eitaa logo
حاج شیخ جعفر توسلی
4.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
422 ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤👈 محمدعلی ملاّیی اردستانی 🔷 حسن محمدی گفت: یکی از اسرای اصفهانی قبل از جنگ در خرمشهر ساکن بود. وقتی جنگ شد، دخترهای خرمشهر را می دزدید و به عراقی ها تحویل می داد و در مقابل چیزی می گرفت. 🔷 تا اینکه بار آخر عراقی ها خودش را هم دستگیر کردند و به اردوگاه موصل کوچک آوردند. او در همان ابتدا حاج آقا ابوترابی را شناخت و به عراقی ها لو داد. 🔷 حسن محمدی گفت: وقتی من خبردار شدم، رفتم تا با تیغ موکت بری رگ گردنش را بزنم و او را بکشم. توی مسیر با حاج آقا ابوترابی برخورد کردم. 🔷 حاج آقا پرسید: حسن کجا می روی؟ من هم حقیقت را گفتم. آقای ابوترابی گفت: بیا من کار بهتری را می گویم انجام بده. بعد دو تا پاکت سیگار به من داد و گفت: اینها را به او بده. 🔷 وقتی سیگار را به او دادم و محبّت حاج آقا ابوترابی را دید، پشیمان شد و با آن همه سابقه جنایت و خیانت به ناموس مردم، متحوّل شد و برگشت. 📚 تلخ و شیرین از اسارات، ص 134 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا واله ✅ یکی از کتاب های آیت الله میرزا جواد تهرانی که تازه از چاپ خارج شده بود، سید بزرگواری آن را مطالعه می کند و پس از مطالعه اشکال می گیرد و به آقا فحش و ناسزا می گوید. ✅ به آقا خبر می دهند، ایشان هنگامی که آن سیّد را می بینند به او می گویند: اگر شرعاً اجازه داشتم، دست شما را می بوسیدم. ✅ سپس اضافه می کنند: شنیده ام به من ناسزا گفتی، این عمل شما از دو حال خارج نیست؛ یا به حق است، پس مرا بیدار کرده ای و به اشتباهم آگاه نموده ای. ✅ یا به ناحق است، پس بهانه ای دست من داده ای که وقتی فردای قیامت دست مرا گرفتند و خواستند به سوی جهنم ببرند به همین بهانه جدّت مرا یاری کند. 📚 خاطراتی از آیینه اخلاق، ص 40 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا واله 🔷آیت الله میرزا جواد تهرانی از منزل بیرون آمده بودند و از حاشیه خیابان در حال گذر بودند که ناگهان دوچرخه سواری با شدّت با ایشان برخورد کرد؛ به نحوی که عبا و عمامه و عصا و نعلین ها هر کدام به طرفی پرت شدند و اعضاء و جوارح ایشان زخمی گردید. 🔷 پس از لحظه ای ایشان از جایشان بلند شدند، قبل از اینکه بسوی عبا و عمامه و عصا بروند، به سراغ دوچرخه سوار رفتند، او را از زمین بلند کردند و گفتند: پسرجان، حالت چطور است؟ آیا جایی از بدنت درد می کند؟ در صورتی که شاید او مقصر هم بود. 🔷 دوچرخه سوار با تعجّب با خود می گفت: این آقای مهربان و دلسوز کیست؟ من به ایشان زدم، ولی در عین حال ایشان معذرت خواهی می کند! با خجالت و شرمندگی عذرخواهی کرد و سوار دوچرخه اش شد و رفت. 📚 خاطراتی از آیینه اخلاق، ص 27 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله بنابی حفظه الله 🔷 گناه موجب نامحرم شدن انسان با امام زمان علیه السلام می شود. 🔷 امام زمان علیه السلام مشتری دل های متعفن نیست. ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤👈 حاج آقا قرائتی ✅ يكى از محترمين تهران كه به زيارت حضرت آيت اللَّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى (مؤسّس حوزه علميه قم) رفته بود، صورتش را تراشيده بود. ✅ وقتى خدمت آقا رسيد، آقا پس از آنكه صورتش را بوسيد فرمود: اگر به من علاقه داريد از اين به بعد جاى بوسه مرا نتراشيد! ✅ آن مرد قبول كرد و گفت: چشم آقا. 📚 خاطرات حجة الاسلام قرائتى، ج‏ 2 ص 115 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🔶 مدت ها بود که آیت الله میرزا جواد تهرانی، با یک سلمانی ریش تراشی دوست بودند، بعضی ها از دوستی ایشان تعجّب می کردند و نمی توانستند بفهمند که چرا ایشان با او رفاقت می کنند. 🔶 تا اینکه یک روز هنگامی که آقا از کنار مغازه سلمانی رد می شوند و می بینند که او یک مشتری را روی صندلی نشانده و به صورت او صابون یا خمیر ریش مالیده و تیغ در دست آماده تراشیدن ریش مشتری است. 🔶 در همان موقع آقا یا یک حالت خاص می گویند: فلانی و رد می شوند. شخص سلمانی با دیدن ایشان دست از تراشیدن صورت مشتری برمی دارد و به دنبال آقا می دود و اظهار ندامت و پشیمانی می کند. 🔶 همین امر باعث می شود که دیگر از این شغل دست بر می دارد و به شغل دیگری مشغول می شود. و این تأثیر رفاقت آقا با مرد سلمانی است. 📚 خاطراتی از آیینه اخلاق، ص 24 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
❌👈 پاداش حضرت علی علیه السلام به علامه امینی به خاطر تألیف کتاب الغدیر👇👇 ✳ آيت ‏الله سيد محمّدتقى بحرالعلوم: بعد از وفات مرحوم علاّمه امينى، در اين فكر بودم كه در آن عالم برخورد مولا با علاّمه امينى چگونه بوده؟ ✳ يكى از شب‏هاى جمعه، در خواب ديدم باغى خيلى مجلّل است كه در وسط آن كاخى قرار دارد و افرادى به آنجا مى‏ روند. پرسيدم: آقا! اينجا چيست؟ گفتند: اينجا «آب كوثر» است و أميرالمؤمنين علیه السلام شيعيان را سيراب مى‏ كنند. ✳ ديدم دريايى موّاج است و ليوان‏هاى بلورى هم دور و برش گذاشته‏ اند و أميرالمؤمنين علیه السلام ايستاده و آنها را پر مى‏ كنند و به شیعیان مى‏ دهند. ناگهان همهمه‌ای شنيدم، ديدم جمعيت به هم ريختند، پرسيدم: چه شده؟ گفتند: علاّمه امينى مى‏ آيد. ✳ علاِمه امينى جلو آمد، حضرت ظرف را زمین گذاشتند، آستینها را بالا زده و دستان مبارکشان را پر از آب کردند و به علّامه آب خورانیدند و فرمودند:«بَيَّضَ اللهُ وَجهَكَ كما بَيَّضْتَ وَجْهى».خداوند رویت را سفید کند که روی ما را سفید کردی. 📚 آداب كوى جانان، ص ۳۴ ♠️ ۱۲ تیر ماه سالروز وفات مدافع بزرگ حریم ولایت علامه امینی تسلیت باد. ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 استاد فاطمی نیا ✴ در زمان علّامه امینی، پسر وزیر معارف عراق، بیماری سختی پیدا می کند و اطباء ناامید می شوند. ✴ پدرش نامه ای به علّامه امینی می نویسد و در آن می گوید: شما که این قدر به حضرت علی علیه السلام ارادت دارید و عمرتان را در این راه گذارده اید، الان فرزند من دارد می میرد؛ آیا از حضرت علی علیه السلام کاری ساخته است⁉️ ✴ علّامه امینی نامه را که دریافت می کند، فوراً می نویسد«بسم الله الرحمن الرحیم خداوند به برکت امیر المؤمنین فرزند شما را شفا داد!». ✴ نامه را می دهد به نامه رسان که به وزیر معارف برساند. علّامه لباس می پوشد و به حرم مشرّف شده و عرض می کند: من یک حواله ای فرستاده ام، شما مرا روسیاه نفرمایید! ✴ می گویند: همین که نامه می رسد به بالای سر مریض، فوراً بلند می شود و شفا پیدا می کند! 📚 نکته ها از گفته ها، ج ۳ ص ۱۴۲ ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 عشق بی جواب نمی ماند. 🔷👈 جواب حضرت علی علیه السلام به حواله علامه امینی رحمة الله علیه ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
💓🌸🌺 نماز بسیار مهم یکشنبه ماه ذی القعده 🔴 آثار فراوان چهار رکعت نماز ✅ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: هر بنده ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می شود:«ای بنده خدا، عمل خود را از نو آغاز كن؛ زیرا توبه تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» ✅ فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می كند: «ای بنده، خجسته باد بر تو و خاندان و فرزندان تو!» فرشته ای دیگر ندا می كند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.» ✅ فرشته ای دیگر ندا می كند:«ای بنده، تو مؤمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.» ✅ فرشته ای دیگر ندا می كند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود.» ✅ جبرئیل ندا می كند: «من همراه با فرشته مرگ می آیم و به او سفارش می كنم كه با تو به نرمی رفتار كند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد كرد، و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد». ✅ عرض كردیم: ای رسول خدا، اگر بنده ای این عمل را در غیر این ماه انجام دهد، چه اثری خواهد داشت؟ فرمود: «همانند آنچه توصیف كردم برای او خواهد بود». ✅ این سخنان را جبرئیل آن گاه كه خداوند مرا به آسمان [معراج] برد، به من آموخت. 📕 اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۲۰ ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 سیّد محمدتقی طباطبایی 🔷 در اسارت متأسفانه بعضی نه تنها اهل نماز و معنویّت نبودند؛ بلکه دنبال لهو و لعب و حتی قمار بازی هم بودند. به گردنشان صلیب می انداختند و کارهای ناشایستی می کردند. 🔷 ولی حاج آقا ابوترابی در عرض دو سه ماه با محبّت اینها را که 500 الی 600 نفر بودند، عوض کرد. جوری که انسان فکر می کرد یک عده دیگری را جای آنها آورده اند. 🔷 گاهی ما از حاج آقا گله من بودیم که چرا این قدر وقتش را با بی نمازها و ضد انقلاب ها و حتی با عراقی ها می گذراند. همیشه اعتراض داشتیم که چرا برای ما بیش تر وقت نمی گذارد. آن زمان حکمت این کار را نمی فهمیدیم. ولی بعدها به فلسفه اش پی بردیم. 🔷 چون همان محبّت باعث شد که آنها جذب شوند. یعنی نه تنها به نماز روی آوردند، بلکه نماز شب و حافظ قرآن و دعای کمیل هم شدند. ایشان امر به معروف را با محبّت و آرامش انجام می داد. 🔷 و البته از نظر نهی از منکر هم خیلی محکم بود. برای همین اگر خدای ناکرده انحرافی می دید، برخورد می کرد. ایشان برای این کار در اردوگاه یک گروه ضربت داشت که به صورت محرمانه بود. 🔷 این گروه در اردوگاه بازوی حاج آقا بودند. اگر شخصی را می دید که انحرافی دارد، اول نصحیتش می کردند؛ حتی خود ایشان با او صحبت می کرد. ولی اگر می دید اصلاح پذیر نیست، به گروه ضربت می گفت یک گوشمالی مختصری به او بدهند. 📚 تلخ و شیرین از اسارات، ص 116 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 عبدالله رجبی ✅ آقای ابوترابی در اردوگاه محرم اسرار بود؛ تا جایی که بعضی از عراقی ها هم مشکلاتشان را با ایشان در میان می گذاشتند. ✅ یک بار یکی از عراقی ها که با همسرش اختلاف پیدا کرده بود، پیش حاج آقا آمد و مشکلش را گفت. ما دیدیم حاج آقا نیم ساعتی با او در حال صحبت کردن است. ✅ بچه ها شاکی شدند و به حاج آقا گفتند: اینکه دشمن است، چرا این قدر برایش وقت می گذارید؟! آقای ابوترابی گفت: خب، دشمن باشد، از من راهنمایی خواست، من هم راهنمایی کردم. ✅ مدتی بعد مأمور عراقی به مرخصی رفت. وقتی برگشت یک جعبه شیرینی برای حاج آقا آورد و گفت: راهنمایی های شما زندگی مرا 180 درجه عوض کرد. زندگی ام در آستانه طلاق بود، ولی راهکار شما ما را نجات داد. ✅ وی وقتی به مرخصی می رفت، فکر می کرد منزل هم اردوگاه است و با همسرش مثل اسیران با داد و تشر برخورد می کرد و توقع داشت همسرش هم هر چه او گفت، بگوید چشم. ✅ حاج آقا به او گفت: اینجا محیط نظامی و محل کارتان است. شما فکر کردی چون سر ما داد می زنی و فحش می دهی، با همسرت هم می توانی همین جور رفتار کنی؟ ما مجبوریم تحمّل کنیم، ولی همسرت که اسیر تو نیست تا این شرایط را تحمّل کند. ✅ باید روحیه ات را عوض کنی. برای همسرت هدیه بخر، ملاطفت و مهربانی کن. اگر جواب نداد بیا و هر بلایی خواستی سر ما بیاور. ✅ نصیحت های حاج آقا علاوه بر حل مشکلش، باعث شد برخوردهای او نسبت به اسرا هم بهتر شود و آن خشونت سابق را نداشته باشد. 📚 تلخ و شیرین از اسارات، ص 130 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 حاج آقا ناصری ✅ شب ۲۵ ماه ذی القعده (امشب) شبی است که هر کس در خانه برود، محروم برنمی‌ گردد. ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا قرائتی ✅ يكى از برادران نقل مى‏ كرد: در حالى كه سران توده ‏اى‏ ها مثل كيانورى و احسان طبرى اعترافاتى كرده و طى مصاحبه‏اى مطالبى را گفته بودند، يك نفر از توده ‏اى ‏ها خيلى يك دنده بود و اصلا همكارى نمى‏ كرد. ✅ پاسدار مسئول حفاظت زندان به او مى‏ گويد: بزرگ‏ترهاى شما اعتراف كرده ‏اند، تو هم بگو و اعتراف كن، به نفع خودت است. ✅ او آب دهان به صورت آن برادر مى ‏اندازد. زندانبان در مقابل آن‏ برخورد مى‏ گويد: «وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ». ✅ توده ‏اى كه باسواد بوده و معناى آيه را فهميده بود، گريه ‏كنان به كنارى مى‏ رود و به آن برادر پاسدار مى‏ گويد: هيچ چيز مرا تسليم نكرد، امّا اين برخورد تو، مرا تسليم كرد. 📚 خاطرات حجة الاسلام قرائتى، ج‏ 2 ص 78 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا قرائتی 🔶 در زمان طاغوت دوستى در قم داشتم كه مى‏ گفت: وقتى مى‏ خواهم به مسافرت بروم، مقدارى سوهان و شيرينى مى‏ خرم و همين كه وارد اتوبوس شدم به راننده و شاگرد راننده تعارف مى ‏كنم. 🔶 در بين راه يا موسيقى روشن نمى ‏كند و يا اگر روشن كرد با تذكّر من خاموش مى ‏كند. 📚 خاطرات حجة الاسلام قرائتى، ج‏ 2 ص 25 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا فاطمی نیا 🔷 در زمان طاغوت یک شب آقا سیّد مهدی قوام در بالای شهر تهران، منبر می رود. به ایشان پاکتی پر از پول می دهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را می بیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بود که اهل فساد و فحشا است. 🔷 سید مهدی به یک پیرمردی می گوید: برو آن زن را صدا کن بیاید! آن مرد تعلّل می کند و می گوید: وضعیت آن زن مناسب نیست. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آقا سید مهدی قوام با شما کار دارند! 🔷 زن می آید، سید مهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟! زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم. سید آن پاکت پر از پول را به آن زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین علیه السلام است، من هم نمی دانم چقدر است، تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا. 🔷 مدتی از این قضیه می گذرد. سید به کربلا مشرّف شده بود، در آنجا زنی بسیار محجّبه را می بیند که با شوهرش ایستاده اند. شوهر جلو می آید و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند! 🔷 زن جلو می آید و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت پول را در آن شب به من دادید، ایشان هم شوهر من است که با هم به زیارت مشرّف شده ایم، من آدم شدم! 📚 نکته ها از گفته ها، ج 1 ص 43 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا ری شهری ✅ روز 19 دی سال 1382 قبل از عزیمت به مکه مکرّمه، دیداری با آیت الله حسن زاده آملی داشتم. ✅ ایشان موقع خداحافظی این دعا را خواندند:«یَا حَافِظاً لاَ يَنْسَى‏ يَا مَنَ نِعَمُهُ‏ لاَ تُحْصَى‏ أَنْتَ‏ قُلْتَ‏ وَ قَوْلُكَ‏ الْحَقُ‏ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». ✅ ایشان به نقل از فرزند آیت الله سیّد علی قاضی رحمة الله علیه گفتند:«پدرم این دعا را به گوشت می خواند و گربه آن گوشت را نمی خورد». ✅ البته باید توجّه داشت که در این گونه موارد، افزون بر متن دعا، دعا کننده نیز در تأثیر دعا نقش اساسی دارد. 📚 در هوای دوست، ص 428 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله بهجت رحمة الله علیه 🔷 آیا نباید در فکر این باشیم که از کسی که خداوند برای اصلاح جامعه قرار داده، بخواهیم که بیاید⁉️ 🔷 خود او در مسجد سهله، جمکران، در خواب و بیداری، در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببینند، فرموده است:«فرج من نزدیک است، دعا کنید». 🔷 یا به نقلی فرموده:«فرجم نزدیک شده، دعا کنید بَدا حاصل نشود». 📚 در محضر آیت الله بهجت، ج 1 ص 108 ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤👈 عالم سالک حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه ✅ هر کس به آقای خامنه‌ای خدمت کند، به امام زمان علیه السلام خدمت کرده است. ✅ وجود ایشان، نعمت بزرگی است که خداوند متعال به این ملت عنایت فرموده است. ❌⚠️ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
🖤 مظلوم تر از جواد بغداد نداشت 🖤 آن مظهر داد تاب بیداد نداشت 🖤 می خواست که فریاد کند تشنه لبم 🖤 از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت ▪️ شهادت مظلومانه امام جواد علیه السلام تسلیت باد.
♦️ محمد بن ابى العلاء گويد: از يحيى بن أكثم قاضى سامرا شنيدم كه مى‏ گفت: روزى داخل مسجد مدينه شدم. ♦️قبر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را طواف می كردم، در آن ميان محمد بن على الرضا عليهما السلام را ديدم که مشغول طواف است. ♦️در باره مسائلى كه در نظرم بود، با او مناظره كردم، ایشان همه را جواب داد. ♦️عرض كردم بخدا كه می خواهم از شما يك مسأله‏ اى بپرسم، ولی خجالت می كشم. ♦️فرمود: پيش از آنكه بپرسى من به تو خبر می دهم، می خواهى بپرسى امام کیست؟ ♦️عرض كردم: بخدا سؤال من همين است. ♦️فرمود: منم امام، عرض كردم: علامتش چيست؟ ♦️در دست حضرت عصائى بود كه به سخن درآمد و گفت: او مولای من و امام این زمان است و او حجت خداوند است. 📙 اصول کافی، ج ۲ ص ۱۹۸ ❌⚠️ ارسال با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
✅ محمّد بن سنان گفت: به امام رضا عليه السّلام از درد چشم شکایت کردم، حضرت كاغذى گرفت و براى امام جواد عليه السّلام نامه ای نوشت. ✅ حضرت رضا عليه السّلام آن نامه را به خادمى داد و امر كرد مرا كه با او بروم و فرمود: كتمان كن، (يعنى اگر از حضرت جواد معجزه ‏اى ديدى اظهار مكن) پس رفتم به نزد آن حضرت و خادمى ایشان را آورد. ✅ خادم، آن نامه را مقابل حضرت جواد عليه السّلام گشود، حضرت به كاغذ نگاه می کرد و سر به آسمان بلند می کرد و مى‏ گفت: ناج،اين كار را چند دفعه تکرار كرد. ✅ دیدم هر دردى كه در چشم من بود رفت و چنان چشمم روشن و بينا شد كه چشم احدى مانند او نبود، پس گفتم به حضرت جواد عليه السّلام كه خداوند تو را شيخ اين امّت قرار دهد هم چنان كه عيسى بن مريم را شيخ بنى اسرائيل قرار داد. ✅ محمّد گفت: پس من برگشتم، امام رضا عليه السّلام به من فرمود: قضیه شفای چشمت را پنهان كن، پيوسته چشمم صحيح بود تا وقتى كه معجزه حضرت جواد عليه السّلام را فاش کردم، دوباره درد چشم من برگشت. 📚 بحارالانوار، ج ۵۰ ص ۶۶ ❌ نشر با ذکر منبع👇👇👇 🆔👉 @tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا