شکلاتی هستی و اینجا عضو نیستی!🌸⇣
https://eitaa.com/shokolat111
دنبال تم واتساپ میکردی که گذاشته و..
۱۵۰۰ تا ممبر فیک که توی امار ۳۵۰ میزاره هستی ولی هیچ جایی نیست🍓🌧⇣
https://eitaa.com/shokolat111
پروفایل های خوشگل میخای🏳🌈✨⇣
https://eitaa.com/shokolat111
یه کانال میخوای واسه محرم بترکونه؟!
استوری🧡🏷
پروفایل 🖤
پس زمینه ☁️🖤
بیو 🚶🏻♀🔖
و.....
محرمی و امام حسینی میخوای؟!
اگه میخوای بیا همین کانال از تباره حسین🌱
همشون با هشتک امام حسین دلم💔🥀
خیــــلی خفنن😌🖐🏻💛🖍
خودشونم ادیت میزنن😍🍯
مثله همین عکسه بالا که گذاشتن☺️
اینطوری میتونی متفاوت باشی و از پروفایل های ساخت خودشون استفاده کنی😍☁️♥️
بیا پشیمونت نمیکنیم😉💋❤️
https://eitaa.com/joinchat/1384644730Cecd6f65dd2
این عکس رو باز کن اگه اسم عشقت بود
عضو کانال زیر شو اگه نبود نشو
https://eitaa.com/joinchat/529596539Ce902a7ea1f
متاسفم برای تویی که دیدی ولی عضو نشدی
خب برو دیگه باز داره این پیام رو میخونه
یه دختر خیلی ظریف با چادری سفید از آشپزخونه خارج شد .
به صورتش نگاه کردم و با دیدن چهرش چشمام درشت شد .
نفسم حبس شد و احساس کردم قلبم دیگه نمیزنه .
نمی دونستم چی کار کنم .
چندین بار آب دهنم رو با صدا قورت دادم ، نیشگونی از دستم گرفتم ولی نه بیدار بودم ، این واقعی بود خواب نبود .
استرس کل وجودم رو فرا گرفت .
به سمت بابا رفت و بهش چایی تعارف کرد ، نزدیک کاوه شد و سر به زیر چایی تعارف کرد .
خدا خدا میکردم در برابر من هم سربه زیر باشه و چهره ام رو نبینه .
بعد از کاوه به سمت من قدم برداشت ، بلند کردن سرش همانا و چشم تو چشم شدنمون همانا .
هین بلندی کشید که دستش لرزید و استکان از توی سینی روی چادرم افتاد .
آخ بلندی گفتم و پایین چادر رو که حسابی داغ شده بود رو از خودم دور کردم .
پدر و مادرش در کسری از ثانیه بلند شدند و به سمتم اومدن ولی خودش همچنان با دهن باز بهم زل زده بود .
#عاشقانه🖇❤️
#تحولی🥺
#فالی_در_اغوش_فرشته💚💛
https://eitaa.com/joinchat/166527109Cd4f2b4dd6f