◀️ مدح و توثیقهای بیحساب در آثار متأخران
✍ علی عادلزاده و عمیدرضا اکبری
🌐@tebona
•┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈•
🔹 قضاوت دربارۀ میزان اعتبار روایات و جایگاه راویان نیازمند توجه به همۀ جنبههای ضعف و قوت آنان است. توانمندی در توثیق راویان، نیازمند توانمندی در جرح و توجه به انواع آسیبها و اشکالات است. کسی که با خوشبینی اشکالات را نمیبیند، توثیقش چندان ارزشمند نیست؛ و برعکس، جرح کسی پذیرفتنیتر است که به قرائن قوت روایتگری راوی هم توجه کند و مثلا صرف انحراف راوی در یک جهت، بدبینی به او را در همۀ جهات رقم نزند.
🔸 از جرح و تعدیلهای ارزشمند متقدمانی مانند ابن الولید، ابن نوح، ابن غضائری و نجاشی و تلاشهای متأخرانی مانند مرحوم محقق شوشتری که بگذریم، رجال و تراجمنگاری ما -به ویژه در قرون اخیر- بسیاری اوقات دچار سهلانگاری و خوشخیالی شده و نیازمند نقادی جرّاحی اساسی است. بدون مقدمهچینی بیشتر به سراغ چند نمونه از نگاشتههای متأخران درباره افرادی میرویم که یا وجود خارجی نداشتهاند یا برای آنها مجهول مطلق بودهاند و یا واقعیت آنها با گمانههای تراجمنگاران از زمین تا آسمان فرق داشته است.
🔹 نمونه: الحسین بن بسطام
میرزا محمدباقر موسوى خوانسارى(۱۲۲۶- ۱۳۱۳ ق) در روضات الجنات (ج۲، ص۳۰۰) مینویسد:
«الشیخ المتطبب الجلیل حسین بن بسطام بن سابور الزیات، صاحب کتاب طبّ الأئمّه کان من أکابر قدماء علماء الإمامیّه ومحدّثیهم وأجلّاء روات أخبارهم فی طبقه الکلینى أو الشیخ أبى القاسم بن قولویه القمى، وکتابه المشار إلیه هو ما ألّفه بمعونه أخیه الشیخ أبى عتاب … إلّا أنّ فی مقدّمات «بحار» سمینا المجلسى- رحمه اللّه- ذکره بهذه الصوره: وکتاب طبّ الأئمّه من الکتب المشهوره لکنّه لیس فی درجه سائر الکتب لجهاله مؤلّفه …»
🔸 شیخ عباس قمی (د. ۱۳۵۹ ق) نیز به تبع او مینویسد:
«حسین بن بسطام بن سابور الزیات من اکابر قدماء العلماء الامامیه و محدثیهم صنف کتاب طب الأئمه باعانه اخیه ابى عتاب عبد اللّه بن بسطام.» (الکنى و الألقاب، ج۱، ص۲۲۶)
🔹 معلوم نیست به چه دلیل حسین بن بسطام به «جلالت» ستوده شده و از «بزرگان علمای امامیه و اجلای روات» به شمار رفته است!
تقریبا هیچ اطلاع روشنی درباره شخصیت الحسین بن بسطام وجود ندارد و چنان که شیخ عبد الله مامقانی تصریح کرده مدحی درباره او نیافته است (تنقیح المقال، ج۲۱، ص۳۴۵).
🔸 علامه مجلسی نیز مؤلف طب الأئمه را مجهول خوانده است (بحار الأنوار، ج۱، ص۳۰). نجاشی فقط ادعای ابن عیاش را درباره کتاب او و برادرش، نقل کرده، بدون هیچ مدح و توثیقی (رجال النجاشی، ص۳۹، ۲۱۸).
🔹 بیرون از گزارش کوتاه و مشکوک ابن عیاش و چند سند از کتابِ موجود طب الأئمه، ذکری از این دو برادر نیست تا در زمره «بزرگان علما و اجلای محدثین» خوانده شوند. اساساً حتی اینکه وجود خارجی داشتهاند محل تردید است! انتسابِ کتاب طب الائمه به این دو نیز قابل دفاع نیست. نام آن دو فقط در ابتدای برخی اسنادِ خاص از این کتاب آمده و به عنوانِ راوی همه اخبار آن در نظر گرفته نشدهاند.
🔸 در مقاله «سندسازیهای کتاب طب الأئمه» هم انتساب این کتاب به فرزندان بسطام نقد شده و هم الگوی جعل بسیار گستردۀ اسناد در کتاب و هم قرائن ارتباط آن با جریانِ غلو نشان داده شده است. چنانکه چند نقل دیگر از ابن عیاش از همان واسطۀ نقل طب الأئمه یعنی صالح بن الحسین النوفلی وجود دارد که همگی اختلال طبقاتی و جهالت دارند. (اکبری، «سندسازیهای کتاب طب الأئمه منسوب به فرزندان بسطام»)
🔹 به هر حال به جز متن کتاب منسوب به فرزندان بسطام و گزارش نجاشی، اطلاع دیگری درباره «الحسین بن بسطام» در دست نیست و این دو نیز نه تنها نشان نمیدهد که او از «بزرگان علمای امامیه و اجلای محدثین» بوده بلکه بیشتر موجب تردید در وجود خارجی او است!
👇 متن کامل یادداشت: https://deraayaat.ir/new-tawthiq
•┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈•
⏮ مؤسسه طِبُنا
🌐 تلگرام | ایتا | سایت
4_5976518263071315623.mp3
505.4K
◀️ سیصدمین مورد از اباطیل و اکاذیب بندانی نیشابوری منتشر شد!
🔹 منبع: منبر ۱۷ خرداد ۱۳۹۷، ۲۳ ماه رمضان ۱۴۳۹، در غمخانه بیبی شهربانو.
•┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈•
🔰 عبارت بندانی نیشابوری:
«آن عبارت را آورده علامه مجلسی هم، سند آوردند، فرمود: این سر پیکان تو پای بابات پشت اکحل مانده، رگ اکحل، بزرگ، اینجا. فرمود: پدرم وارد نماز میشود، شما بروید از پایش دربیاورید. امام صادق ع میفرماید: جد ما مشغول نماز شد، طبیب آورد امام مجتبی. درآوردند، بستند، بعد نماز، حضرت ...»
1⃣ در هیچ منبعی این روایت از امام صادق ع نقل نشده است و بندانی طبق معمول هر چه شنیده و نشنیده به امام صادق ع نسبت میدهد!
2⃣ سندی برای این روایت وجود ندارد بلکه چنان که محققان نشان دادهاند این داستان از میان صوفیان اهلسنت برخاسته و قدیمیترین منابع یافتشده برای آن به قرن ۶ ق. بازمیگردد (نک: محمد غفوری، آسیبشناسی مناقبنگاری اهل بیت ع، مطالعه موردی: گزارش بیرون کشیدن تیر).
3⃣ علامه مجلسی این روایت را در کدام کتاب نقل کرده است؟ در حال حاضر چیزی یافت نشد!
4⃣ در هیچ یک از نقلها، به «رگ اکحل» اشاره نشده است! اساسا اکحل رگی در دست است نه پا! این بدیهیات طبی را هم بندانی نمیداند و طبق معمول عادت دارد همه چیز را با هم مخلوط کند.
🔸 منبع کانال تلگرامی:
@Bandani1
•┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈•
⏮ مؤسسه طِبُنا
🌐 تلگرام | ایتا | سایت