eitaa logo
ملجأالدموع
501 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
401 ویدیو
128 فایل
"به‌نام‌خدا" وَلَن‌تَجِدَمِن‌دُونِهِ‌مُلْتَحَدًا وهرگز‌جز او ملجایی نیست نفسش‌سخت گرفته‌است؛ درآغوش بگیر‌عاشقِ خستهٔ‌رنجورِ به هم ریخته را! جمع نوکران‌خَسته امیدواربه‌نورحسین چیزی‌جزدلتنگی‌برای‌ارائه‌محتوا‌نیست! نوکرمحزون؛ محتوای‌دل‌ما‌جاری‌بردل‌شما
مشاهده در ایتا
دانلود
ڪجایے اقا؁ مݩ... دلتنگم.. #❥•🌱°ْ#𝖏𝖔𝖎𝖓 ↯ 💙⃟⃢🦋 @wtkdpk
«🐳🌸» . . وقتۍفھمیدم‌دنیاچقدرقشنگ‌است🌈‌ ‌که‌یک‌چـآدر‌آن‌چنان‌امنیتے‌✌️🏼 برایم‌ایجادڪرد🌱 که‌باکلمات‌‌نمۍ‌توان‌توصیفش‌کرد♥ . . ↡•••🌻 ❥•@wtkdpk
🌹یاد آوری اعمال وقت خواب😴 📖 سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق (ع)، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد. ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨ 🔅أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ🔅 🌹هدیه پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود. 🍃1. قرآن را ختم کنید (٣ بار سوره توحید)🍃 🌸2. پیامبران را شفیع خود گردانید (۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین)🌸 🍃 3. مومنین را از خود راضی کنید ( ۱بار : اللهم اغفر للمومنین و المومنات)🍃 🌸 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر)🌸 🍃5. اقامه هزار ركعت نماز (٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» )🍃 آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟ . . از علامه مجلسی نقل شده:🔊 شب جمعه مشغول مطالعه بودم که به این دعا رسیدم:📚 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله مِن اَوَّلِ الدُنیا اِلی فَنائِها وَ مِن الآخِرَتِ اِلی بَقائِها،الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه،اَستَغفِرُالله مِن کُلِّ ذَنبِِ وَ اَتوبُ اِلَیه ،وَ هُوَ اَرحَمُ الراحِمین. بعد از یک هفته🌸 مجدد خواستم آن را بخوانم که در حالت مکاشفه ندایی شنیدم از ملائکه که::: ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم.😊😊 🤲 🌙 ┄┅═✼✨🌸✨✼═┅┄ @wtkdpk ┄┅═✼✨🌸✨✼═┅
دوستان تبادل لیستے داࢪیم🌱 یعنےاینڪہ شما آیدےڪانالتون (لینڪ عمومے)ࢪابࢪای من بفࢪستید🍃 من لیستےتھیہ مےڪنم هࢪشب ساعت 23:00لیست ࢪا از ڪاناݪ دختࢪانه فورواࢪد مےڪنیددࢪڪانالتون🍄 شما 6 ساعت پست نمےزاࢪید یعنےتاساعت ساعت 5:00سحࢪ🍲 حتما حتما سࢪوقت نظم ࢪا ࢪعایت ڪنین🙏🏻 اگہ تعداد ڪانال ها زیاد شد نوبتے مےکنیم🎨 آیدےبنده=@Sadat3
بَسِمٌ رًبّ اْلِدٍخَتًرٍاّنَهِ🦋🌷
| # *دعای‌روز‌هفدهم‌ماھ‌مبارڪ‌رمضان🌿* | بسم الله الرحمن الرحیم °•🌙•° {اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.} ‌°خدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته واعمال نیک وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى که نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاکیزگان° ‌📿 ‌‌‌@wtkdpk🌸
1710361744.mp3
344.4K
-بخوان‌دعای‌فرج‌🌿 که‌دعااثردارد!💕 #ツ🌸 ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ ꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄ ↳🌻↝@wtkdpk
ملجأالدموع
-بخوان‌دعای‌فرج‌🌿 که‌دعااثردارد!💕 #ツ🌸 ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ ꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄
. هر‌زمان...⏳ ؎فرج‌مهد؎(عج)♥️ ࢪازمزمه‌کند...☔️ همزمان‌ (عج)‌🌱 دست‌ها؎مباࢪکشان‌ࢪابه🦋 سو؎آسمان‌بلندمی‌کنندو‌☁️ برا؎آن ‌جوان‌ میفرمایند؛🌻 چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌👀 حداقل‌ࢪوزی‌یک‌باࢪ ؎فرج🔊 ࢪازمزمه‌می‌کنند...:)🥨 🍭 @wtkdpk
•¦👀🌱¦• |🐚|↫ 🦋✨ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ تۅشادترین‌انسان‌خواهےبود...🙊🍒 اگرفراموش‌نڪنے🗯✋🏻 از‌تو‌فقط یڪے😌و‌از‌خدایتـــ🌱 هم‌یڪےدࢪدنیاوجودداࢪد🤭💕 یڪ‌آدمِ‌خاص🤸‍♀🏸🥡 ۅیڪ‌خدا؁‌بےنظیر🔗☕️ ڪافےاند🖐🏻‌برا؁‌ساختن🍕 یڪ‌دنیا؁‌خاࢪق‌العاده...🌸🌿🎡 ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ @wtkdpk
بہ وقت ࢪمان...🦋🌈
°•○●﷽●○ 🌸 خسته و کلافه از رخ دادن اتفاقای عجیب اطرافم چشام و بستم یه حمد خوندم و خیلی سریع خوابم برد صبح با نوازش دست بابا رو صورتم پاشدم +فاطمه جان عزیزم پا نمیشی نمازت قضا شدا؟ تو رخت خواب یه غلتی زدم و از جام پا شدم ‌ بعد وضو جانمازمو باز کردمو ایستادم برا نماز ! بعد اینکه نمازم تموم شد از رو آویز فرم مدرسمو پوشیدم کولمو برداشتمو رفتم پایین . نگا به ساعت انداختم . یه ربع به هفت بود‌ نشستم پیش مامان و بابا رو میز واسه صبحانه ! یه سلام گرم بهشون کردم و شروع کردم به برداشتن لقمه برا خودم . متوجه نگاه سنگین مامان شدم . سعی کردم بهش بی توجه باشه که گفت : +این چه رفتاری بود دیشب از خودت نشون دادی دختر ؟ نمیگن دختره ادب نداره ؟ خانوادش بلد نبودن تربیتش کنن؟ سعی کردم مسئله رو خیلی عادی جلوه بدم _وا چیکار کردم مگه !! یکم سرم درد میکرد. تازشم خودتون باید درک کنین دیگه . امسال سالِ خیلی مهمیه برا من. الان که وقتِ فکر کردن به حواشی نیست . با این حرفم بابا روم زوم شد و +از کی مصطفی واسه شما شده حواشی؟ تا خواستم چیزی بگم مامان شروع کرد +خاک بر سرم نکنه این حرفا رو به خود پسره هم گفتی که اونجور یخ بود دیشب؟. لقممو تو گلوم فرو بردم و : _نه بابا ‌ پسره خودش ردیه !به من چه . خیلی مظلوم به مامان نگاه کردم و ادامه دادم _مامان من که گفتم ... خدایی نمیتونم اونو .... با شنیدن صدای بوق سرویسم حرفم نیمه کاره موند ‌ از جام پاشدم . لپ بابا رو ماچ کردمو ازشون خداحافظی کردم از خونه بیرون رفتم کفشمو از جا کفشی گرفتم و ‌‌.‌...* ادامـہ دارد... نویسنده✍ 🧡 💚 ❌ 🦋@wtkdpk🦋
°•○●﷽●○ 🌸 به محض ورود به مدرسه با چشمای گریونِ ریحانه مواجه شدم. سردرگم رفتم سمتش و ازش پرسیدم _چیشده ریحونم ؟ چرا گریه میکنی !؟ با هق هق پرید بغلم و +فاطمه بابام !!! بابام حالش خیلی بده ... محکم بغلش کردم و سعی کردم دلداریش بدم. _چیشده مگه؟مشکل قلبشون دوباره؟خوب میشه عزیزدلم گریه نکن دیگه! عه منم گریم گرفت . از خودم جداش کردمو اشکاشو با انگشتم پاک کردم مظلوم‌نگام کرد . دلم خیلی براش میسوخت‌‌. ۵ سال پیش بود که مادرشو از دست داد ‌.پدرشم قلبش ناراحت بود. از گفته هاش فهمیده بودم که دوتا برادر بزرگتر از خودشم داره. بهم نگاه کرد و +فاطمه اگه بابام چیزیش بشه ... حرفشو قطع کردمو نزاشتم ادامه بده! _خدا نکنهههه. عه . زبونتو گاز بگیر . +قراره امروز با داداش ببریمش تهران دوباره ! _ان شالله که خیلی زود خوب میشن .توعم بد به دلت راه نده . ان شالله چیزی نمیشه . مشغول حرف زدن بودیم که با رسیدن معلم حرفمون قطع شد . __ اواسط تایمِ استراحتمون بود که اومدن دنبال ریحانه . کیفشو جمع کرد . منم چادرشو از رو آویز براش بردم تا سرش کنه ‌. تنهآ چادریِ معقولی بود که اطرافم دیده بودم . از فرا منطقی بودنش خوشم میومد . با اینکه خیلی زجر کشیده بود اما آرامشِ خاصِ حاصل از ایمانش به خدا و توکلش به اهل بیت تو وجودش موج میزد .همینم باعث شده بود که بیشتر از شخصیتش خوشم بیاد . همیشه تو حرفاش از امام زمان یاد میکرد . ادمی بود که خیلی مذهبی و در عین حال خیلی به روز و امروزی بود ‌ خودشو به چادر محدود نمیکرد . با اینکه فعالیتای دیگه هم داشت درسشم عالی بود و اکثرا شاگرد سوم یا چهارم بود باهاش تا دم در رفتم . چادرشو جلو اینه سرش کرد . محکم‌بغلش کردمو گونشو بوسیدم . باهم رفتیم تو حیاط مدرسه که متوجه محمد شدم . از تعجب حس کردم دوتا شاخ رو سرم در آوردم بهش خیره شدم و به ریحانه اشاره زدم که نگاش کنه . _عه عه ریحون اینو نگا ریحانه با تعجب برگشت سمت زاویه دیدم . +کیو میگی؟ برگشت سمت محمد و گفت : سلام داداش یه دقه واستا الان اومدم. +نگفتی کیو میگی؟ با تعجب خیره شدم بهش . _هی..هیچکی دستشو تکون داد به معنای خداحافظی . براش دست تکون دادم و بهشون خیره شدم . عهه عه عه عه. محمدد؟؟؟ داداش ریحانه ؟؟ مگه میشه اصن؟؟ اخه ادم اینقد بدشاانسسس؟؟ ای بابا!! به محمد خیره شدم . چ شخصیتیه اخه ... حتی به خودش اجازه نداد بهم سلام کنه رو حساب اینکه ۲ بار دیده بودیم همو و هم کلامم شده بودیم . بر خلاف خاهرِ ماهش خودش یَک‌آدمِ خشک مقدسِ ... لا اله الا الله بیخیالش بابا اینو گفتم و چشم رو تیپش زوم شد . ولی لاکِردار عجب تیپی داره . اینو گفتم خیلی ریز خندیدم . دلم میخاس جلب توجه کنم که نگام کنه . نمیدونم چیشد که یهو داد زدم _ریحووووون ریحانه که حالا در ماشینو باز کرده بود که بشینه توش وایستاد و نگام کرد . +جانم عزیزم؟ نگام برگشت سمت محمد که ببینم چه واکنشی نشون میده ‌ وقتی دیدم هیچی به هیچی بی اختیار ادامه دادم ‌ _جزوه ی قاجارو میفرسم برات !!! اینو گفتمو از خنده دیگه نتونسم خودمو کنترل کنم .خم شدم رو دلم و کلی خندیدم. ریحانه هم به لبخند ریزی اکتفا کرد و گفت : +ممنونتم فاطمه جونم . اینو گفت و نشست تو ماشین .* ادامـہ دارد... نویسنده✍ 🧡 💚 ❌ 🌸 @wtkdpk🌸