eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.9هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
44 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 سه شنبه 🔸۱ خرداد سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸۶ رمضان المبارک سال ۱۴۳۹ هجری قمری 🔸۲۲ می سال ۲۰۱۸ میلادی ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ارحم الراحمین» 🗒 مناسبت‌ها: 🔻آغاز به کار "هیئت‌های مؤتلفه اسلامی" با نظارت حضرت امام خمینی (ره) (1342 ش) 🔻آغاز محاصره اقتصادی ایران توسط آمریکا و اروپا (1359 ش) 🔻روز بزرگداشت "صدرالدین محمد قوام شیرازی" معروف به "ملاصدرا" 🔻آغاز هفته معدن 🔻روز بهره‌وری و بهینه‌سازی مصرف 🔻شهادت محمد بروجردی فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (1362 ش) 🔻بستری شدن امام خمینی (رحمة الله علیه) در بیمارستان قلب جماران (1368 ش) 🔻شهادت شهید اکبر جهانشاهی (1363 ش) 🔻راه‌آهن تهران - شاهرود افتتاح گردید. (1320 ش) 🔻بانک بیمه ایران با سرمایه دویست و پنجاه میلیون ریال شروع به کار کرد. (1338 ش) 🔻نزول کتاب مقدس تورات بر "حضرت موسی بن عمران" به نقل از نبی اکرم (ص) 🔻درگذشت "ابو یعلی محمدبن حسن شریف جعفری" عالم نامی قرن پنجم (463 ق) 🔻رحلت فقیه جلیل "حمزة بن عبدالعزیز دیلمی" (463 ق) 🔻تولد "ژراژ دو نِرْوال" شاعر معروف فرانسوی (1808 م) 🔻درگذشت "ویکتور هوگو" شاعر و نویسنده مشهور فرانسوی (1885 م) 🔻انحلال "کمینْتِرْنْ" یا کمونیست بین‌الملل توسط استالین رهبر شوروی (1943 م) 🔻روز ملی و اتحاد دو یمن (1990 م) 🔻تولد لارنس الیویر بازیگر انگلیسی (1989-1907) 🔻ورود نخستین چاپخانه مدل گوتنبرگ به ایران (1640 م) 👇👇👇 ✅ @telaavat
دعای روز ششم ماه مبارک رمضان 🌙 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِیتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ. 🌸به نام خداوند بخشنده مهربان🌸 خدایا در این روز مرا به نفس سرکشم, وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم و مرا با تازیانه خشم و غضبت ادب مکن، مرا از موجبات ناخرسندیت, بر کنار بدار، به حق مهربانی و نعمت نوازیت، ای نهایت آرزوی مشتاقان 👇👇👇 ✅ @telaavat
امام رضا علیه السلام: خداوند تبارک و تعالی ...هيچ چيز را حرام نفرموده است مگر اينكه در آن زيان و تلف و فسادى باشد 📚 الحياة ج6 ص203 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌹🌹 🌼اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌼 🌼بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ🌼 🗯 قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِى الْحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لَّاشِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الْنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ 🌻جزء 1سوره بقره آيه 71🌻 🌸ترجمه 🌸 💭(موسى) گفت: خداوند مى فرماید: همانا آن گاوى است كه نه چنان رام باشد كه زمین را شخم زند و نه كشتزار را آبیارى كند. از هر عیبى بركنار است و هیچ لكّه اى در (رنگ) آن نیست. گفتند: الآن حقّ (مطلب) را آوردى! پس (چنان گاوى را پیدا كرده و) آنرا سر بریدند، ولى نزدیك بود انجام ندهند. 🌸نکته ها🌸 یهود نسبت به پیامبر خود بى ادب بودند، با آنكه خود بدنبال بهانه و راه فرار بودند، وقتى مجبور به انجام فرمان شدند، به موسى گفتند: «الآن جئت بالحق» حالا حقّ گفتى. گویا قبل از این باطل مى گفته است. 🌸پيام ها🌸 1⃣ در اجراى طرحها، عناصر و منابع فعّال و تولیدى و اقتصادى را منهدم نكنید. «لاذلول... ولاتسقى» 2⃣آنچه در راه فرمان خدا مصرف مى شود، باید سالم باشد. «مسلّمة» در سفر حج نیز زائر خانه خدا باید روز عید قربان، حیوان سالم ذبح كند. 3⃣ غرور و هوس، كار را به جایى مى رساند كه انسان هرچه را طبق میل خودش باشد، حقّ مى داند. «جئت بالحق» 👇👇👇 ✅ @telaavat
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🌹🌿 یارَبّ! مَکُن ازلطف،پریشان مارا، هرچندکه هست جُرم وعصیان مارا ذاتِ توغنی وما همه،محتاجیم محتاجِ به غیرِخودمَگردان ما را 👇👇👇 ✅ @telaavat
✳️ چگونه «تقدیر» را «تغییر» دهیم؟ 🔸میسر بن عبدالعزیز می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند: 🔹 دعا کن و گمان مکن «تقدیر» تو قابل «تغییر» نیست، 🔸زیرا نزد خداوند متعال جایگاهی است که جز با دعا به آن دست نتوان یافت. 🔹اگر بنده ای دهان فرو بندد و از خدا نخواهد، چیزی به او داده نمی شود. 🔸 ای میسر هیچ دری نیست که کوبیده شود مگر آنکه به روی کوبنده آن باز شود. 📚کافی ج ۲_ ص ۴۶۶ 👇👇👇 ✅ @telaavat
🍀 🌺اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم ! 🍃 وارد حرم امام رضا (ع) شدم جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود . متذکر حرمت آن شدم او در جواب گفت : می دانم و به زیارت خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم ، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به گناه کرد و با بی اعتنایی دوباره مشغول زیارت شد . بعد به فکر فرو رفتم که الان اگر امام رضا (ع) از بعضی از خلاف کاری های من بپرسد ، نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم ! 🍃 با خود گفتم پس من در مقابل امام رضا (ع) و آن جوان در مقابل من اگر بدتر نباشم بهتر نیستم . بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت حاج آقا ! به چه دلیل طلا برای مرد حرام است . من دلیل آوردم و او قبول کرد. پیش خود فکر کردم چون روح من در مقابل امام رضا (ع) تسلیم شد خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد . 📚 برگرفته از خاطرات حجت الاسلام قرائتی – جلد 1 👇👇👇 ✅ @telaavat
که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم). #قرآن_کریم -بلد/۴ 👇👇👇 ✅ @telaavat
اگر در این ماه رمضان توبه ڪردید ، دیگر دل نشڪنید ؛ اگر در این ماه توبه ڪردید ، دیگر غیبت نڪنید. اگر توانستید نور اعمال ماه رمضان امسال را به ماه رمضان سال بعد برسانید ، این علامت رستگاری است. 👇👇👇 ✅ @telaavat
قسمت :هشتادوهفتم می دانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست. اما می گفت: «خوشحالم. خدا بزرگ است. توی کار خدا دخالت نکن. حتماً صلاح و مصلحتش بوده.» بالاخره سنگر آماده شد؛ یک پناهگاه کوچک، یک، در یک و نیم متری. با خوشحالی می گفت: «به جان خودم، بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود.» دو سه روز بعد رفت، اما وقتی روحیه و حال مرا دید، قول داد زود برگردد. این بار خوش قول بود. بیست روز بعد برگشت. بیشتر از قبل محبت می کرد. هر جا می رفت، مهدی را با خودش می برد. می گفت: «می دانم مهدی بچه پرجنب و جوشی است و تو را اذیت می کند.» یک روز طبق معمول مهدی را بغل کرد و با خودش برد؛ اما هنوز نرفته صدای گریه مهدی را از توی کوچه شنیدم. با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود و داشت گریه می کرد. پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «ببین پسرت چقدر بلا شده، در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد.» گفتم: «خوب بده بهش؛ بچه است.» مهدی را داد بغلم و گفت: «من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.» گفتم: «کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.» گفت: «چی می گویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا که به مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.» خوشحال شدم. این طوری کسی از همسایه ها هم مرا با آن وضعیت نمی دید. پارو کردن برف به آن سنگینی برایم سخت بود. کمی که گذشت، دیدم کار سنگینی است، اما هر طور بود باید برف را پارو می کردم. پارو را از این سر پشت بام هل می دادم تا می رسیدم به لبه بام، از آنجا برف ها را می ریختم توی کوچه. کمی که گذشت، شکمم درد گرفت. با خودم گفتم نیمی از بام را پارو کرده ام، باید تمامش کنم. برف اگر روی بام می ماند، سقف چکّه می کرد و عذابش برای خودم بود. هر بار پارو را به جلو هل می دادم، قسمتی از بام تمیز می شد. گاهی می ایستادم، دست هایم را که یخ کرده بود، جلوی دهانم می گرفتم تا گرم شود. بخار دهانم لوله لوله بالا می رفت. هر چند تنم گرم و داغ شده بود، اما صورت و نوک دماغم از سرما گزگز می کرد. دیگر داشت پشت بام تمیز می شد که یک دفعه کمرم تیر کشید، داغ شد و احساس کردم چیزی مثل بند، توی دلم پاره شد. دیگر نفهمیدم چطور پارو را روی برف ها انداختم و از نردبان پایین آمدم. خیلی ترسیده بودم. حس می کردم بند ناف بچه پاره شده و الان است که اتفاقی برایم بیفتد. بچه ها هنوز خواب بودند. کمرم به شدت درد می کرد. زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس! خودت کمک کن.» رفتم توی رختخواب و با همان لباس ها خوابیدم و لحاف را تا زیر گلویم بالا کشیدم. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
#ظهور #انتظار ✨السلام علیک یا اباصالح المهدی✨ بی‌تو هرلحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله‌هاست #فاضل_نظری 👇👇👇 ✅ @telaavat