eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
471 دنبال‌کننده
140 عکس
7 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ مردی که «جلال آل قلم» شد... - بخش دوم و آخر جلال این توصیه‌ها و سفارش‌ها را فقط روی کاغذ نیاورد و پشت تریبون مطرح نکرد؛ او در عمل دقیقاً همین‌گونه زیست و عمل کرد و راز اینکه امروز روشنفکران پس از آن‌همه تجلیل‌ها و بزرگداشت‌ها، بشدت به او می‌تازند همین است که او با قلم و زبان تیز و صریحش فقط حق گفت؛ حتی وقتی که اشتباه کرد و فقط حق گفت وقتی که با صراحت از اشتباهاتش در عرصه دین و سیاست برگشت.     آیا آنچه از او درباره قلم خواندیم، کافی نیست که رهبر فرزانه انقلاب او را «جلال آل قلم» بخواند؟ آنجا که نوشت: جلال آل احمد جریان روشنفکری اصیل و مردمی را از غربت در آورد و افزود: بهترین سال‌های جوانی‌ام با محبت و ارادت به آن «جلال آل قلم» گذشته است.   امروز، جلال یک الگوی فراموش‌شده و مغفول در بین بسیاری از نویسندگان و روزنامه‌نگاران و اهل قلم ماست. اتفاقاً رهبر انقلاب در پایان همین متنی که درباره جلال نوشته‌، ازین بابت گلایه می‌کند و می‌نویسد:   - مسکوت ماندن جلال، تقصیر شماست؛ شمایی که او را می‌شناسید و نسبت به او انگیزه دارید. از طرفی مطهری و طالقانی و شریعتی در این انقلاب، حکم پرچم را داشتند. همیشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» (و نه خواص) از آنها پُر است. و این همیشه‌بودن و با مردم‌ بودن، چیز کمی نیست. اگر جلال هم چند سال دیگر می‌ماند... افسوس. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۱۳ آذرماه ۱۴۰۲ در منتشر شده است. @tdejakam
✳ چگونه فاتحه جنبش دانشجویی خوانده شد؟ - بخش اول یک - درست از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، عده‌ای نفهم یا مغرض معتقد بودند که حالا دیگر فقط روحانیان باید در سیاست ورود کنند و دانشجویان باید از دخالت در سیاست بپرهیزند. آنان این نگاه غلط خود را در اینجا و آنجا مطرح هم می‌کردند و در تنور آن می‌دمیدند. خبر که به امام خمینی رسید، ایشان با چنان قوت و قدرتی در مقابل این نظر موضع گرفتند که تا سال‌ها چنین صدایی از آنان برنخاست. ایشان فرمودند: «این یک توطئه‌ای است که می‌خواهند همان‌طوری که در صد‌ها سال توطئه‌شان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفاده‌های زیاد کردند و ما ضرر‌های زیاد از این بردیم و الآن هم گرفتار ضرر‌های او هستیم. حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند، و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست حق مجتهدین است! دانشگاهی‌ها بدانند این را که همان طوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهی و دانشجو و مثلاً مدرسه‌ای و این‌ها نیست، همه‌شان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبی را گفتند، این یک توطئه‌ای است برای اینکه شما جوان‌ها را مأیوس کنند. بیدار باشید! توجه کنید! این‌ها با توطئه‌هایشان می‌خواهند کار را انجام بدهند، نمی‌توانند با دخالت نظامی کار بکنند، این‌ها می‌خواهند با شیطنت‌هایشان کار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آن‌ها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده. حالا می‌گویند که سیاست حق مجتهدین است، یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقی بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه سابق بدتر است برای ایران.» همین تذکر جدی و صریح امام کافی بود که دانشجویان، بخصوص دانشجویان مسلمان همچنان به تکلیف خود در ورود و موضع‌گیری در مسائل سیاسی عمل کنند و حتی در این مسیر جدی‌تر هم بشوند. انجمن‌های اسلامی دانشجویان حالا بسیار پرقدرت پیگیری مسائل سیاسی را در دستور قرار دادند و یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی کشور شدند تا حدی که کنشگران سطح بالای سیاست در ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی، برای تأیید اقدامات و تحرکات و موضعگیری‌های خود، منتظر صدور بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های تشکلات دانشجویی می‌نشستند و بیشتر اوقات دنباله‌رو کنش‌های دانشجویان، بخصوص دانشجویان مسلمان بودند. @tdejakam
✳ چگونه فاتحه جنبش دانشجویی خوانده شد؟ - بخش دوم و آخر دو - این گروه کج‌فهم و مغرض در اوایل دوران رهبری آیت‌الله خامنه‌ای باز هم قمار کرد و شانس خود را برای طرح مجدد موضوع آزمود. این بار، اما کمی هوشمندانه‌تر عمل کرد و گفت که دانشجویان رفتار‌های درست و غلط دارند و فقط باید دانشجویانی وارد عرصه سیاست شوند که درست عمل می‌کنند و موضع می‌گیرند. اینجا بود که خلف صالح امام وارد میدان شدو به این گروه تاخت و صریحاً اعلام کرد که دانشجو باید در سیاست دخالت کند، حتی اگر اشتباه کند. به تعبیر ایشان نفس دخالت و حضور دانشجویان در عرصه سیاست و سیاست‌ورزی عملی مطلوب و ارزشمند است. بدین‌ترتیب نفس مجددی به جنبش دانشجویی در دوران زعامت ایشان دمیده شد و باز هم دانشجویان کار خودشان را کردند و مواضع خودشان را داشتند که البته برخی ممکن است درست و برخی حتماً اشتباه بوده است، اما این اشتباه مجوزی برای منع آنان از کنش سیاسی نشد. به مرور، اما یک اتفاق دیگر افتاد که جنبش دانشجویی را از آن اصالت و رهبری سیاسی اجتماعی کنار زد و آن این بود که برخلاف دوره امام خمینی و حتی دوران قبل از انقلاب اسلامی، حالا دیگر این دانشجویان بودند که دنباله‌رو و تا حدود زیادی بازیچه احزاب سیاسی و اهالی قدرت از جناح‌های گوناگون شدند نه برعکس! حالا دیگر احزاب و سیاستمداران و مسئولان کشور بودند که برای دانشجویان تعیین تکلیف می‌کردند که چه بگویند و چه موضعی بگیرند. این اتفاق تلخ، که چپ و راست و اصلاح‌طلب و اصولگرا هم نداشت، به مرور جنبش دانشجویی و اصالت آن را، چون خوره از درون نابود کرد و سرزندگی و طراوت و شادابی و پیشتازی را از آن گرفت. حالا دیگر مرجعیت دانشجویان در بین اقشار گوناگون جامعه رفته‌رفته کاهش یافت تا کار به جایی برسد که امروز دیگر نه دانشجویان مستقل زیادی داشته باشیم و نه اگر داریم تحرک جدی و قابل اعتنایی ندارند و اگر دارند جامعه دیگر مانند سابق برای آن‌ها تره خرد می‌کند و به حرفشان اعتنا دارد. بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های موردی برخی از آن‌ها هم از وزانت و قدرت و قاطعیت سابق خالی است و عبارات شعاری و احساسی در آن بیشتر از منطق و بینش و بصیرت سابق است. حالا دیگر احزاب سیاسی چپ و راست هم خیلی وقتی برای دانشجویان نمی‌گذارند و از آن‌ها و از آنها کناره گرفته‌اند. سه – آیا راهی و امکانی برای خارج شدن جنبش دانشجویی از این سکوت و از این حضیض وجود دارد؟ آیا خیلی دیر نشده است؟ به نظر می‌رسد هنوز زود است که کاملاً از این احتمال ناامید شویم. اما وقت تنگ است و باید دانشجویان عزیزمان زود دست به کار شوند و هم خود را به سلاح تعمیق باورهای دینی و زیرساخت‌های فکری و تحلیلی مجهز کنند و هم عافیت‌طلبی و محافظه‌کاری را کنار بگذارند و هم بشدت از اینکه بازیچه و ابزار قدرت سیاستمداران و احزاب (از هر جناح و طیفی) شوند بپرهیزند و هم صراحت و صداقت خود را بازیابی کنند و البته یک کار مهم دیگر را هم در دستور کار قرار دهند: سیاست‌ورزی کنند نه سیاست‌بازی و نخواهند از این رهگذر، آیندۀ کاری و معیشتی خود را تنظیم کنند! و بدانند که العاقبۀ للمتقین. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳ پرندگان خارزار و برندگان کارزار اخلاق در ماجرای قتل همسر موقت یا دوم یکی از شهرداران قبلی و مدیران دولت حسن روحانی، تقریباً همه نیروهای انقلابی و متدین با هوشمندی مثال‌زدنی، به همسر موقت یا دوم داشتن فرد مزبور ورودی نکردند و اعتراضشان اولاً به کشته شدن آن خانم و ثانیاً سکوت حیرت‌انگیز مدعیان حقوق زنان و فمینیست‌ها و اصلاح‌طلبان در این ماجرا بود که در آن زنی با پنج گلوله کشته شده بود. از ادعای پوچ و بدون سند فردی که در همه این سال‌ها هر روز درِ دکان یک نامزد و رئیس‌جمهور وقت (از هاشمی و خاتمی و احمدی‌نژاد و روحانی) حاضر شده و تلاش فراوانی داشته و دارد تا از آنجا به نرخ روز ارتزاق کند بگذریم. این یعنی اولاً مسائل شخصی و خصوصی افراد نه به ما و نه به هیچ‌کس دیگری مربوط نیست و کسی حق دخالت در آن حیطه را ندارد و در ثانی برخلاف ادعاها و شعارها و کف‌به دهان آوردن‌ها، این ماییم که مدعی اصلی حقوق بشر و حقوق زنان هستیم نه آنان! این رفتار اخلاقی و ارزشی متدینان انقلابی پیش از این هم سابقه داشته است. فراموش نمی‌کنم در زمانی که یکی از مدیران مشهور دولت‌های آقایان هاشمی و خاتمی مشکلی خانوادگی پیدا کرده بود، خانمی با موارد معتنابهی سند و مدرک در کیهان خودش را کشت تا آنها که همگی علیه فرد مزبور بود در روزنامه چاپ شود، اما مسئول وقت روزنامه بشدت مخالفت کرد و گفت ما وارد حیطه خصوصی افراد و خطاهای احتمالی آنها نمی‌شویم؛ ما تنها به اشتباهاتی می‌پردازیم که جنبه عمومی داشته باشد و مرتبط باشد به مسئولیت کاری و هزینه‌هایی که این مدیریت‌ها به جامعه و تعالی آن وارد می‌کنند. حتی توجیهاتی چون اینکه شما که از هیچ مطلبی علیه این فرد خودداری نمی‌کنید و این شخص با چنین مشخصاتی نباید در این مسئولیت باشد هم مؤثر واقع نشد و آن خانم دست از پا درازتر، اسناد و مدارک خود را به روزنامه دیگری برد تا در یک صفحه کامل چاپ شود. اصولاً این سیره حضرات معصومین علیهم‌السلام است که در خطاهای فردی و گناهان خصوصی باید همیشه حمل به صحت کرد و در ثانی باید برای آن تا حد ممکن توجیه تراشید و در مرحله بعد باید آن را سرپوش نهاد و با سکوت و اغماض از کنار آن گذشت و حتی به روی خود فرد معصیت‌کار هم نیاورد. حتماً همه ما حکایاتی متعددی را به یاد داریم که این الگوهای برتر انسانی چگونه با این‌گونه افراد مواجه شده‌اند. کاش ما مردم هم به مولا اقتدا می‌کردیم و این رفتار حسنه را در موارد مشابهی چون یک قاری یا خطاهای خصوصی اثبات‌شده و نشده این و آن رعایت می‌کردیم. در ماجرای اخیری که درباره یکی از مسئولان مطرح شد و خوشبختانه بشدت تکذیب و اعلام شد از کسانی که افترا زده‌اند حتماً شکایت خواهد شد و تهمت‌زنندگان هم فوراً سکوت کردند، ماجرا کاملاً برعکس شد؛ آنها که در ماجرای قتل فجیع و آشکار یک زن توسط یک اصلاح‌طلب مشهور خفقان گرفته بودند، در این ماجرا وسط میدان آمدند و توییت پشت توییت و پست پشت پست که این هم از اصولگرایان. بیاییم فرض کنیم –فرض محال که محال نیست– ماجرا درست بوده و شخص مزبور همسر دومی اختیار کرده بوده است. اساساً آیا همسر دوم یا موقت اختیار کردن جزو محرمات شرعی و ممنوعیت‌های اجتماعی است که موجب محرومیت‌های شغلی و مدیریتی شود؟ در کدام آیه قرآن و احادیث شریف و احکام رساله‌های مراجع معظم تقلید و قوانین موضوعه همسر دوم اختیارکردن حرام اعلام شده است؟ صورت ماجرا این می‌شود که حضرات اصلاح‌طلب در برابر قتل فجیع یک زن سکوت می‌کنند و صدایشان در نمی‌آید اما برای عملی حلال و مباح وامصیبتا سر می‌دهند. باز هم تأکید می‌کنم این پاراگراف فقط و فقط بر اساس یک «فرض» نوشته شد تا مقایسه‌ای باشد برای رفتارها و استانداردهای دوگانه رایج و پرفاصله! در پایان خوب است این نکته ارزشمند مفسر گرانقدر قرآن آقای قرائتی را یادآور شوم که: همه گناهان فقط در صورت ارتکاب است که موجب مجازات الهی و عذاب اخروی می‌شود و قصد کردن یا دوست داشتن آنها در دل، گناه محسوب نمی‌شود، بجز یک یک گناه که خداوند در قرآن فرموده است حتی دوست‌داشتن آن هم عذاب دارد و آن «رواج هرزگی» و «تشییع فاحشه» است و کسانی که حتی در دلشان دوست داشته باشند که این گناهان گسترش و رواج یابد، حتی اگر خود مرتکب نشوند، خداوند وعده عذاب داده است: «إنّ الذين يُحِبّون أن تَشيعَ الفاحشة فی الذين آمنوا لهم عذابٌ أليم فی الدنيا والآخرة». ما هم دقت کنیم که رقابت‌های حزبی و حب‌وبغض‌های سیاسی و اهداف انتخاباتی موجب نشود که گناه زشتی را به دیگران نسبت دهیم و از ضایع شدن کسانی که از آنها خوشمان نمی‌آید خوشحال شویم چه رسد که امر مباح و حلالی را در ذهن و روح جامعه به عنوان یک گناه بسیار زشت و فاحش جا بزنیم، آن هم به ثمن بخسِ پیروز شدن در رقابت‌های سیاسی و تشکیلاتی. بکوشیم برندگان کارزار امتحانات باشیم تا پرندگان خارزار ابتلائات. @tdejakam
این مطلب در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳ حضرت زهرا«س» و سه نکته برای جوانان امروز - بخش اول هنوز اشک‌های مردم برای دردانه رسول‌الله تمام نشده، هنوز مردم پیراهن سیاه عزای حضرت فاطمه«س» را از تن در نیاورده‌اند، هنوز موکب‌های کوچکی که در هر محله و بازاری برپا شد جمع نشده است، هنوز پست‌های جوانان این کشور برای زهرای مرضیه در فضای مجازی ادامه دارد و هنوز سخنرانان در مساجد و منابر از فضایل و مظلومیت‌های ام‌الأئمه می‌گویند. درست است که هرچه از صدیقه طاهره گفته شود کم و قطره‌ای از یم است، اما به نظر می‌رسد نوعی کم‌کاری در ارائه فضائل بانوی دو عالم داریم. درست است که در ایام شهادت حضرت، طبیعتاً بعد مظلومیت ایشان بیشتر مد نظر قرار می‌گیرد، اما با توجه به اقبال گسترده عمومی در همه جا شاید استفاده از این موقعیت برای توضیح و تشریح برخی نکات ضروری‌تر و نیاز روز بخصوص برای جوانان لازم باشد. از جمله این نکات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: اول- سیاست‌ورزی: یکی از بیانات بسیار عمیق حضرت زهرا«س» که کمتر مطرح شده، این است که «وَ جَعَلَ طاعَتُنا نِظاماً لِلمِلّة وَ اِمامَتُنا أماناً مِنَ الفُرقَۀ» (خداوند اطاعت ما اهل بیت را نظام و سامانی برای مکتب و دین اسلام قرار داد و امامت و رهبری ما را ایمنی از تفرقه و اختلاف). اصولاً اصلی‌ترین مبحث در سیاست، رهبری است به‌طوری که علمای علم سیاست می‌گویند به محض ورود به بحث رهبری جامعه، فرد وارد سیاست شده است. در این بیان حضرت زهرا«س» هم به عنوان یک کنشگر سیاسی شناخته شده و هم کنشگری که عمیقاً به موضوع احاطه و تسلط دارد که با تحلیل می‌فرمایند این رهبری و امامت مانع پریشانی جامعه اسلامی و اختلاف می‌شود. در عین حال این بیان به پیوند ناگسستنی دین و سیاست هم تأکید می‌کند و اساساً این سیاست‌ورزی مبتنی بر اطاعت از رهبری مکتبی را موجب تقویت سیستم دین معرفی می‌فرمایند. دوم- حضور اجتماعی: زن بودن، همسر بودن و مادر بودن برترین زنان عالم موجب نشده است که ایشان حضور اجتماعی نداشته باشد. یکی از ماندگارترین، پرشورترین و معترضانه‌ترین سخنرانی‌ها در اسلام مربوط است به حضرت فاطمه«س» یعنی خطبه فدکیه؛ خطبه‌ای که هم از لحاظ سبک سخنرانی و مقدمه و فراز و فرود آن، هم مضمون عمیق معترضانه و هم تأثیرگذاری فوق‌العاده آن شاید نتوان نمونه دیگری برای آن بجز در خطبه‌های امیرالمؤمنین«ع» یافت. البته حضرت در کودکی در حاشیه چند جنگ هم حضور داشته، بعدها در علم‌آموزی و گسترش آگاهی به مردم بخصوص زنان مدینه نقش‌آفرین بوده، برای راه‌اندازی یک حرکت سیاسی مصلحانه به درِ خانه مهاجر و انصار می‌رفته و تبیین و روشنگری می‌کرده، در ارتباط‌گیری برای هشدار نسبت به ارتجاع و بازگشت به سیره و رفتار طاغوتی گذشته جدیت داشته، در بیدارسازی و غفلت‌زدایی از ساکتین فتنه‌های جدید مصمم بوده و اصلی‌ترین فرد در افشای چهره منافقین در بین مردم بوده است. حتی ماجرای گریه‌های ایشان و ایجاد محلی به نام بیت‌الاحزان هم کارکردی اینچنینی داشته، چرا که اولاً ایشان وقتی بشارت لحظه آخر پیامبر را شنیدند، لبخند زدند و می‌دانستند که بزودی به پدر بزرگوارشون ملحق می‌شوند، پس این گریه‌ها نه در فراق پیامبر که برای انحراف امت اسلام در عرصه سیاسی بوده، ثانیاً شأن ایشان و پیامبر اجل از جزع و فزع در مرگ کسی، آن‌هم این قدر طولانی است. اینها و موارد فراوان دیگری از این دست، در شرایطی که از زمان زنده‌به‌گور کردن دختران و تحقیر زنان چیز زیادی نگذشته بوده، نشان می‌دهد که حضرت زهرا«س» چه اسطوره‌ای و به تعبیر مادی امروز «فعال مدنی و سیاسی تام» بودند. @tdejakam
✳ حضرت زهرا«س» و سه نکته برای جوانان امروز - بخش دوم و آخر سوم- حجاب: پرداختن به موضوع حجاب و رعایت‌های شرعی زنانه آن‌هم در شرایط امروز اتفاقاً یکی از موارد مغفول در الگوسازی از حضرات خاندان پیامبر است. چرا عزیزان سخنران و واعظ در سخنرانی‌های خود از شرایط ظاهری سخنرانی حضرت فاطمه«س» در ایراد خطبه فدکیه برای جوانان امروز نمی‌گویند تا حجاب «چیزی من‌درآوردی از سوی آخوندها» قلمداد نشود! مثلاً اینکه حضرت هنگامی که تصمیم به ایراد سخنرانی گرفت، «خِمار» که بزرگتر از روسری‌های فعلی بوده و سر و سینه و گردن را به طور کامل می‌پوشانده، کاملاً به خود پیچیده و نه اینکه فقط به روی سرش انداخته باشد. سپس «جلباب» نوعی پوشش سراسری که روی لباس‌ها می‌پوشیده‌اند و چیزی شبیه عبای امروز یا پیراهن بلند عربی را هم طوری بر سر افکندند که محیط بر تمام بدن ایشان بود. این آماده‌سازی حضرت از لحاظ پوشش برای سخن گفتن در جمعی است که مردان در آن حضور داشتند. «وَ أقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ» و سپس با گروهی به اصطلاح همسن و سال، یا هماهنگ یا همفکر از یاران و اعوان و خویشاوندانشان حرکت کردند. گفته‌اند در این اقدام حضرت، دو احتمال وجود دارد. اول آنکه شخصیت ظاهری ایشان محفوظ بماند، دوم اینکه پیکره ظاهری حضرت هم در بین مردها نمایان نشود و درمیان گروه زنان پوشیده بماند. در ادامه آمده است که حضرت در راه رفتن، پا روی پایین لباسش می‌گذاشت. معلوم می‌شود لباس ایشان آنقدر بلند بود که گاه زیر پا قرار می‌گرفت و چون ممکن است از این عبارت، تلقی شود که حضرت در راه رفتن عجله داشتند، در ادامه آمده است: «ما تَخْرِمُ مِشْیَتُها مِشْیَةَ رَسولِ الله». یعنی راه رفتن حضرت، هیچ کم از راه رفتن پیغمبر اکرم«ص» نداشت و با همان متانت و وقار پیامبر حرکت می‌کرد و همه آنچه را که شایسته یک زن است رعایت کرده بود. در هنگام ورود به مسجد هم نوشته‌اند که ابتدا دستور می‌دهند بین ایشان و دیگران پرده‌ای بیاویزند. که این خود باز از اموری است که برای حفظ حضرت از نگاه مردان و احترامی بوده که به صورت سنّت در آمده و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت می‌شود. آری، هم کنشگری سیاسی و هم حضور فعال اجتماعی و هم آگاهی‌بخشی و علم‌آموزی به دیگران، همه قرن‌ها قبل از امروز در بالاترین سطح آن و توسط یک زن و آن هم برترین زنی که خداوند آفریده است، وجود داشته و عمل می‌شده اما در کنار آن حفظ حیا و حجاب و تقیدات شرعی و اخلاقی و حریم‌های الهی هم به بهترین وجهی رعایت می‌شده است تا فاطمه، فاطمه باشد و حضرات معصومین علیهم‌السلام بفرمایند که ما حجت خدا بر مردم و مادرمان فاطمه، حجت خدا بر ما و الگوی حسنۀ ماست. سلام الله علیها. @tdejakam
این یادداشت در صفحات اول و دوم شماره امروز دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲ منتشر شده است. @tdejakam
✳ مادرانی با ۳ روز مرخصی! مادر شهید داوودی که ۳۸ سال از دیدن حتی جنازه فرزندش هم محروم بود، در تمام این سال‌ها هر روز خانه را تمیز می‌کرد. غذا بار می‌گذاشت. می‌گفت پسرم حتماً اسیر است و این روزها برمی‌گردد. باورش نمی‌شد همان روزهای اول به شهادت رسیده باشد. آن‌موقع‌ها در شهرستان خانه‌ها زنگ در نداشتند. به در خانه یک سیم بسته و آن را به قوطی‌های خالی روغن وصل کرده بود تا اگر کسی بیاید و در را باز کند، با کشیده شدن آن، قوطی‌ها صدا بدهند و مادر متوجه شود. شاید پسرش آمده باشد! مادر شهید مدافع حرم مسعود عسکری وقتی از ترس‌های مادرانه‌اش می‌گوید به نکته خوبی اشاره می‌کند: من از زخم می‌ترسیدم. اگر دست مسعود یک خط کوچک می‌افتاد من حتی نگاه هم نمی‌کردم. مسعود با موتور می‌رفت و می‌آمد، گاهی تصادف می‌کرد و زخم کوچکی روی دستش ایجاد می‌شد. وقتی می‌خواست روی زخمش را بردارد انگار گوشت‌های بدن من بود که دارد کنده می‌شود و می‌ریزد؛ همه وجودم خالی می‌شد. اما سر جریان شهادت مسعود اصلاً این‌طور نبودم. پیکر پارۀ دلم چشم نداشت، ابرو نداشت، صورتش زخم بود، اما اصلاً دلم بی‌قراری نمی‌کرد؛ انگار من نبودم. چون در راه اسلام نثار شده و در راه دفاع از حرم حضرت زینب‌مان رفته بود. خدا را شکر می‌کنم که بین این‌همه راه، مسعود را برای شهادت انتخاب کرد. بارها پای صحبت‌های مادر شهید سیدناصر زریباف نشسته‌ام. یادم هست که نسبت به ناصر چه دقت و تعصبی داشت که نه به جسمش خراشی بیفتد و نه روحش آزرده شود. اما از همان بهار سال ۶۶ که ناصر در شلمچه تا آخرین نفس از پشت تیربار تکان نخورد تا جنازه‌اش را آوردند، تا همین امروز حتی یک کلمه، یک کلمه کوچک اعتراض نه، حتی گلایه از او نه دیدم و نه شنیدم. برعکس از اینکه فرزند ۱۸ساله‌اش در راه انقلاب اسلامی به شهادت رسیده و امام خمینی را راضی کرده است، بارها و بارها ابراز شادمانی هم کرده است: «ناصر و همه فرزندانم فدای سلامتی رهبر عزیزم و خط سرخ انقلاب اسلامی.» حاجیه خانم عفت نجیب ضیاء مادر دانش‌آموز شهید الهه زینالپور و مادر دو جانباز انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی که همین دو سه ماه پیش به فرزندانش پیوست، وقتی به دیدارش می‌رفتیم به‌جای آنکه از الهه و مریم بگوید، لذت دیدارهای مکررش با امام خمینی و آقای خامنه‌ای را با ما تقسیم می‌کرد و اینکه قبل از انقلاب چگونه و با چه لطایف‌الحیلی در قالب تیم علمی دانشگاه فردوسی مشهد به نجف رفته و در شهر کوچه به کوچه گشته و بالاخره پرسان‌پرسان امام خمینی را پیدا کرده و چگونه دورش گشته و قربان‌صدقه‌اش رفته و امام را به خنده واداشته و چگونه بعد از انقلاب بارها به جماران و به دیدار امام رفته و چه گفته و چه شنیده. و اگر ما سؤالی درباره الهه نمی‌کردیم حواسش به دخترش که در مشهد زیر تانک ارتش شاهنشاهی شهید شده بود، نبود! همه شما که این نوشته را می‌خوانید حتماً نمونه‌های مشابه زیادی از مادران شهیدان دیده‌ و شنیده‌اید. از جانبازان بخصوص جانبازان ۷۰درصدی که همه کارهایشان را باید دلسوزترین و مهربانترین آدم اطرافشان که مادرشان و همسرشان باشد انجام بدهند؛ آنها که ذره ذره آب می‌شوند و چیزی نمی‌گویند و البته طعنه و کنایه‌های این و آن را می‌شنوند اما به روی خودشان نمی‌آورند و کارشان را می‌کنند. آنها که در کل سال، دو سه روز از فرزند یا همسرشان دو سه ساعت مرخصی می‌گیرند: روز ۲۲بهمن و روز قدس برای شرکت در راهپیمایی مردم و عید فطر برای شرکت در نماز پشت سر رهبر عزیز انقلاب! و همین برای استراحت یک سالشان کافی است! این روزها هم که بارها و بارها مادران شهیدان فلسطینی را دیده‌ایم که چگونه بر روی جنازه فرزندان کوچکشان می‌افتند و می‌گویند خدایا! این قربانی را از ما بپذیر؛ کودکم فدای قرآن و اسلام و موارد مشابه فراوان دیگر. پس فردا سالروز درگذشت یکی از بهترین مادران خوب دنیاست: خانم ام‌البنین علیهاسلام. مادری که وقتی خبر شهادت هر کدام از سه فرزند دلبندش را به او می‌دادند، محل نمی‌گذاشت و می‌گفت: حسین چه شد؟ حتی وقتی خبر شهادت فرزند رشیدش حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را به او دادند، با تغیر گفت: من از حسین پرسیدم؛ بگویید حسین چه شد؟ و وقتی بناچار خبر شهادت سیدالشهدا را به او دادند، گفت: مگر عباسم زنده نبود که حسین شهید بشود؟ حتماً زنده نبوده که حسین شهید شده وگرنه فرزندم نمی‌گذاشت امامش را به قتل برسانند. مادر شهیدان جوادنیا را یادتان هست؟ همان که در دیدار امام خمینی، عکس اول را درآورد: این پسر اولم محسن است. عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است؛ دو سال با محسن تفاوت سنی داشت. عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد. خواست بگوید این پسر سومم... سرش را بالا آورد، دید شانه‌های امام دارد می‌لرزد... فوری عکس‌ها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت: «چهار تا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم»! @tdejakam