🎤👈 آیت الله سیّد محمّدحسین حسینی تهرانی
💠 حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام در زندان است و يا حضرت إمام زمان عليه السّلام در غيبت است، مردم بايد چكار كنند؟
💠 مردم بايد قيام كنند و إمام را از غيبت بيرون آورند و إلّا مسؤولند. چرا مى گذارند حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام زندانى بشوند؟
💠 وقتى إمام در زندان است، مردم حقّ ندارند در خانه هاى خود بنشينند و بگويند: چون حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام در زندان است، ما ديگر مسؤوليّتى نداريم.
💠 خير! در تمام زمان غيبت و عدم تمكّن إمام معصوم عليه السّلام همه مردم موظّفند زمينه و إمكانات ظهور را فراهم كنند و اگر إمكانات فراهم بشود، إمام ظهور مى كند.
📚 ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج ۲ ص ۲۰۴
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 سه جملهای که بر روی دسته شمشیر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نوشته شده بود.
🎤👈 حاج آقا رفیعی
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله حسن زاده آملی رحمة الله علیه
💠 رسول خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:«شَرَّ الْعَمَى عَمَى الْقَلْب» یعنی بدترین کوری، کوری دل است.
💠 چونکه کور چشم، از مشاهده خلق محروم است و کور دل از مشاهده حقّ.
📚 هزار و یک نکته، ج 1 ص 177
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
شیخ رجبعلی خیاط
🔷 با خدای متعال انسی داشتم، التماس کردم که سرّ خلقت را به من بفرماید. خطاب آمد: احسان به خلق.
🔷 آن مسأله ای که انسان را بعد از فرائض به حالت بندگی خداوند متعال می رساند، احسان به خلق است.
📚 تندیس اخلاص، ص 78
❌ نسر با ذکر منبع 👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 شیخ رجبعلی خیاط رحمة الله علیه
💠 اسم فرزندم برای سربازی در آمده بود، می خواستم دنبال کار او بروم که زن و مردی برای حلّ اختلاف نزد من آمدند. ماندم تا قضیّه آنها را فیصله بدهم.
💠 بعد از ظهر فرزندم آمد و گفت: نزدیک پادگان به چنان سر دردی مبتلا شدم که سرم متورّم شد، دکتر معاینه کرد و مرا از خدمت معاف دانست.
💠 همین که از پادگان بیرون آمدم، گویی اثری از ورم و سر درد نبود. شیخ در پایان اضافه کرد که ما رفتیم کار مردم را درست کنیم، خدا هم کار ما را درست کرد.
📚 تندیس اخلاص، ص 68
❌ نشر با ذکر منبع 👈 حاج شیخ جعفر توسلی
💙 آيت الله مرعشی نجفی در دوران طلبگی پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پايان مي برد به تهران مي آيد و مقدمات ازدواج ايشان فراهم می گردد.
💙 دختری معرفی شده و به خواستگاری مي روند. پدر دختر شرطی را براي داماد مطرح می كند و آن اينكه: يك جفت گوشواره، 4 عدد النگو، 2 عدد پيراهن، 2 قوّاره چادری و 2 جفت كفش بايد تهيه كند.
💙 گرچه درخواست، چندان سخت نبود ولكن برای ايشان تهيه همين مقدار هم مقدور نبود. ايشان نااميد از انجام شرط عازم قم می شود امّا قبل از حركت به قصد زيارت عبدالعظيم علیه السلام در شهر ری توقف می كند.
💙 پس از توقفی در صحن، مشكل را با حضرت در ميان می گذارد و با حالی دل شكسته زار زار می گريد و عبايش را روی صورتش می كشد.چند لحظه بعد كسی دست روی شانه اش می گذارد و آرام می گويد آقا بسته تان را برداريد تا خدای نكرده كسی نبرد.
💙 ايشان ناراحت از اينكه او را از چنين حالی بيرون آورده، نگاه ميی كند، بسته جلوی پايش افتاده است. ابتدا اعتنايی نمی كند، ولی بعد بسته را می گشايد.
💙 درون بسته اين اشياء به طور مرتب چيده شده بود: 2 جفت كفش زنانه، 2 قواره چادری، 2 عدد پيراهن، 4 عدد النگوی طلا و يك جفت گوشواره
📚 سرزمین کرامت، ص ۴۳
💐 ۴ ربیع الثانی سالروز ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک باد.
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا ری شهری
🔶 آیت الله سیّد عبدالجواد عَلَم الهدی گفتند: سیّد عبدالمهدی سِلمی نجفی، پسر دایی پدرم، که در زمان رضاخان پهلوی در تهران تبلیغ می کرد، به دستور طاغوت وقت دستگیر شد.
🔶 ایشان بعد از آزادی به ما گفت: بعد از یک سال زندان به شهر بیرجند تبعید شدم. یکی از شب ها که بسیار دلتنگ بودم، به حضرت عبدالعظیم حسنی متوسّل شدم و با چشم گریان به خواب رفتم.
🔶 در رؤیا دیدم وارد مجلسی شدم که جالسین همه روحانی بودند، و صدر مجلس سیّد عبدالعظیم با صورت نورانی و مجلّل نشسته است.
🔶 جلو رفتم و بعد از سلام شکایت حالم را به عرض رساندم. گفتند: وقتی در تهران بودی نزد ما نمی آمدی؛ ولی بعد از این به دیدار ما بیا.
🔶 از خواب بیدار شدم و تا صبح فکر می کردم. بعد از اذان صبح مأمور شهربانی در منزل آمد و گفت: عبدالمهدی سِلمی اینجاست؟ در منزل رفتم و خود را معرّفی کردم.
🔶 گفت: آزاد شدی، هر کجا می خواهی برو! بدون هیچ تعرّض و تعقیب به تهران آمدم و با خود عهد کردم تا آخر عمر زیارت آن حضرت را شب های جمعه ترک نکنم.
📚 خاطره های آموزنده، ص 72
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅👈 فضایل حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
🎤👈 حاج آقا مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
✅👈 چرا دوست خدا شد⁉️
💠 حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام از امام هادی سلام الله علیه چنین روایت می کند:«إنَّمَا اتَّخَذَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ إبراهِیمَ خَلیلاً لِکَثرَةِ صَلاتِهِ عَلی مُحَمَّدٍ و أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام».
💠 خداوند عزوجلّ، حضرت ابراهیم علیه السلام را به خاطر اینکه بر حضرت محمّد و اهل بیت او علیهم السلام بسیار صلوات می فرستاد، خلیل و دوست خود انتخاب کرد.
📚 علل الشرائع، ج ۱، ص ۳۴
❌ نشر با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
✅ یکی از یاران شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند: زمانی که با تاکسی کار می کردم، دو زن یکی قد بلند و دیگری قد کوتاه، سوار تاکسی شدند.
✅ زن کوتاه قد ترک زبان بود و با خود می گفت: من فارسی بلد نیستم که بگویم منزلم کجاست. هر روز سوار اتوبوس می شدم و با دو ریال به منزل می رسیدم، اما امروز باید پنج ریال به تاکسی بدهم.
✅ گفتم: ناراحت نباش. من ترکی بلد هستم. منزل او را پیدا کردم و پول نگرفتم.
✅ چند شب بعد برای اولین بار در جلسه جناب شیخ شرکت کردم. چند نفری بودیم. شیخ نگاهی به من کرد و با گریه فرمود: تو شب های جمعه از منتظران فرج هستی.
✅ می دانی چطور شد که نزد من آمدی؟ آن زن کوتاه قد را که سوار کردی و به مقصد رساندی و از او پول نگرفتی، در حقّ تو دعا کرد و پروردگار عالم هم دعای او را مستجاب فرمود.
📚 تندیس اخلاص، ص 63
❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی