💎جرعه ای از نهج البلاغه
🔹تارک امر به معرف و نهی از منکر
📜 از ابوحُجَیفه روایت است گوید: از امیرالمؤمنین علیه السّلام شنیدم مى فرمود: اول چیزى که از جهاد از شما گرفته مى شود جهاد با دست، سپس به زبان، آن گاه به قلب است. آن که با دل معروف را نشناخت، و منکر را انکار نکرد واژگون مى شود و نیکى هایش نابود، و بدیهایش آشکار مى گردد.
حکمت 375
#کلام_امیر
@telaavat |🌱
#حکایت
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهرش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: «هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟»
مجنون به خود آمد و گفت: «من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم. تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟»
👤 امثال و حکم
📚 #تکه_کتاب
@telaavat
🌸🍃
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 603
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از شرکت در مراسم شب هفت امام در تهران و جماران، رفته رفته آماده عزیمت به آلمان شدم. اواسط تیرماه قرار حرکتمان بود. نمیشد زمان را جابه جا کرد وگرنه مایل بودم کمی دیرتر بروم چون به زودی دومین فرزندمان متولد میشد و من فکر میکردم انشاءالله زود برمیگردم.
همراه جانبازانی از شهرهای کرمان، تهران و همدان به آلمان پرواز کردیم و در کلن مستقر شدیم. آنجا که رسیدیم تازه فهمیدم خیلی کار دارم. از مجروحانی که آنجا بودند یکی می گفت دوازده ماه است آنجاست. یکی میگفت هیجده ماه است. معلوم شد حداقل باید سه چهار ماه بمانم. بچه ها میگفتند اینجا بعد از عمل، خون نمی زنند و مدتی طول میکشد تا در دوره نقاهت بدنت خوب شود. برای من از دکتری به نام پروفسور «هالمن» برای دو ماه بعد وقت گرفته بودند اما من اصلاً نمی خواستم بمانم. برای هر مجروحی روزانه دوازده یا پانزده مارک پول میدادند و از نظر هزینه در مضیقه نبودیم اما نگران خانه بودم. تازه در آلمان مستقر شده بودم که از تبریز زنگ زدند، دومین دخترم متولد شده بود اما همسرم ناراحت بود و گریه میکرد. به او گفته بودند پای بچه مشکل دارد. این خبر شرایطم را سخت تر کرد، ترجیح میدادم زودتر به ایران برگردم. با بچهه ا حرفم شد که من اورژانسی آمده ام و اصلاً نمیتوانم دو ماه منتظر بمانم. قرار شد بروند با دکتر صحبت کنند. بالاخره وقت ویزیت مرا جلو انداختند. پروفسور هالمن در یک ویزیت دو و نیم ساعته مشکلات مرا بررسی کرد. قرار بود تیمی از متخصصان چشم، گوش و حلق و بینی، فک و صورت در عمل جراحی شرکت کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 604
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به من گفتند عصب بینایی چشم به هم ریخته ولی میشود پیوند زد، کاسه چشم هم از بین رفته و باید عمل شود اما مشکل بزرگ عفونت قدیمی بود که از سال 1361 مدام شدت گرفته بود و باید آن را درمان میکردند.
بالاخره بستری شدم و مرا به اتاق عمل بردند، عمل سنگینی بود که چهار پنج ساعت طول کشید.
وقتی به هوش آمدم متوجه شدم داخل بینی و کاسه چشمم را عمل کرده اند، گفتند یک ماه بعد دوباره عمل میشوی. روزهایی که در بیمارستان بستری بودم اتفاقاتی هم افتاد. در اتاق ما یک پسربچه تهرانی بستری بود که پدرش آنجا رئیس بانک بود. خانواده اش بی حجاب بودند اما ملاحظه مرا میکردند. آن پسر در بیمارستان همیشه تلویزیون نگاه میکرد. وقتی تعجب مرا دید گفت ما در خانه نمیتوانیم رایگان تلویزیون ببینیم. آنجا داشت از فرصت استفاده میکرد. در اتاق علاوه بر بیماران انگلیسی و آمریکایی یک بیمار اهل ترکیه هم بود که خیلی به دردم میخورد. او اهل سنّت بود و اوقات نماز را به من میگفت، داروهایم را میداد و در مورد انتخاب غذاهای حلال کمکم میکرد. از آن طرف منافقان هم به بیمارستان می آمدند و مجله های خودشان را می آوردند. آدمهای بیچاره ای بودند! یادم هست در اربعین امام خمینی(ره)، بچه های خانۀ ایران غذا احسان میدادند، منافقان و سلطنت طلبانی که از ایران فرار کرده بودند قابلمه به دست می آمدند تا غذا بگیرند! وضع مالی اکثریت آنها خیلی خراب بود. حتی در فرانکفورت ایرانیهایی را دیده بودم که بین آشغالها میگشتند. در این میان برخورد آلمانیها با ایرانیها چندان تعریفی نداشت.
@telaavat
👆👆👆
#تفسیرنور
⏮سوره انعام آيه 76
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَباً قَالَ هَذَا رَبِّى فَلَّمَا أَفَلَ قَالَ لَا اُحِبُّ الْأَفِلِينَ
ترجمه 🔻
⤵️پس چون شب بر او پرده افكند ستارهاى دید، گفت: این پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: من زوال پذیران را دوست ندارم.
─┅─═ঊঈ🦋ঊঈ═─┅─
نکته ها 🔻تفسیرنور☀️
⤵️در زمان ابراهیم علیه السلام ستاره پرستى رایج بوده و ستاره را در تدبیر هستى مؤثّر مى پنداشتند.
سؤال: آیا پیامبر بزرگى همچون حضرت ابراهیم حتّى براى یك لحظه مى تواند ستاره یا ماه و یا خورشید را بپرستد؟
🏜پاسخ: مجادله و گفتگوى حضرت ابراهیم با مشركان، از باب مماشات و نشان دادن نرمش در بحث، براى رد عقیدهى طرف است، نه اینكه عقیده ى قلبى او باشد زیرا شرك با عصمت منافات دارد.
🍀گفتن كلمه ى «یا قوم» در دو آیه ى بعد نشانه ى مماشات در گفتن «هذا ربّى» است، به همین دلیل وقتى غروب ماه و خورشید را مى بیند، مى گوید: من از شرك شما بیزارم، و نمى گوید از شرك خودم (آیه 78).
🏜به علاوه در آیهى قبل خواندیم كه خداوند، ملكوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان داد و او به یقین رسید و آغاز این آیه با حرف «فاء» شروع شد، یعنى نتیجه آن ملكوت و یقین این نوع استدلال بود.
🍀موجودى كه طلوع و غروب دارد، محكوم قوانین است نه حاكم بر آنها. ابراهیم، ابتدا موقّتاً پذیرش آن را اظهار مى كند تا بعد با استدلال ردّ كند.
─┅─═ঊঈ🦋ঊঈ═─┅─
پيام ها ⚡️📬
1- یكى از شیوههاى احتجاج، اظهار همراهى با عقیدهى باطل و سپس ردّ كردن آن است. «هذا ربّى»
2- بیدار كردن فطرتها، فعال كردن اندیشه ها و توجّه به احساسات، از بهترین شیوههاى تبلیغ است. «لا اُحبّ الافلین»
3- محبوب واقعى كسى است كه محدود به مكان، زمان و موقّت نباشد. «لاأحبّ الافلین»
4- معبود، باید محبوب و عبادت باید عاشقانه باشد، روح دین، عشق است. «لاأحبّ الافلین»
🍃 @telaavat 🍃
🌸کلام امیر
💢نامه به كميل بن زياد نخعى ، فرماندار «هيت» و نكوهش او در ترك مقابله با لشكريان مهاجم شام كه در سال ۳۸ هجرى نوشته شد)
✨ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ ✨
🔷 تو در آنجا پلى شده اى كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند
📚نهج البلاغه.نامه ۶۱
@telaavat👈👈
#داستان_کوتاه
#اندکی_تفکر
👈مردی نزد امام علی (علیه السلام) آمد و عرض کرد من حاجتی دارم.
امام فرمود حاجتت را روی زمین بنویس، زیرا که من گرفتاری تو را آشکارا در چهره ات می بینم.
مرد روی زمین نوشت من فقیری نیازمندم.
امام به قنبر فرمود با دو جامه ارزشمند او را بپوشان.
مرد فقیر هم با چند بیت شعر از امیرالمؤمنین تشکر کرد.
حضرت فرمود یکصد دینار نیز به او بدهید.
بعضی گفتند یا امیرالمؤمنین، او را ثروتمند کردی.
امام علی (علیه السلام) فرمود من از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود مردم را در جایگاه خود قرار دهید و به شخصیت آنان احترام بگذارید.
آنگاه فرمود من از بعضی مردم در شگفتم.
آنان بردگان را با پول می خرند، ولی آزادگان را با نیکی های خود نمی خرند.
📚بحارالانوار
🔰🔰🔰
@telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 605
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برخوردشان با افغانهایی که در جنگ با روسها مجروح شده و برای درمان می آمدند، خیلی بهتر بود.
یک ماه بعد دوباره عملم کردند و این بار لوله نازکی از داخل بینی به چشمم گذاشته بودند تا ترشحات عفونی از آنجا خارج شود. یادم داده بودند که چطور تکانش بدهم. قرار بود دوباره عملم کنند. بعد از شصت و پنج روز از بیمارستان مرخص شدم. مرا به خانه ایران در کلن بردند. هتلی که بین کلن و فرانکفورت بود و برای استفاده جانبازان اجاره شده بود، جای زیبایی بود، میان باغی در کنار کوه... آنجا روز عید قربان متوجه شدیم گوسفندی برای قربانی خریده اند اما کسی نمی توانست آن را سر ببرد. من قبلاً در جبهه این کار را کرده بودم. زمانی که سه چهار گوسفند برای گردان میدادند و ما به شوخی میگفتیم نگه داریم برای بعد از عملیات که آدم کم شود! آنجا به کمک یک همدانی که دو پایش قطع شده بود برای قربانی کردن گوسفند آماده شدیم و در حیاط قربانی را سر بریدیم. از گوشتش برای بچه ها غذا درست شد. جنب آن هتل کنسولگری اسرائیل قرار داشت که بیست و چهار ساعته موسیقی مبتذل پخش میکرد. بچه های ما هم به تلافی، بلندگویی به آن سمت گذاشته و سرودهای فلسطینی پخش میکردند.
ماه محرم رسید. خیلی دلم گرفته بود. همیشه دوست داشتم دهه اول ماه محرم را در تبریز باشم. بماند که ماههای محرم در جبهه حال و هوایی داشت که هیچ جا و هیچ وقت تکرار نمیشود. مرا برای ویزیت پیش دکتر بردند، متوجه شدم دکترها به این نتیجه رسیده اند که بعید است بینایی چشم من برگردد. دیگر برای ادامه حضورم انگیزه زیادی نداشتم. علاوه بر این نگران خانواده و نوزادمان بودم و اصرار داشتم برگردم ایران.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 606
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بالاخره تعهد دادم که برای ادامه درمان بعد از دو ماه برگردم.
در تبریز مشخص شد پای دخترم مشکل زیادی ندارد و خوب خواهد شد. من هم تا یک ماه آن لوله را داخل چشمم نگه داشتم. در تبریز به دکترها مراجعه میکردم و وقتی معلوم شد تأثیر زیادی ندارد، آن را خارج کردند. فکر رفتن به آلمان را از سر به در کردم؛ هم کلی پول هزینه میشد هم عملها و روند درمان چندان نتیجه بخش نبود.
از آن سال تاکنون همیشه مخصوصاً فصلهای سرما زخمهای صورتم اذیتم میکنند و اگر مواظب نباشم در روزهای سرد باید دوباره فشار قفل شدن فکم را تحمل کنم. آن روزها به حدی رنج میکشیدم که برای اینکه بتوانم در آن شرایط تغذیه کنم مجبور شدم دو دندانم را بکشم...
اردوی راهیان نور بعد از سالها فرصتی دوباره بود تا بر قدمگاه یاران شهیدم بوسه بزنم. چند بار در فرصت مناسب، بحث خاطره گویی پیش آمد. اصلاً فکر نمیکردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبه ها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیت هایم بودم اما سال 1373 یک شب خواب دیدم آقای خامنه ای ورقه هایی در دست دارد که میخواند و گریه میکند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت اینها خاطرات یک جانباز 70 درصد است که هشتاد ماه در جبهه ها بوده و باز میگوید که در مورد جنگ کاری نکرده ام... این خواب فکرم را مشغول کرده بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 607
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
احساس میکردم وظیفه ام در قبال آنچه در روزهای جنگ بر سر این مردم آمد با گفتن این خاطره ها به سرانجام میرسد. بنابراین، خاطرات هشت سال زندگی در متن جنگ را بازگفتم تا یاد آن لحظه های بی نظیر برای همیشه زنده بماند؛ خاطره شبهای پرمخاطره کردستان... خاطره مسلم بن عقیل و ترکشهایی که صادقِ خانه ما را بردند و تقدیر مرا با زخمهایی ماندگار رقم زدند... خاطره بدر، نبرد تن به تانک و شجاعت یاران عاشورایی که پیکر پاکشان بر حاشیه دجله ماند... خاطره والفجر 8 و آن شب غریب که داغ امیر را بر دلم حک کرد... شهادت مظلومانه یارانمان در کارخانه نمک، در شلمچه، یاد رحیمه ا، حبیب ها، محمدها... یاد غواصانی که کارون و اروند را شرمنده غیرت و روح بزرگ خود کردند، یاد کوهستان های پر از برف و یخ... یاد همه برادران رشیدم که با شهادت برگزیده شدند و هنوز یاد پاک آنهاست که یاری ام میکند در برابر رنجها صبوری کنم و زخم های آن روزگار را چون جان گرامی بدارم.
پایان...
@telaavat
🌸🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#تفسیرنور
#تفسیرنورالثقلین
#تفسیرنمونه
⏮سوره.انعام آيه 77
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّى فَلَّمَا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَمْ يَهْدِنِى رَبِىّ لَأَكُوَنَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّآلِّينَ
ترجمه 🔻
⤵️پس (بار دیگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش دید، گفت: این پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نكرده بود، قطعاً از گروه گمراهان مى بودم.
─┅─═ঊঈ🦋ঊঈ═─┅─
نکته ها 🔻تفسیرنور☀️
⤵️كلمهى «بازغ» از «بزغ»، به معناى شكافتن وجارى ساختن خون است. امّا در اینجا گویا طلوع خورشید و ماه، پردهى تاریكى شب را مى شكافد و سرخى كم رنگى در اطراف خود پدید مى آورد.
🍃ابراهیم علیه السلام هم با ستاره پرستان برخورد كرد، هم با ماه و خورشید پرستان.به گفتهى بسیارى از مفسّران، گفتگوى حضرت ابراهیم با مشركین منطقهى بابل بود.
🌼انسان در هر فرضیهاى كه به بن بست رسید، باید بدون لجاجت، مسیر را عوض كند. بر خلاف مشهور كه مى گویند: مرد آن است كه روى حرف خود بایستد و پافشارى كند، این آیه به ما مى گوید: مرد آن است كه حرفش «حقّ» باشد، گرچه با تغییر موضع باشد.
📙 تفسیر نمونه. تفسیر نورالثقلین.
─┅─═ঊঈ🦋ঊঈ═─┅─
پيام ها ⚡️📬
⏮پیامهاى 1 و 2 و 3 آیه ى قبل، در اینجا نیز موضوعیّت دارد.
4-❄️ در انتقاد، باید از روش گام به گام بهره گرفت. در آیه ى قبل فرمود: من «آفلین» را دوست ندارم. ولى اینجا مى فرماید: پرستش ماه، انحراف و ضلالت است.
5 -🔹 در راه شناخت، باید به فیض و هدایت الهى تكیه كرد و بدون آن، نمىتوان به سرچشمهى زلال معارف رسید. «لئن لم یهدنى ربّى»
6-❄️ در درون انسان، گمشدهاى است كه گاهى در پیدا كردن آن، سراغ مصداقهاى گوناگون (و گاهى انحرافى) مى رود. «هذا ربّى» در دو آیه پى درپى آمده است.
7-🔹 انبیا هم به هدایت الهى نیازمندند. «لئن لم یهدنى ربّى»
8 -❄️ هدایتگرى از شئون ربوبیّت است. «یهدنى ربّى»
تفسیر المیزان.
🍃 @telaavat 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
هرچقدر به بالای قلهی #ظهور
نزدیڪ میشیمـ
هوا کم میشه! دیگه به شُشِ
هرکسی نمیسازه!
بیهوا میخرَن، بیهوا میبَرَن، بیهوا میاد! خیلی حواستونُ جمع ڪُنید؛
میزان هواےِ نَفسه...
#حاجحسینیڪتا
#محمد_حسین_پویانفر
#هواےنفس
#خادم_منتظر
#سه_شنبه_های_مهدوی
@telaavat
👆👆👆
🌸کلام امیر
🔔بردبارى و ترك شتاب❗️
✨اَلْحِلْمُ وَالاَْنَاةُ تَوْأَمَانِ يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ
🔷بردبارى و ترك شتاب، فرزندان دوقلويى هستند كه از همت بلند متولد مى شوند
📚نهج البلاغه.حکمت ۴۶۰
@telaavat
👆👆👆