشان به همسر من گفته بود: جایی برای ما در خیابان ایران پیدا کنید که ما از خانه خودمان به این محل نقل مکان کنیم.
✅ همسر من هم گفته بود: خانه ما به قدر کافی جا دارد و سه طبقه است، اگر می پسندید اینجا تشریف بیاورید.
✅ آمدند و پسندیدند و نظر آقای بهشتی را هم در این مورد گرفتند. ولی دو سه روز بعد آقای بهشتی به شهادت رسید.
📚 عبای سوخته، ص ۹۴
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 محمدعلی ملاّیی اردستانی
🔷 حسن محمدی گفت: یکی از اسرای اصفهانی قبل از جنگ در خرمشهر ساکن بود. وقتی جنگ شد، دخترهای خرمشهر را می دزدید و به عراقی ها تحویل می داد و در مقابل چیزی می گرفت.
🔷 تا اینکه بار آخر عراقی ها خودش را هم دستگیر کردند و به اردوگاه موصل کوچک آوردند. او در همان ابتدا حاج آقا ابوترابی را شناخت و به عراقی ها لو داد.
🔷 حسن محمدی گفت: وقتی من خبردار شدم، رفتم تا با تیغ موکت بری رگ گردنش را بزنم و او را بکشم. توی مسیر با حاج آقا ابوترابی برخورد کردم.
🔷 حاج آقا پرسید: حسن کجا می روی؟ من هم حقیقت را گفتم. آقای ابوترابی گفت: بیا من کار بهتری را می گویم انجام بده. بعد دو تا پاکت سیگار به من داد و گفت: اینها را به او بده.
🔷 وقتی سیگار را به او دادم و محبّت حاج آقا ابوترابی را دید، پشیمان شد و با آن همه سابقه جنایت و خیانت به ناموس مردم، متحوّل شد و برگشت.
📚 تلخ و شیرین از اسارات، ص 134
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا واله
✅ یکی از کتاب های آیت الله میرزا جواد تهرانی که تازه از چاپ خارج شده بود، سید بزرگواری آن را مطالعه می کند و پس از مطالعه اشکال می گیرد و به آقا فحش و ناسزا می گوید.
✅ به آقا خبر می دهند، ایشان هنگامی که آن سیّد را می بینند به او می گویند: اگر شرعاً اجازه داشتم، دست شما را می بوسیدم.
✅ سپس اضافه می کنند: شنیده ام به من ناسزا گفتی، این عمل شما از دو حال خارج نیست؛ یا به حق است، پس مرا بیدار کرده ای و به اشتباهم آگاه نموده ای.
✅ یا به ناحق است، پس بهانه ای دست من داده ای که وقتی فردای قیامت دست مرا گرفتند و خواستند به سوی جهنم ببرند به همین بهانه جدّت مرا یاری کند.
📚 خاطراتی از آیینه اخلاق، ص 40
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا واله
🔷آیت الله میرزا جواد تهرانی از منزل بیرون آمده بودند و از حاشیه خیابان در حال گذر بودند که ناگهان دوچرخه سواری با شدّت با ایشان برخورد کرد؛ به نحوی که عبا و عمامه و عصا و نعلین ها هر کدام به طرفی پرت شدند و اعضاء و جوارح ایشان زخمی گردید.
🔷 پس از لحظه ای ایشان از جایشان بلند شدند، قبل از اینکه بسوی عبا و عمامه و عصا بروند، به سراغ دوچرخه سوار رفتند، او را از زمین بلند کردند و گفتند: پسرجان، حالت چطور است؟ آیا جایی از بدنت درد می کند؟ در صورتی که شاید او مقصر هم بود.
🔷 دوچرخه سوار با تعجّب با خود می گفت: این آقای مهربان و دلسوز کیست؟ من به ایشان زدم، ولی در عین حال ایشان معذرت خواهی می کند! با خجالت و شرمندگی عذرخواهی کرد و سوار دوچرخه اش شد و رفت.
📚 خاطراتی از آیینه اخلاق، ص 27
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله بنابی حفظه الله
🔷 گناه موجب نامحرم شدن انسان با امام زمان علیه السلام می شود.
🔷 امام زمان علیه السلام مشتری دل های متعفن نیست.
❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇
🆔👉 @tavasolitabrizi