🎤👈 آیت الله شبیری زنجانی
🔶 کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (اعتمادالسلطنه مراغی وزیر انطباعات ناصرالدین شاه بود و در سال 1313 حدود یک سال قبل از کشته شدن ناصرالدین شاه از دنیا رفت) بخش مربوط به قضیه تحریم تنباکو خیلی جالب است، زیرا اعتماد السلطنه شب به شب و مخفیانه این مطلب را ضبط می کرد.
🔶 وی نقل می کند: چند سال بود که اسب دوانی تعطیل شده بود. جای بزرگی را برای مسابقه اسب سواری مهیا کردند. آن سال، سال افتتاح آنجا بود و معمولاً جوان ها برای مسابقه و تماشا شرکت می کردند.
🔶 حدود ۳۰ هزار نفر برای تماشا گرد آمده بودند. در میان آن ۳۰ هزار نفر هم یک نفر سیگار نمی کشید‼️
🔶 همچنین اعتماد السلطنه از یکی از اشراف نقل کرده است: بنّایی داشتم. من سیگار کشیدم، کارگر، کار را نیمه کاره رها کرد و از مزدش صرف نظر کرد و رفت!
🔶 وقتی میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را لغو کرد، تا مدتی مردم، تنباکو استعمال نمی کردند، چون مطمئن نبودند که این دستور میرزا است یا شایعه.
🔶 معروف بود که سید عبدالله بهبهانی در قضیه حکم تنباکو با میرزا مخالفت کرد. در تاریخ تنباکو نقل می کنند که این قضیه خیلی برای سید عبدالله بد شد به گونه ای که پسرش نقل کرده است: ما وقتی در شهر حرکت می کردیم، بچه ها از پشت بام به ما سنگ می زدند!
📚 جرعه ای از دریا، ج ۳ ص ۳۱۵
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🔷 جوانی خدمت عارف روشن ضمیر حاج آقا توسلی رحمة الله علیه رسید و از ایشان درخواست کرد که برای ازدواجش استخاره ای بکنند.
🔷 حاج آقا در جواب استخاره گفتند: این مورد بد است. اما چون آن جوان عاشق دختر شده بود، قبول فرمایش حاج آقا برایش سخت بود.
🔷 از حاج آقا سؤال می کند که چرا خوب نیست، من این دختر را دیدم و با هم صحبت هم کردیم، دختر چادری و خیلی خوبی است.
🔷 حاج آقا بعد از سیر عارفانه به آن جوان می گویند: شما فلان شب، ساعت ده بروید جلوی در خانه آن دختر که سیر من نشان داده که جلوی خانه ی آنها یک پارک است.
🔷 از رفتگر محلّه، لباسش را ده دقیقه امانت بگیر و کلاهی به سرت بکش که شناخته نشوی. ساعت ده شب می بینی که یک ماشین شاسی بلند جلوی در خانه آن دختر نگه می دارد.
🔷 راننده که یک جوان خوش تیپ است، به دختر زنگ می زند و او هم، چند دقیقه بعد با یک وضع نامناسب بیرون می آید و سوار ماشین می شود و می روند.
🔷 آن جوان طبق فرمایش حاج آقا عمل کرده و دیده بود که تمام فرمایشان ایشان درست از آب درآمد.
🔷 خدمت حاج آقا می آید و از ایشان تشکر و قدردانی می کند که اگر خداوند متعال شما را سر راه من قرار نداده بود، فریب حرف ها و رفتار این دختر شیّاد را خورده و خودم را بدبخت می کردم.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله تهرانی
💠 پينهدوزى بود سر كوچه حمّام وزير كه منزل ما در آنجا بود، و ما كفشهاى خود را براى پينه و وصله به او می داديم. يك روز با حالت گريه به منزل آمد و اين قضيّه را براى پدرم كه عالم محلّه بود تعريف كرد، و من صغير بودم و خوب به خاطر دارم.
💠 مىگفت: ما كفش دوزها عادتمان بر اينست كه چون بخواهيم ميخهائى را به كفش بزنيم، يك مشت از آن را در دهان خود می ريزيم، سپس يكى يكى در مىآوريم و به كفش می كوبيم.
💠 من يك مشت ميخ سياه بنفش (كه معروف است و بلند و نوك تيز است) در دهان خود ريختم تا به كفش بزنم. ناگهان كسى آمد و مشغول گفتار شد و من غفلت كردم و آنها را بلعيدم.
💠 در آنگاه مرگ را در برابر چشمانم مشاهده كردم كه اينك است كه معده و روده من پاره پاره شود.
💠 بدون معطّلى در دكّان را بستم و به حضرت عبد العظيم عليه السّلام رفتم، و خود را به ضريح چسباندم و گفتم: يا سَيِّدَ الْكَريم! تو می دانى كه من عائله سنگين دارم، فقط شفاى خود را از تو می خواهم.
💠 حالم بسيار منقلب بود. چون از حرم بيرون آمدم، وسط صحن كنار حوض نشستم. ناگهان حال قِى و استفراغى به من دست داد، چون قى كردم ديدم همه آن ميخها در آن است.
📚 روح مجرّد، ص ۲۷۰
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی رحمة الله علیه
🔷 شخصی بود به نام استاد محمد بنّا؛ اما بنّایی بلد نبود، نقل کرد: روزی پدرتان آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی را دیدم. عرض کردم: ۳۲۰ تومان برای نان و ... بچه هایم قرض کرده ام، بدهکارم.
🔷 ایشان به من یک تومان داد و گفت: از اینجا برو حضرت عبدالعظیم حسنی رحمة الله علیه. خدمت حضرت که رسیدی به ایشان بگو: عبدالعلی، نگو حاج آقا، بگو عبدالعلی، سلام رساند و عرض کرد که قرض مرا ادا کنید.
🔷 رفتم، این کار را کردم. از ایوان حرم بیرون آمدم، در صحن، کسی با من مصافحه کرد و ۳۲۰ تومان در دست من گذاشت. درست همان مقدار که بدهکار بودم.
📚 خاطره های آموزنده، ص ۳۳۷
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅👈 اهمیّت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
🎤👈 حاج آقا مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 شیخ علی بهجت
💠 شیخ عبّاس قوچانی (وصیّ آیت الله سیّد علی قاضی) گفته بود: از آیت الله بهجت تا بیست عطیّه بزرگ الهی به او را می دانم.
💠 حیف که عهدی در نگهداری سِرّش دارم. کوچک ترین آنها این است که مادّه، حجابش نیست و رو به رو و پشت سر ندارد.
📚 زمزم عرفان، ص ۲۶۹
✅👈 ۲۷ اردیبهشت سالروز ارتحال فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر آیت الله بهجت رحمة الله علیه.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 شیخ علی بهجت
🔷 روزی آقا به همسرم گفتند: مواظب حمل خود باشید. خانواده ماجرا را به من گفت و هر دو تعجّب کردیم؛ چون بعد از داشتن دو فرزند نه بنا داشتیم اولادار شویم و نه به نظر خودمان بچه دار شده بودیم.
🔷 من گفتم: حتماً آقا خیال کردند و چیزی نیست. یکی دو ماه گذشت و ماه رمضان سپری شد و خانواده نه مراعاتی کرد و نه توجّهی و روزه هم گرفت.
🔷 بعد از ماه رمضان کسالت پیدا کرد و به دکتر مراجعه کردیم. گفت: حمل داری و در شرف سقط است! و بالاخره بچه سقط شد. آقا وقتی مطلع شدند خیلی ناراحت شدند و گفتند: مگر من نگفته بودم مواظب باشید.
🔷 گفتیم: ما باور نکردیم و... ایشان گفتند: چرا نگفتید باور ندارید تا مسائلی را بگویم؟! شما نمی دانید چه چیزی را از دست داده اید؟ بروید و استغفار کنید، مگر اینکه خدا از تقصیرتان بگذرد و گرنه قیامت گرفتاری سختی دارید.
🔷 به هر حال مدتی گذشت، روزی دوباره آقا به خانواده گفتند: مواظب حمل خودتان باشید. هم من و هم خانواده خیلی تعجّب کردیم؛ چون اصلاً احتمال هم نمی دادیم خبری باشد. بالاخره مواظبت کردیم و چندی بعد معلوم شد همسرم حامله است و در مدت مقرّر فرزند سوّم ما متولد شد.
🔷 بعد از آن قرار محکمی گذاشتیم که دیگر بچه دار نشویم و تمام رعایت های لازم را کردیم. سه سال گذشت، یک روز آقا به خانواده ام گفتند: مواظب حمل خودتان باشید!! ما دیگر از تعجّب نمی دانستیم چه بگوییم.
🔷 در عین ناباوری مدتی بعد فهمیدیم حملی در کار است و پس از چندی پسری به دنیا آمد و من نام پدر آقا که محمود بود، را روی او گذاشتم. بعد من به آقا گفتم: دیگر بس است، ما بیشتر از این را توان نداریم.
📚 حدیث دلتنگی، ص ۱۷۴
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 فضائل حضرت حمزه سلام الله علیه
🔷 حضرت على عليه السلام مىفرمود: اى كاش بعد از رحلت پيامبر دو يار همچون جعفر طيّار و حمزه مىداشتم.
🔷 حمزه، شهيدى كه امام سجاد عليه السلام در خطبه مسجد شام بعد از شهادت امام حسين عليه السلام به خويشاوندى او افتخار نمود.
🔷 حمزه، كسى كه روز قيامت بر مركب رسول خدا صلى الله عليه و آله سوار مىشود.
🔷 حمزه، كسى كه فاطمهى زهرا عليها السلام هر هفته به زيارت قبر او رفته اشك مىريخت.
🔷 حمزه، كسى كه پيامبر دربارهاش فرمود: هر كس مرا زيارت كند، ولى به زيارت حمزه نرود جفا كرده است.
🔷 حمزه، شهيدى كه سينهاش را بعد از شهادت شكافته جگرش را بيرون آورده و جويدند، گوش و بينى و دست و پاى او را قطعه قطعه نمودند.
🔷 پيامبر اكرم لباس خود را از تن بيرون آورد و بر روى جنازهى قطعه قطعه شدهى حضرت حمزه انداخت. و آنقدر گريه كرد تا از حال رفت و فرمود:«يا اسَدَ اللّهِ وَ اسَدَ رَسُولِه يا كاشِفَ الْكُرُباتِ يا حَمْزَةُ يا ذابُّ يا مانِعُ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ»، اى شير خدا و شير رسول خدا، اى كسى كه ناراحتىها را برطرف مىكردى، اى كسى كه جلوى ظلم و آزارى كه بر پيامبر وارد مىشد مىگرفتى.
🔷 پيامبر اكرم هفتاد و دو بار بر بدن حمزه نماز خواند، به اين ترتيب كه اول بر حمزه نماز خواند سپس هر يك از شهدا را كه مىآوردند در كنار بدن مقدس حمزه قرار مىدادند و بر هر دو نماز مىگزاردند.
🔷 حمزه، كسى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله دربارهاش فرمود:«أَحَبُ أَعْمَامِی إِلَیّ حَمْزَةُ». محبوب ترین عموهایم، حمزه است.
🔷 حمزه، شهيدى كه پيامبر همين كه ديد زنان مدينه براى ساير شهدا عزادارى مىكنند فرمود:«لَكِنَّ حَمْزَةَ لاَ بَوَاكِيَ لَه» براى حمزه گريه كنندهاى نيست! زنان مدينه از آن پس براى حمزه به قدرى عزادارى كردند كه حضرت در حق آنان فرمود: به خانه هايتان برگرديد، خداوند پاداش اين عزادارى شما را با رحم و الطاف خود جبران كند، انصافاً حق يارى را ادا نموديد.
📚 کتاب حجّ حاج آقا قرائتی، ص ۲۵۹
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
✅👈 برترین أعمال
💠 عَنْ أَبِی عَلْقَمَةَ قال: صَلَّی بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الصُّبْحَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَینَا فَقَالَ: مَعَاشِرَ أَصْحَابِی رَأَیتُ الْبَارِحَةَ عَمِّی حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ أَخِی جَعْفَرَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ. فَدَنَوْتُ مِنْهُمَا فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَُما أَی الاْءَعْمَالِ وَجَدْتُمَا أَفْضَلُ؟ قَالا: فَدَینَاک بالآبَاءِ وَالامُّهاتِ وَجَدْنَا أَفْضَلَ الاْءَعْمَالِ الصَّلاةَ عَلَیک وَ سَقْی الْمَاء وَ حُبَّ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.
💠 ابو علقمه می گوید: پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بعد از نماز صبح رو به ما کرد و فرمود: اصحاب من! دیشب عمویم حمزه و برادرم جعفر طیّار را در خواب دیدم.
💠 به آن دو نزدیک شدم و گفتم: کدام عمل را برتر یافتید؟
💠 گفتند: پدر و مادر ما فدایت، ما صلوات بر تو، تشنه را سیراب کردن و محبت علی بن ابی طالب علیه السلام را برترین اعمال یافتیم.
📚 بحار الانوار، ج ۳۹ ص ۲۷۴
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 ۳۱۳ نفر یاران اصلی امام زمان علیه السلام، چطور خودشان را مثل برق به حضرت می رسانند.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
💠 وقتی که یکی از دوستان طلبه، به مدیریت حوزه علمیه یکی از شهرستان ها منصوب شد، به من پیشنهاد داد که شما هم برای تدریس به این حوزه علمیّه، بیایید.
💠 بنده هم از محضر عارف روشن ضمیر حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه سؤال کردم که آیا شما این کار را به صلاح بنده می دانید یا نه؟
💠 حاج آقا فرمودند: طولی نمی کشد که دوستت از مدیریت کنار گذاشته می شود. روی حرف او حساب باز نکن.
💠 اما بنده بنا به دلایلی، بر خلاف فرمایش حاج آقا، برای تدریس اعلام آمادگی کردم.
💠 بعد از مدتی، ایشان تماس گرفت و گفت: بنده از مدیریت حوزه کنار گذاشته شدم.
✅👈 خاطره ی ارسالی یکی از اعضای کانال.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi