502.mp3
858.4K
🔸🔶 قرائت صفحه 502 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 یکشنبه
🔸 ۴ شهریورماه سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۱۴ ذی الحجه سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۲۶ آگوست سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ذالجلال و الاکرام»
🗒 مناسبتها:
🔻افتتاح راهآهن سراسری ایران (1317 ش)
🔻ترور مبارز متعهد "حاج مهدی عراقی" و فرزندش "حسام"، توسط گروه منحرف فرقان (1358 ش)
🔻صدور قطعنامه 620 شورای امنیت علیه کاربرد سلاح شیمیایی توسط عراق (1367 ش)
🔻درگذشت "مهدی اخوان ثالث" شاعر معاصر (1369 ش)
🔻روز کارمند
🔻تولد مرتضی ممیز، گرافیست برتر ایران (1315 ش)
🔻محاصره خانه آیتالله خمینی در نجف پایان یافت و مقامات عراقی رسماً از رهبر شیعیان عذرخواهی کردند (1357 ش)
🔻تاجگذاری "محمدعلی شاه قاجار" ششمین پادشاه سلسلهی قاجاریه (1324 ق)
🔻ولادت آیتالله "شیخ مرتضی حائری یزدی" عالم و فقیه جلیل (1334 ق)
🔻درگذشت "آیتالله شیخ فیاض زنجانی" عالم مسلمان (1360 ق)
🔻وفات آیتالله شیخ محمدباقر بیرجندی، از علمای بنام قرن چهاردهم (1352 ق)
🔻استفاده از سلاح "توپ" برای اولین بار در جنگ بین انگلستان و فرانسه (1346 م)
🔻درگذشت "آنتوان فان لیونهوک" دانشمند هلندی و مخترع میکروسکوپ (1723 م)
🔻تولد "آنْتوان لاوازیه" شیمیدان معروف فرانسوی (1723 م)
🔻تصویب اعلامیه حقوق بشر و شهروند در جریان انقلاب کبیر فرانسه (1789 م)
🔻قتلعام خونین ارامنه در امپراتوری عثمانی به فرمان امپراتور آن کشور (1896 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
امام على عليه السلام :
بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد، با قیمت هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار
📚 نهج البلاغه از نامه 53
👇👇👇
✅ @telaavat
✨ #تفسیر_نور
🍃 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🍃
❤️ بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ ❤️
🕍أوَلَمَّآ أَصَبَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (165)
📖جزء 4 سوره آل عمران
✍ ترجمه
آیا چون مصیبتى (در جنگ اُحد) به شما رسید كه دو برابرش را (در جنگ بدر) به آنها (دشمن) وارد ساخته بودید، گفتند: این مصیبت از كجاست؟ (و چرا به ما رسید؟) بگو: آن از سوى خودتان است. قطعاً خداوند بر هر كارى تواناست.
🍃نکته ها🍃
مسلمانان كه در احد هفتاد كشته دادند و شكست خوردند، از پیامبر مى پرسیدند: چرا ما شكست خوردیم؟ خداوند خطاب به پیامبرش مى فرماید كه به آنها بگو: شما دو برابر این تعداد را در سال قبل، در جنگ بدر، به دشمن ضربه وارد كردید. شما از آنها هفتاد كشته و هفتاد اسیر گرفتید، به علاوه شكست امسال به خاطر تفرقه و سستى و اطاعت نكردن خودتان از فرماندهى بوده است.
📡پيام ها 📡
1⃣ هنگام قضاوت، تلخى ها و شیرینى ها را با هم در نظر بگیرید. تنها شكست اُحد را نبینید، پیروزى بدر را هم یاد كنید. «قد اصبتم مثلَیها»
2⃣ در جستجوى عوامل شكست، ابتدا به سراغ عوامل درونى و روحى و فكرى خود بروید، سپس عوامل دیگر را پیگیرى كنید. «قل هو من عند انفسكم»
3⃣ خداوند بر هر چیزى قادر است، ولى ما باید شرایط لازم و لیاقت بهره بردارى را به دست آوریم. «هو من عند انفسكم... ان اللَّه على كل شى قدیر»
4⃣ گمان نكنید كه تنها مسلمان بودن براى پیروزى كافى است، تا در هر شكستى كلمه ى «چرا وچطور» را بكار ببرید، بلكه علاوه بر ایمان، رعایت اصول و قوانین نظامى وسنّت هاى الهى لازم است. «قلتم اَنّى هذا قل هو من عند انفسكم»
👇👇👇
✅ @telaavat
معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران و حجت الاسلام دکتر خاموشی از سازمان دارالقرآن الکریم بازدید کردند.
👇👇👇
✅ @telaavat
👽دعوا با شیطان
◾️اول خودت را درست کن
🍃آیت الله محمد تقی #آملی از شاگردان آیت الله #قاضی طباطبایی رحمت الله علیه می گویند:
در خواب با شیطان دعوایم شد بالأخره دستش را گرفتم و بردم در دهانم و گاز گرفتم، از دردی که در دستم ایجاد شد بیدار شدم دیدم دست خودم را گاز گرفته ام! می فرمایند: خواستند به من بفهمانند تو با نفس امّاره ات که همان شیطان درونت است، درگیری، باید خودت را درمان کنی.
☘می گویند: یکبار دیگر در خواب با شیطان در گیر شدم، دو تا از انگشتانم را در چشمانش فرو کردم و فشار دادم تا کورش کنم. از فشاری که به چشمان خودم آمد بیدار شدم، دیدم: انگشتانم در چشمان خودم است! یعنی اگر میخواهی شیطان را از خودت دفع کنی.
🔴اول باید خودت را درست کنی.
👇👇👇
✅ @telaavat
#سخن_بزرگان
#معرفی_گناه
#عیب_جویی
💞 آیت الله #مجتهدی_تهرانی(ره):
🚫 انسان حق ندارد عیب کسی را بگوید.
😏 حالا بعضی ها مےگویند آقا ما دیده ایم کہ مےگوییم، ندیده که نمےگوییم.
جواب این است که چون دیدی و مےگویی غیبت است، اگر ندیده باشی که تهمت است.😞
🤔 هیچ عیبی نداری، مریضی، همه اش عیب این و آن را می گویی که فلانی چنین، فلانی چنین.
✨ چه کار داریم که فلانی بد است یا خوب، بہ ماچه؟ ما ببینیم خودمان چه کاره هستیم.
💟 خطبه ای در نهج البلاغه راجع به غیبت است که مولا علی (علیه السلام) می فرمایند:
« اگر شما هیچ عیبی نداشته باشید همین که عیب مردم را می گویی، همین بزرگترین عیب است."
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام🌷
#قسمت_پنجاهم
دیدن شهر بمباران شده و خمپاره خورده،سنگربندی های سر کوچه و خیابان ها و در و دیوارهای زخمی،مثل یک فیلم سینمایی جنگی بود.آنها هیجان زده صحنه ها را تماشا می کردند.بین راه دائما" یا لقمه ی نان و پنیر می گرفتند یا آب می خواستند یا دنبال سرویس بهداشتی می گشتند.شیطنت بچه ها آنقدر زیاد بود که آذوقه شام،جیره ی بین راه شد و شب برای شامشان دوباره مجبور شدیم نان داغ و چند قالب پنیر خریدیم.با هر دست انداز بیشتر از آنچه اتوبوس می توانست تکانشان بدهد،خودشان را روی هم می انداختند و کله هاشان دنگ صدا می کرد و صدای قهقهه شان به هوا می رفت.هر از گاهی از یک گوشه ی اتوبوس صدای حیوانی بلند می شد و می گفتند:با حیوان تور می ریم شیراز،نه لوان تور.
از ماهشهر که گذشتیم راننده که سرش از سر و صدا و شلوغی داغ کرده بود،کنار پمپ بنزین ایستاد تا نفسی تازه کند.در حین توفف یک گدا وارد اتوبوس شد و برای بچه ها دعا می کرد و می گفت:عاقبت به خیر شوید،بدهید در راه خدا.
به هر کدامشان که می رسید،می گفتند:برو بعدی!
گدا را دست انداخته بودند و شلوغ می کردند.هرکدامشان چیزی می گفت.یکی می گفت:گدا به گدا رحمت به خدا.
آن یکی می گفت:تا چیزی ندی چیزی نمی گیری.
آخر سر هم وقتی گدای بخت برگشته پایین رفت،متوجه شد یکی از بچه ها جیبش را زده است.یک ساعت درگیر دعوا با گدا...
شدیم. خلاصه سهراب را که خبرهی این کار بود قسم دادیم که دست از شوخی و بازی بردارد و پولش را بدهد. ما هم هزینهی یک ساعت کاسبی گداییاش را پرداختیم و راه افتادیم. صبح به شیراز رسیدیم. همه چیز برای بچهها جدید بود. آب و هوا، قیافهها، محیط، بچهها و لهجهشان و...
پرورشگاه شیراز با آمادگی کامل بچهها را پذیرفت و محلی را برای اسکان موقت آنها در نظر گرفت. لحظه به لحظه خبر جنگ و جبههی جنوب و غرب را رصد میکردم. تصمیم نداشتم بعد از استقرار بچهها در شیراز بمانم. مشغول خداحافظی با بچهها بودم که سید آمد و با کلی مِن و مِن گفت: معصومه خانم میتونم یه کاغذ خدمتتون بدم؟
گفتم: کاغذ چی؟
گفت: یهسری حرف بود که باید به شما میزدم اما نتونستم حضوری بگم.
نامه را گرفتم و از سید خداحافظی کردم. بچهها را بغل کردم و بوسیدم. اما این خداحافظی برای همیشه نبود.
دلم میخواست یک شب حرم نشین شاهچراغ باشم. در آخرین لحظات نسیبه پرسید: دِدِ کی بر میگردی؟
گفتم: فقط میدونم دارم میرم شاهچراغ و احتمالاً تا فردا صبح در حرم شاهچراغ میمونم.
وارد حرم حضرت شاهچراغ که شدم تعداد زیادی از جنگزدههای آبادان و خرمشهر را دیدم با یک بقچه که تنها حاصلشان از یک عمر زندگی بود، با لباسهای ژنده و چهرههای ژولیده و درهم، گوشه و کنار صحن نشسته یا خوابیده بودند. ساعت به ساعت به تعداد این آوارگان اضافه میشد. مردمی که تا چندروز پیش همه چیز داشتند، امروز دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند. دلم به حال همشهریانم، شهرم و خودم میسوخت. اینها خانوادههایی بودند که نه توان مالی داشتند و نه جا و مکانی و از روی ناچاری و غریبی به شاهچراغ پناه آورده و زانوی غم بغل گرفته بودند.
از لابهلای این جمعیت مادر نسیبه مرا شناخت. مادر نسیبه بعد از فوت همسرش، نسیبه را به پرورشگاه سپرده بود و در ازدواج مجددش با یک کاسب جزء صاحب سه فرزند دیگر شده بود. ولی گاهگاهی به نسیبه هم سر میزد.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat