🎤👈 حجة الاسلام شیخ علی بهجت
✅ پدرم مقیّد بود وقتی وارد منزل می شد، هنگام بیرون آوردن کفش، می گفت:«رَبِّ أَنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلينَ».
✅ من چند بار از ایشان در راه منزل، مسئله ای را که نیاز به فکر کردن داشت، پرسیدم تا ببینم ایشان این دعا را فراموش می کنند یا نه.
✅ اما هنگامی که به درِ منزل می رسیدند، همان دعا را می خواندند و من نمی توانستم ایشان را از گفتن این دعا، غافلم کنم.
📚 زمزم عرفان، ص 231
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله بهجت رحمة الله علیه
🔷 فرماندار کرمان در زمان رژیم پهلوی در شب عید غدیر مجلس جشنی برپا نمود. در آن مجلس مردوخ (از علمای عامّه) نیز شرکت داشت. مدّاح در ضمن خواندن اشعار درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز اشاره کرد.
🔷 جناب مردوخ رو کرد به آقای فرماندار و با صدای بلند فریاد زد:«آقای فرماندار آیا اینها افسانه نیست؟!». فرماندار می گوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیّت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد.
🔷 با خودم گفتم: شب عید غدیر است خوب است شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛ ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم.
🔷 در این لحظه گویا به من الهام شد که بگویم: آقا شما قرآن خوانده اید؟ گفت: بله، گفتم: درباره ی این آیه چه می گویید که می فرماید:«فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ». زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، اینها کجا و تجلیاتی که برای حضرت علی علیه السلام در نماز پیش آمد کجا؟!
🔷 آنها با دیدن جمال یوسف محو دیدار جمال او شدند و بی اختیار دست های خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هم در حال نماز در برابر تجلیّات انوار الهی و مشاهده ی جلال و جمال حضرت حقّ غرق شده و متوجّه بیرون آوردن تیر از پای مبارکشان نگردد. با این سخن، سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت.
📚در محضر آیت الله بهجت، ج 1 ص 24
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🔶در زمان متوكل زنی می گفت: من زينب دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم و چون رسول خدا بر بدن من دست كشيده در هر چهل سال دوباره جوان می شوم.
🔶 كسی نمی توانست جواب او را بدهد. متوكل از حضرت امام هادی خواست با دليلی منطقی اين زن را قانع كند. حضرت فرمود: گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. او را پيش درندگان ببريد، اگر فرزند فاطمه باشد ضرری نمی بيند.
🔶 آن زن گفت: می خواهد مرا با این کار بکشد، در اينجا از فرزندان فاطمه زياد هستند برای امتحان يكی از آنها را داخل قفس بفرست. چهره حاضران متغير شد. بعضی از ناصبی ها گفتند: خود ابن الرضا برود.
🔶 حضرت داخل قفس شيران شد. شيرها خود را جلو حضرت انداختند و سر خود رابه زمين گذاشتند. ایشان دست مباركش را به سر آنان كشيد و امر کرد که کنار بروند، همه به کناری رفتند
🔶وزير متوكل به او گفت: هر چه زودتر بگو بيايد بيرون؛ چون اگر اين خبر در ميان مردم منتشر شود محبوبيت پيدا می كند. حضرت بيرون آمده و به زن فرمود: حالا تو برو. گفت: والله دروغ گفتم.
🔶من دختر فلانی هستم، فقر و احتياج وادارم كرد كه چنين ادعايی بكنم. بالاخره مادر متوكل شفاعت كرد و او نجات پيدا كرد.
📚 بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۱۴۹
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🔷 در دومین سال اسارت، شب عید غدیر محمد سهرابی بچه کرمانشاه گفت: بچه ها الان در کرمانشاه چه خبر است؟ سینی های پر از باقلوای یزدی در خیابان ها می چینند و از مردم پذیرایی می کنند.
🔷 آن شب به یاد سال هایی که شب عید غدیر را کنار خانواده هایمان بودیم، افتادیم. از طرفی یاد أمیرالمؤمنین علیه السلام دگرگونمان کرد.
🔷 آرام با حضر درد و دل می کردیم و می گفتیم: علی جان می شود توفیق زیارتت را پیدا کنیم و از کرم بی مثالت نصیب ما هم بشود؟. آن شب با اینکه شب عید و شادی بود، ولی ما یک دل سیر گریه کردیم و خوابیدیم.
🔷 فردا ستوان صلاح (افسر عراقی) در سلول را باز کرد و با لبخند گفت: علی بلند شو. بلند شدم و به او سلام کردم. ستوان گفت: می دانی امروز چه روزی است؟
🔷 گفتم: بله، عید غدیر است. گفت: دیشب به منزل مادرم در کاظمین رفته بودم. بی اختیار به او گفتم: در زندان تعدادی اسیر ایرانی داریم.
🔷 مادرم از خانه بیرون رفت و ساعتی بعد برگشت و گفت: چیزی گرفته ام که باید برای اسیران ایرانی ببری. گفتم: مادر ممنوع است. اما او نپذیرفت و گفت: اگر کاری را که گفتم انجام ندهی، حلالت نمی کنم.
🔷 من هم گرفتم و برایتان آوردم. سپس دستش را که پشت سرش گرفته بود جلو آورد و مقابلم گرفت و گفت: های، یغلاوه یزدیه. این شیرینی یزدی است. من و عباس و اکبر از تعجّب خشکمان زد.
🔷 به یاد حرف های دیشب افتادیم. در دل گفتم: یا علی علیه السلام چقدر بنده نواز هستید که به دست افسر فدایی صدام در زندان عراق، روز عید غدیر برایمان شیرینی فرستاید.
📚 تلخ و شیرین از اسارات، ص 26
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا فاطمی نیا
🔶 در کتاب «تاریخ بغداد» از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزی پدرم نشسته بود. یک هیئت مهمّی بر پدرم مهمان شدند و مشغول سخن شدند.
🔶 آنان ابوبکر را ذکر کردند و مقدار زیادی پیرامون وی سخن گفتند؛ پدرم وارد سخن نشد. سپس نام خلیفه دوم را بردند و در اطراف وی بسیار سخن گفتند، باز پدرم هیچ سخنی نگفت.
🔶 سپس نام خلیفه سوم علیه برده شد و در پیرامون وی هم فراوان صحبت کردند و پدرم همینطور سرش پایین بود و در کلام آنان دخالت ننمود.
🔶 تا اینکه صحبت به حضرت علی علیه السلام رسید؛ در این هنگام پدرم پس از سکوت طولانی سرش را بلند نمود و به آنان خطاب کرد: شما در مورد علی علیه السلام و خلافت سخن می گویید؟!
🔶 آنان همه ساکت شدند، پدرم گفت:«إنَّ الخِلاَفَۀَ لَم تُزَیِّن عَلیِّاً بَل عَلیٌّ زَیَّنَ الخِلاَفَۀَ». خلافت باعث زینت علی نبود، بلکه علی زینت دهند خلافت بود.
🔶 باز همین عبدالله می گوید: در کنار پدرم نشسته بودم. از پدرم در مورد با فضیلت ترین صحابی پرسیدم. پدرم عده ای را نام برد ولی نام مبارک حضرت علی علیه السلام را ذکر نکرد، من می دانستم که پدرم به حضرت ارادت دارد، با تعجّب پرسیدم: چرا نام حضرت علی علیه السلام را نبردید؟!
🔶 پدرم گفت: تو از من از صحابه پرسیدی؟ گفتم: بله. گفت: حضرت علی علیه السلام از صحابه نیست؛ ایشان جان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است.
📚 نکته ها از گفته ها، ج 1 ص 28
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا فاطمی نیا
✅ می گویند علاّمه امینی بعد از نوشتن «الغدیر» گفته بود: روز قیامت با دشمنان حضرت أمیرالمؤمنین علیه السلام مخاصمه خواهم کردم!
✅ همان طور که آنها وقت حضرت را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند؛ من می خواستم معارف حضرت را گسترش بدهم، آنها مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم!
✅ وقتی می گویند: اوّل مظلوم عالم، بی جهت نیست! حضرت چقدر مظلوم باشد که بعد از قرنها، تازه در اثبات امامتش کتاب بنویسند!
📚 نکته ها از گفته ها، ج 1 ص 30
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 حاج آقا قرائتی
✅ چرا مولی به معنی دوست نیست⁉️
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا ری شهری
✅ از آیت الله بهجت رحمة الله علیه پرسیدم: راه رسیدن به محضر امام زمان علیه السلام چیست؟
✅ گفتند: مؤمن باید خود را در همه حال، در محضر آن حضرت ببیند. توجّه داشته باشید که هر کاری می کنید، در محضر اوست. او حتّی از خیال شما، آگاه است.
✅ حتّی افرادی مانند سیّد مرتضی کشمیری ضمیر افراد را می فهمیدند، چه رسد به امام عصر علیه السلام.
📚 زمزم عرفان، ص 35۵
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله بهجت رحمة الله علیه
🔷 شخصی می گفت: پشت سر سیّد مرتضی کشمیری می رفتم، به ذهنم خطور کرد که مگر کسی غیر از امام معصوم علیه السلام هم غیب می داند؟
🔷 در این هنگام، سیّد برگشت و به من گفت:«نَعَم، المُؤمنون یَعلَمُونَ». بله، مؤمنان هم غیب می دانند.
🔷 در فکر فرو رفتم که «نعم» گفتن ایشان برای چه بود، من که فقط در ذهنم خطور کرده بود!
📚 در محضر آیت الله بهجت، ج 2 ص 111
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🔷 حاج علی اکبر کاظمینی (نوه حاج شیخ غلامرضا یزدی) می گوید: حاج شیخ در هر هفته، روزهای چهارشنبه به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام متوسل می شد. علاوه بر خودشان، همه اهل بیت منزل و بستگان در مجلس حضور داشتند.
🔷 گاه ایشان بعد از توسل، سیگار می کشید. یکبار شیخ علی، فرزندش با عجله رفت و کبریت بیاورد و چون متوجه باز بودن در جوی (در منازل قدیم یزد جویهایی وجود داشت که از طریق پلکانهای متعدد به زیرزمین می رفت و به آنها قنات متصل می شد) نبود. داخل پلکان جویی افتاد که اتفاقاً پله های آن بسیار زیاد بود.
🔷 صدای شیون همه فضای خانه را پر کرد. حاج شیخ همه را به آرامش دعوت کرد و گفت: آرام باشید، مگر من به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام متوسّل نشده بودم؟
🔷 بعد نزدیک آمد و دستها را بر چارچوب در قرار داد و سه دفعه گفت: علی، دفعه آخر صدای آهسته ای به گوش رسید. حاج شیخ گفت: بیا بالا. چند دقیقه بعد، علی از پله ها بالا آمد. حاج شیخ گفت: کجا می رفتی؟ او گفت: می رفتم کبریت بیاورم.
🔷حاج شیخ گفت: برو بیاور. سر انجام علی کبریت را آورد. آنگاه حاج شیخ به اطرافیان گفت: من توسّل به موسی بن جعفر علیه السلام داشتم و می دانستم آسیب جدّی نخواهد دید. شماها چرا شیون و زاری می کردید؟
📚 تندیس پارسایی، ص 250
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله شهید دستغیب
🔷رشاد که از تجار درجه یک عراق بود، به مرض سرطان داخلی مبتلا شد. اطبای عراق و لبنان و سوریه از معالجه اش عاجز شدند و برای مداوا به ممالک اروپایی رفت، به او گفتند به هیچ وجه علاجی ندارد.
🔷 ریشه سرطان به قلب رسیده و بر فرض، جراحی بکنیم یک هفته دیرتر شاید بمیری. شب در خواب عربی را می بیند که پیراهن کرباسی بر تن دارد با محاسن متوسط، می گوید:«رشاد اگر قبر مرا درست کنی، من از خداوند شفای تو را می خواهم».
🔷می پرسد: شما کیستید؟ می فرماید: من میثم تمار هستم. (ناگفته نماند که قبلاً بارگاه میثم بسیار مختصر و محقر بود) از خواب بیدار می شود و دو مرتبه به خواب می رود و همان منظره را می بیند. در مرتبه سوم نیز همین طور مشاهده می کند.
🔷فردا با هواپیما به بغداد برمی گردد و از راه مستقیما به درخواست خودش او را بر سر قبر میثم می آورند و آنجا می ماند.
🔷شب هنگام همان شخصی که در خواب دیده بود در مقابل چشمش پیدا می شود و صدایش می زند: رشاد بلند شو. می گوید: نمی توانم. با تندی می گوید: بلند شو. ناگهان می ایستد و آثاری از مرض در خود نمی بیند.
🔷بلافاصله مشغول تعمیر بارگاه میثم می شود و قبه آبرومند فعلی را می سازد و بعد شوق تعمیر قبر مسلم بن عقیل را پیدا می کند و قبه طلای مسلم بن عقیل را تمام می کند و سپس برای تجدید طلا کاری گنبد حضرت علی علیه السلام دویست کیلو طلا می پردازد.
📚 داستان های شگفت، ص 193
🖤 ۲۲ ذی الحجه سالروز شهادت میثم تمار
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 عارف سالک حاج شیخ جعفر توسلی رحمة الله علیه
✅ حتماً سر قبر شیخ فضل الله نوری بروید، زیارت قبر ایشان مجرب است.
✅ حکمت خداوند بود که ایشان در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها دفن شده اند.
✅ آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از علمای زمان شیخ فضل الله نوری ناراحت اند که چرا در خانه نشستند تا ایشان را اعدام کنند. این علما در قیامت محاکمه خواهند شد.
🖤 ۱۱ مرداد سالروز شهادت آیت الله شیخ فضلالله نوری رحمة الله علیه گرامی باد.
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله بهجت رحمة الله علیه
✅ از آقای اشعری که عالِم راستگویی است نقل شده که می گفت: دایی من که سیّد و از شاگردان مرحوم شیخ فضل الله نوری بود.
✅ در شبی که جنازه ی ایشان را به قم آورده بودند تا فردا در حجره دفن کنند، در همان حجره صدای قرآن از جنازه ی آن مرحوم شنیده بود.
✅ آقای دیگری نقل کرده است: لب ایوان مقبره در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها نشسته بودم، شنیدم از داخل مقبره مرحوم شیخ صدای قرآن می آید.
✅ به طرف مقبره رفتم، دیدم کسی نیست، بازگشتم تکرار شد، خلاصه یقین کردم که صدای قرآن از خود صاحب قبر است.
📚در محضر آیت الله بهجت، ج ۱ ص ۲۳۷
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا قرائتی
✅ آيت اللَّه مرواريد رحمة الله علیه نقل مى كردند كه در خدمت حاج شيخ عباس قمى در باغى در حوالى مشهد مهمان بوديم.
✅ حاج شيخ عباس بعد از سلام و احوالپرسى شروع به نوشتن كرد. گفتند: آقا امروز روز تفريح است فرمود: فكر مى كنيد من از سهم امام بخورم و كار نكنم!
✅ صاحب باغ گفت: آقا غذاها و ميوه ها سهم امام نيست، مال شخصى من است، شما استراحت كنيد.
✅ فرمود: يعنى مى گوييد يك روز هم كه از سهم امام زمان عليه السلام استفاده نمى كنم، براى مولايم كار نكنم⁉️
📚 خاطرات حجة الاسلام قرائتى، ج 2 ص 27
🖤 ۲۳ ذی الحجه سالروز وفات حاج شیخ عباس قمی گرامی باد.
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا قرائتی
🔷 به مرحوم شيخ عباس قمى گفتند: اين همه دعا كه در كتاب مفاتيح آورده اى خودت خوانده اى؟
🔷 گفت: هر دعايى كه آورده ام لااقل يكبار خوانده ام تا از كسانى نباشم كه امر مى كنند، امّا عمل نمى كنند.
📚 خاطرات حجة الاسلام قرائتى، ج 2 ص 51
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
✅ بزرگترین فضیلت امیرالمؤمنین در بیان امام رضا علیهماالسلام
💙 روزى مأمون به امام رضاعليهالسلام گفت: بزرگترين فضيلت أميرالمومنین عليهالسلام در قرآن چیست؟
💙 امام رضاعليهالسلام فرمودند: فضيلتى كه آيه مباهله بر آن حكايت دارد. خداوند متعال مىفرمايد:«فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبين».
💙 به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت كنيم، شما هم نفوس خود را؛ آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
💙 وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله و آله و سلم، امام حسن و حسین علیهما السلام را به عنوان فرزندان، و فاطمه سلام الله علیها را به عنوان زنان، و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان نفس خودش برای مباهله با نصاری برد.
🔷 مشخص است كه هيچ يك از بندگان خداوند، برتر و شريفتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نيست. بنابراین به حکم خداوند باید كسى از نفس پیامبر اکرم (أمیر المؤمنین)بالاتر نباشد.
📚 بحارالأنوار ج۳۵ ص۲۵۷
❌نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله خرازی
🔷 مرحوم حجة الاسلام و المسلمین میرزا علی محدّث زاده (پسر حاج شیخ عباس قمی) نقل کرد: موقعی که نجف بودیم، با برادرم قرار گذاشتیم که به نوبت هر شب جمعه یک کوزه آب در صحن مطهر حضرت أمیرالمؤمنین علیه السلام جهت پدرمان خیرات کنیم.
🔷 شبی مرحوم پدرم را در خواب دیدم که زبانش نزدیک بود از شدّت عطش بیرون بیاید، به او عرض کردم: چه شده؟ گفت: تشنه ام.
🔷 گفتم: آب اینجا هست، بردارید و بخورید. گفت: از آب موجود در صحن مطهر می خواهم بنوشم.
🔷 از خواب بیدار شده و از برادرم پرسیدم: دیشب شما به نوبت خود عمل کردید یا نه؟
🔷 برادرم گفت: نه. با رفقا گرم صحبت شدم و فراموش کردم در صحن آب به زائران حضرت برسانم.
📚روزنه هایی از عالم غیب، ص 190
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 حاج آقا ناصری
✅ پیشگویی آیت الله سید علی قاضی درباره سرانجام انقلاب اسلامی و اتصال به قیام حضرت مهدی علیه السلام
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی