eitaa logo
حاج شیخ جعفر توسلی
4.4هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
434 ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤👈 حاج آقا قرائتی ✅ روز عيد قربان يكى از دوستان زنگ زد كه دعاى عيد قربان چيست؟ ✅ گفتم: دعاى عيد قربان اين است كه وقتى گوسفند قربانى مى‏ كنى، كبابى‏ هايش را براى خودت كنار نگذارى!! ✅ گفت: دعاى عيد قربان را مى ‏خواستم. گفتم: همين است. 📚 خاطرات حجة الاسلام قرائتى، ج‏1 ص 93 ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ یکی از نزدیکان شیخ رجبعلی خیاط می گوید: فرزندم تصادف کرده و در بیمارستان بستری بود. نزد شیخ رفتم و ناراحتی خود را بیان کردم. ✅ شیخ گفت: نگران نباش، گوسفندی بخر و چهل نفر از کارگرهای میدان را جمع کن و برایشان آبگوشت درست کن. ✅ یک روضه خوان هم دعوت کن تا دعا کند. وقتی آن چهل نفر آمین گفتند، فرزندت خوب می شود و روز بعد به خانه می آید. 📚 تندیس اخلاص، ص 60 ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَنْ قَرَأَ فِی كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ الْوَاقِعَةَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَمْ يَرَ فِي الدُّنْيَا بُؤْساً أَبَداً وَ لَا فَقْراً وَ لَا فَاقَةً وَ لَا آفَةً مِنْ آفَاتِ الدُّنْيَا وَ كَانَ مِنْ رُفَقَاءِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين 🔷 امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس در شب جمعه سوره «واقعه» را بخواند، خدا او را دوست بدارد و او را محبوب تمام مردم کند. 🔷 و در دنیا دچار بدحالی و تنگدستی نشود و آفتی از آفات دنیا به او نرسد. 🔷 و از دوستان حضرت امیرالمؤمنین علیه ‌السلام باشد. 📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۱۱۷ ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 یک جمله حرف حساب: آیا امام زمان علیه السلام با دیدن ما لذت می برد⁉️ ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 عالم سالک حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه 💟 آقا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هرکجا باشند، با طی ‏الارض هر روز به زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها می روند. 💟 گاهی هم به زیارت مشهد اردهال می‏ آیند. ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حجة الاسلام شیخ علی بهجت ✅ پدرم مقیّد بود وقتی وارد منزل می شد، هنگام بیرون آوردن کفش، می گفت:«رَبِّ أَنْزِلْنی‏ مُنْزَلاً مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلينَ». ✅ من چند بار از ایشان در راه منزل، مسئله ای را که نیاز به فکر کردن داشت، پرسیدم تا ببینم ایشان این دعا را فراموش می کنند یا نه. ✅ اما هنگامی که به درِ منزل می رسیدند، همان دعا را می خواندند و من نمی توانستم ایشان را از گفتن این دعا، غافلم کنم. 📚 زمزم عرفان، ص 231 ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 آیت الله بهجت رحمة الله علیه 🔷 فرماندار کرمان در زمان رژیم پهلوی در شب عید غدیر مجلس جشنی برپا نمود. در آن مجلس مردوخ (از علمای عامّه) نیز شرکت داشت. مدّاح در ضمن خواندن اشعار درباره ی امیرالمؤمنین علیه السلام به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز اشاره کرد. 🔷 جناب مردوخ رو کرد به آقای فرماندار و با صدای بلند فریاد زد:«آقای فرماندار آیا اینها افسانه نیست؟!». فرماندار می گوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیّت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد. 🔷 با خودم گفتم: شب عید غدیر است خوب است شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛ ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم. 🔷 در این لحظه گویا به من الهام شد که بگویم: آقا شما قرآن خوانده اید؟ گفت: بله، گفتم: درباره ی این آیه چه می گویید که می فرماید:«فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ». زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، اینها کجا و تجلیاتی که برای حضرت علی علیه السلام در نماز پیش آمد کجا؟! 🔷 آنها با دیدن جمال یوسف محو دیدار جمال او شدند و بی اختیار دست های خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هم در حال نماز در برابر تجلیّات انوار الهی و مشاهده ی جلال و جمال حضرت حقّ غرق شده و متوجّه بیرون آوردن تیر از پای مبارکشان نگردد. با این سخن، سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت. 📚در محضر آیت الله بهجت، ج 1 ص 24 ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶در زمان متوكل زنی می ‏گفت: من زينب دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم و چون رسول خدا بر بدن من دست كشيده در هر چهل سال دوباره جوان می شوم. 🔶 كسی نمی ‏توانست جواب او را بدهد. متوكل از حضرت امام هادی خواست با دليلی منطقی اين زن را قانع كند. حضرت فرمود: گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. او را پيش درندگان ببريد، اگر فرزند فاطمه باشد ضرری نمی ‏بيند. 🔶 آن زن گفت: می خواهد مرا با این کار بکشد، در اينجا از فرزندان فاطمه زياد هستند برای امتحان يكی از آنها را داخل قفس بفرست. چهره حاضران متغير شد. بعضی از ناصبی ها گفتند: خود ابن الرضا برود. 🔶 حضرت داخل قفس شيران شد. شيرها خود را جلو حضرت انداختند و سر خود رابه زمين گذاشتند. ایشان دست مباركش را به‏ سر آنان كشيد و امر کرد که کنار بروند، همه به کناری رفتند 🔶وزير متوكل به او گفت: هر چه زودتر بگو بيايد بيرون؛ چون اگر اين خبر در ميان مردم منتشر شود محبوبيت پيدا می‏ كند. حضرت بيرون آمده و به زن فرمود: حالا تو برو. گفت: والله دروغ گفتم. 🔶من دختر فلانی هستم، فقر و احتياج‏ وادارم كرد كه چنين ادعايی بكنم. بالاخره مادر متوكل شفاعت كرد و او نجات پيدا كرد. 📚 بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۱۴۹ ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🔷 در دومین سال اسارت، شب عید غدیر محمد سهرابی بچه کرمانشاه گفت: بچه ها الان در کرمانشاه چه خبر است؟ سینی های پر از باقلوای یزدی در خیابان ها می چینند و از مردم پذیرایی می کنند. 🔷 آن شب به یاد سال هایی که شب عید غدیر را کنار خانواده هایمان بودیم، افتادیم. از طرفی یاد أمیرالمؤمنین علیه السلام دگرگونمان کرد. 🔷 آرام با حضر درد و دل می کردیم و می گفتیم: علی جان می شود توفیق زیارتت را پیدا کنیم و از کرم بی مثالت نصیب ما هم بشود؟. آن شب با اینکه شب عید و شادی بود، ولی ما یک دل سیر گریه کردیم و خوابیدیم. 🔷 فردا ستوان صلاح (افسر عراقی) در سلول را باز کرد و با لبخند گفت: علی بلند شو. بلند شدم و به او سلام کردم. ستوان گفت: می دانی امروز چه روزی است؟ 🔷 گفتم: بله، عید غدیر است. گفت: دیشب به منزل مادرم در کاظمین رفته بودم. بی اختیار به او گفتم: در زندان تعدادی اسیر ایرانی داریم. 🔷 مادرم از خانه بیرون رفت و ساعتی بعد برگشت و گفت: چیزی گرفته ام که باید برای اسیران ایرانی ببری. گفتم: مادر ممنوع است. اما او نپذیرفت و گفت: اگر کاری را که گفتم انجام ندهی، حلالت نمی کنم. 🔷 من هم گرفتم و برایتان آوردم. سپس دستش را که پشت سرش گرفته بود جلو آورد و مقابلم گرفت و گفت: های، یغلاوه یزدیه. این شیرینی یزدی است. من و عباس و اکبر از تعجّب خشکمان زد. 🔷 به یاد حرف های دیشب افتادیم. در دل گفتم: یا علی علیه السلام چقدر بنده نواز هستید که به دست افسر فدایی صدام در زندان عراق، روز عید غدیر برایمان شیرینی فرستاید. 📚 تلخ و شیرین از اسارات، ص 26 ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی
🎤👈 حاج آقا فاطمی نیا 🔶 در کتاب «تاریخ بغداد» از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزی پدرم نشسته بود. یک هیئت مهمّی بر پدرم مهمان شدند و مشغول سخن شدند. 🔶 آنان ابوبکر را ذکر کردند و مقدار زیادی پیرامون وی سخن گفتند؛ پدرم وارد سخن نشد. سپس نام خلیفه دوم را بردند و در اطراف وی بسیار سخن گفتند، باز پدرم هیچ سخنی نگفت. 🔶 سپس نام خلیفه سوم علیه برده شد و در پیرامون وی هم فراوان صحبت کردند و پدرم همینطور سرش پایین بود و در کلام آنان دخالت ننمود. 🔶 تا اینکه صحبت به حضرت علی علیه السلام رسید؛ در این هنگام پدرم پس از سکوت طولانی سرش را بلند نمود و به آنان خطاب کرد: شما در مورد علی علیه السلام و خلافت سخن می گویید؟! 🔶 آنان همه ساکت شدند، پدرم گفت:«إنَّ الخِلاَفَۀَ لَم تُزَیِّن عَلیِّاً بَل عَلیٌّ زَیَّنَ الخِلاَفَۀَ». خلافت باعث زینت علی نبود، بلکه علی زینت دهند خلافت بود. 🔶 باز همین عبدالله می گوید: در کنار پدرم نشسته بودم. از پدرم در مورد با فضیلت ترین صحابی پرسیدم. پدرم عده ای را نام برد ولی نام مبارک حضرت علی علیه السلام را ذکر نکرد، من می دانستم که پدرم به حضرت ارادت دارد، با تعجّب پرسیدم: چرا نام حضرت علی علیه السلام را نبردید؟! 🔶 پدرم گفت: تو از من از صحابه پرسیدی؟ گفتم: بله. گفت: حضرت علی علیه السلام از صحابه نیست؛ ایشان جان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است. 📚 نکته ها از گفته ها، ج 1 ص 28 ❌کپی با ذکر منبع👈 حاج شیخ جعفر توسلی