eitaa logo
طب الرضا
832 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
75 فایل
مباحث آموزشی #رایگان حجامت ، ماساژ و مزاج شناسی انجام انواع حجامت تخصصی فصد زالو درمانی ماساژ درمانی #شهر_قدس ادمین کانال(مشاوره) : @Khademoreza888
مشاهده در ایتا
دانلود
1_19332946.mp3
7.05M
🌸شعرخوانی بسیار زیبای شاعر سیدحمیدرضابرقعی در مدح💔 امام رئوف (علیه السلام)💔 🌺 اگر سلطان تویی دیگر ابائی نیست می گویم 🌺 که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم @ayatollah_haqshenas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: آیا می‌توانیم سالم، بار به منزل ببریم و در عین‌حال به امور مسلمانان و مؤمنین بی‌تفاوت باشیم؟! آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان، به مقصود برسیم؟! 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۵۱ @ayatollah_haqshenas
✅حضرت آیت‌الله بهجت رحمه الله: 🔸ما بايد اهل باشيم، هر چند اهل توبه نباشيم و تدارك نكنيم، خود محاسبه مطلوب است. اگر بدانيم فلان روز حسينى و فلان روز يزيدى هستيم، بهتر از اين است كه اصلاً ندانيم يزيدى هستيم يا حسينى. سرانجام ممكن است روزى به خود بياييم و بخواهيم تدارك(جبران) كنيم. 🔸استجابت دعا شرطش است. اگر شرايط دعا جمع باشد، استجابت دعا حتمى خواهد بود. البته استجابت به اين معنا نيست كه تا دعا كرديم فوراً نتيجه‌اش را ببينيم… 🔸البته توبه‌ى هر چيز به حسب خود آن چيز است؛ اگر مال كسى را از بين برده باشيم، بايد اول آن را به صاحبش برگردانيم، سپس از آن كنيم. @ayatollah_haqshenas
هدایت شده از طب الرضا
سلام ای آخرین توسل سبز دعای ما سلام ای حضرت صاحب الزمان(عج) [ السّـلام علیـک یـابقـیـة الله فـی أرضـه✋ ] #آل_یاسین @ayatollah_haqshenas
💠 آیت الله حق شناس رحمه الله علیه: 🔺 🔺 🔷 خدا رحمت كند آقاى مطهرى رحمه الله علیه را كه خيلى اين روايت را می خواندند «لولا تكثير فى كلامكم و تمريج فى قلوبكم لسمعتم ما اسمع» 🔸 یعنی اگر يك قدرى از حرف زدن خوددارى می كرديد و اگر اين دلها را به دلدار می داديد و كينه و حسد و عجب و بخل و تمام صفات رذيله را از آن خارج می كرديد؛ آن وقت گوش شما را عوض می كردند. @ayatollah_haqshenas
✅امام صادق عليه السلام: تَدخُلُ بِشَفاعَتِها شِيعَتی الجَنَّةَ بِأجمَعِهِم همه شيعيان من با او( سلام الله علیها)وارد بهشت خواهند شد. 📚 بحار الانوار ج60ص228 __________________ ✅ آیت‌الله حاج سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی حفظه الله: ما را یارای توصیف مراتب کمال آن بانوی مطهره و معصومه نمی باشد، این توصیف را باید از زبان اولیای الهی شنید. @ayatollah_haqshenas
طب الرضا
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: آیا می‌توانیم سالم، بار به منزل ببریم و در عین‌حال به امور مسلمانان و
سلام وقت بخیر 👈 یک خانواده هستن که به علت فقرونبودکارمیخوان از هم جدابشن ودر ضمن یه بچه کوچولو هم دارن خواهشا هر کسی هر مقداری که توانایی داره بخاطر این بچه کمک کنه که این خانواده ازهم نپاشه کسانی که تمایل دارن کمک کنن به پی وی بنده مراجعه کنند اجرکم عندلله❤️
✨❤️✨ به هوای حرمش میگذرد ایامم کوه دردم که کند نام رضا آرامم 🌺🌺 ای اسوه ی احسان و کرم آقا جان دیوانه ام از شوق حرم آقا جان ای کاش که من خاک خراسان بودم تا پا بگذاری به سرم آقا جان🌸🌸🌸 @ayatollah_haqshenas
🌹ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت. از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود. همیشه میگفت دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نرید. چون آهسته آهسته خودتون رو به نابودی میکشید. 🌹ابراهیم همیشه میگفت: اگر خانم‌ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر میشود و نامحرم جرأت پیدا نمیکند کاری انجام دهد. 🍃پیام شهدا: 🌸خواهرم؛ محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادر سیاهتان و تقوایتان میکُشید و با رفتار سنگینت، در مقابل نامحرم، بالاترین اسلحه‌ای است که در دست خواهی داشت. @ayatollah_haqshenas
طب الرضا
🌹ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت. از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود. همیشه میگفت دنبال ارتب
🌷یک نمونه از امربه معروف های شهید: 🌻🌻🌻 ✅ عصر یکی از روزها بود. ابراهیم از سرکار به خونه می اومد. وقتی وارد کوچه شد برای یه لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد که با دختری جوان مشغول صحبت بود. پسر تا ابراهیم رو دید بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت . می خواست نگاهش به نگاه ابراهیم نیفته. ✅ چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد. این بار تا اون پسر خواست از دختر خداحافظی کنه، متوجه شد که ابراهیم در حال نزدیک شدن به اونهاست. دختر سریع به طرف دیگر کوچه رفت وابراهیم در مقابل اون پسر قرار گرفت. ابراهیم شروع کرد به سلام و علیک کردن و دست دادن. پسر ترسیده بود اما ابراهیم مثل همیشه لبخندی بر لب داشت. قبل از اینکه دستش رو از دست اون جدا کنه با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ببین، تو کوچه و محله ما این چیزها سابقه نداشته، من تو و خانوادت رو کامل میشناسم، تو اگه واقعا این دختر رو میخوای من با پدرت صحبت میکنم که... پسر پرید تو حرف ابراهیم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چیزی نگو، من اشتباه کردم، غلط کردم، ببخشید و ... ابراهیم گفت: نه! منظورم رو نفهمیدی، ببین، پدرت خونه بزرگی رو داره، تو هم که تو مغازه اون مشغول کار هستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت می کنم که ان شاء الله بتونی با این دختر ازدواج کنی، دیگه چی می خوای؟ جوون که سرش رو پائین انداخته بود خیلی خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خیلی عصبانی میشه. ابراهیم جواب داد: پدرت با من، حاجی رو من میشناسم. آدم منطقی و خوبیه. جوون هم گفت: نمی دونم چی بگم. بعد هم خداحافظی کرد و رفت. ✅ شب بعد از نماز، ابراهیم تو مسجد با پدر اون جوون شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اینکه اگه کسی شرایط ازدواج رو داشته باشه و همسر مناسبی پیدا کنه باید ازدواج کنه. در غیر اینصورت اگه به حروم بیفته باید پیش خدا جوابگو باشه. حالا این بزرگتر ها هستند که باید جوون ها رو تو این زمینه کمک کنند. حاجی حرفهای ابراهیم رو تائید کرد اما وقتی حرف از پسرش زده شد اخم هاش رفت تو هم. ابراهیم پرسید: حاجی اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نیفته، اون هم تو این شرایط جامعه، کار بدی کرده؟ حاجی بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فردای اون روز مادر ابراهیم با مادر اون جوون صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... ✅ یک ماه از اون قضیه گذشت، ابراهیم وقتی از بازار بر می گشت شب بود. آخر کوچه چراغونی شده بود. لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بسته بود. رضایت به خاطر اینکه یک دوستی شیطانی رو به یه پیوند الهی تبدیل کرده بود. این ازدواج هنوز هم پا برجاست و این زوج زندگیشون رو مدیون برخورد خوب ابراهیم با این ماجرا می دونند. 🌷 @ayatollah_haqshenas